مسعود پزشکیان در سخنرانی اخیر خود، انتقادی جانانه را متوجه دانشگاه پیامنور کرد.
دانشگاه پیام نور که روزی مأموریتش روشن ساختن راه آموزش از دل محدودیتها و برای افرادی بود که در حال خدمت هستند، اماحالا خود در چالشهای جدی دوری از مأموریتش گرفتار شده است. بعد از آن هم توئیتی در شبکه ایکس رئیس جمهور منتشر شد که مثل آینهای روبهروی ساختار این دانشگاه قرار گرفت:«هدف دانشگاه پیام نور، آموزش حین خدمت و مهارتافزایی بود؛ اما امروز به ارائهکننده مدرک تبدیل شده است. رویکرد دولت بازگشت دانشگاهها به رسالت حل مسئله و مهارتمحوری است. هدر دادن منابع کشور برای مدرکسازی قابل قبول نیست. تجمیع ظرفیتها و ساماندهی ساختارهای ایستا را ضروری میدانم».
سخنرانی و توئیت رئیسجمهور دوباره نگاهها را سمت پیامنور جلب کرد، دانشگاهی که قرار بود مهارتمحور باشد، به جایی برای صدور مدرک بدل شده است. پیامنور بنا بود با شعار «آموزش برای همه، همهجا، همهوقت» عدالت آموزشی را به گوشهترین مناطق ببرد اما امروز به کارخانهای برای مدرک و نمره تبدیل شده است. فارغ از اینکه سرنوشت پیامنور چه خواهد شد و این دانشگاه در مسیر اصلاح خواهد بود یا ادغام، مسئله مهم این است که چهشد مسیر این دانشگاه تغییر کرد و امروز در چه جایگاهی است؟ آیا دانشگاهی که برای گشودن درهای دانایی بر همه ساخته شد، امروز درهایش را بر یادگیری واقعی بسته است؟
آغاز تا امروز پیام نور
دانشگاه پیامنور اواخر دهه ۶۰ پا گرفت؛ پروژهای با شعار «آموزش برای همه، همهوقت، همهجا». مأموریت نخست آن، گشودن درهای آموزش عالی به اقشار شاغل، خانهدار و ساکنان مناطق دورافتاده بود. بنیان این ساختار، آموزش باز و نیمهحضوری بود؛ الگویی مبتنی بر کتابهای خودخوان که رمز استقلال یادگیری و عبور از سنت استادمحور را در خود داشت.
در دهههای آغازین، این مدل نماد برابری در دسترسی آموزشی شد؛ دانشجو میتوانست همزمان با کار و زندگی، تحصیلات دانشگاهی را دنبال کند. اما آرمان اولیه با گذر زمان دچار فرسایش شد. مهندسی کمیِ پذیرش و فشار بر آمار ثبتنام، جوهره آموزش را به سمت در نمره گرفتن و جذب دانشجو سوق داد.
بهطور مثال حذف نمره منفی از آزمونهای پایانترم یکی از نقاط آغاز تضاد میان یادگیری و تسهیل در نمره گرفتن بود. پس از آن، سقف نمره میانترم از ۶ به ۸ افزایش یافت؛ تغییری که در سالهای اخیر به اجرا درآمد تا زمینه برای ارتباط دانشجو با استاد فراهم شود و بهطور معمول هم یک تحقیق و خلاصه فصل میتوانست نمره کامل میانترم را همراه داشته باشد که چالشهای قبولی پایان ترم را به حداقل میرساند.
چنین اصلاحاتی همراه با کمرنگ شدن دروس عملی، نظام آموزشی پیامنور را از ایده یادگیری مستقل به الگوی قبولی بیدغدغه تغییر داد؛ الگویی که دانش را به امری حداقلی، با مهارت در تست زنی تقلیل داد. در نهایت، رؤیای «آموزش باز»، در چرخه یادگیری شتابزده شب امتحان گرفتار شد و مفهوم آزادی آموزشی، جای خود را به آزادی از سختی یادگیری داد. حالا دانشجویان میتوانند با خلاصه کتاب و حل کردن چند نمونه سوال در شب امتحان یک نمره معمولی بگیرند و بدون آنکه خیلی وقتها چندان چیزی عایدشان شده باشد مدرکی بگیرند که گره گشای افزایش حقوق آنها در اداره و… است.
غلبه مدرک جویی بر دانش جویی
دانشگاه پیامنور بهرغم اتفاقات خوبی که طی چند دهه اخیر رقم زده و خدمات متنوعی که به کشور داشته اما امروز با مجموعهای از چالشهای پیچیده روبهروست؛ چالشهایی که هرکدام بخشی از مسیر دور شدنش از فلسفه «آموزش برای همه» را توضیح میدهد.
۱. چالش ساختاری ساختار نیمهحضوری پیامنور در شرایط امروز به مشکل دچار شده است. در دهه ۶۰ این مدل نقطه قوت بود، اما حالا در رقابت با آموزش مجازی و دانشگاههای دارای کلاس آنلاین فعال، به ضعف تبدیل شده. اغلب واحدها ساختمانهای قدیمی دارند و کلاسهای حضوری کمرمق شدهاند. دانشجویان برای دریافت انواع خدمات آموزشی باید بین «سامانه گلستان» و «LMS» سرگردان باشند. کندی این سامانهها و اختلالهای مکرر در زمان حذف و انتخاب واحد، باعث دلزدگی از کل فرایند آموزش شده است.
۲. چالش آموزشی حذف نمره منفی و افزایش نمره میانترم عملاً سطح دشواری امتحانات را پایین آورده. نتیجه این وضعیت، رشد پدیدهای بهنام دانش شب امتحانی است؛ دانشجویی که برای قبولی کافی، فقط خلاصه کتاب و چند فایل نمونه سوال را مطالعه میکند. در مقاطع ارشد و دکتری هم کیفیت منابع دچار آشفتگی است و گاهی اصلاً ارتباطی با سرفصلهای رسمی ندارد. نقطه قوت کتابهای پیامنور تالیف آنها در مقطع کارشناسی بنابه قاعده خودخوان بودن بود؛ اما از آن منابع دقیق، ویراستاری شده و منسجم در تحصیلات تکمیلی خبری نیست.
۳. چالش فرهنگی و اجتماعی دانشگاه فقط محلی برای تحصیل نیست؛ ارتباط گرفتن با دیدگاههای مختلف، فعالیتهای دانشجویی و… همه باعث میشود دانشجو در این فضا آماده ورود به جامعه شود. اما ساختار غیرحضوری فضای دانشجویی را تقریباً از بین برده. انجمنهای علمی و کانونهای فرهنگی عملاً فعالیت حداقلی دارند. بسیاری از دانشجویان جوانِ تازهوارد، از تجربه زندگی دانشگاهی در تمام ابعاد محروم هستند. بماند که همین حالا هم اگر فردی اهل مطالعه باشد پیامنور میتواند در مقاطع مختلف بهانه و فرصت خوبی برای یادگیری باشد؛ اما این موضوع بیشتر در تحصیلات تکمیلی و برای افراد پرمشغله مصداق پیدا میکند تا دانشجویان جدیدالورود که باید در ارتباط با فضای دانشگاه و استاد آبدیده شوند.
۴. چالش انسانی و اقتصادی بخش بزرگی از دانشجویان پیامنور کارمندانی هستند که صرفاً برای ارتقای حقوق و… درس میخوانند. این رویکرد باعث شده مأموریت مهارتافزایی و رشد علمی عملاً به مدارک اداری تقلیل یابد. در کنار آن، شهریههای نسبتاً بالا در مقاطع تحصیلات تکمیلی، با خدمات آموزشی پایین، نارضایتی دوچندان ایجاد کرده است.
درمجموع، دانشگاهی که قرار بود با نماد عدالت آموزشی پیش برود، اکنون با بحران هویت مواجه است؛ از یک سو گسترش خود را حسابی حفظ کرده، از سوی دیگر در عمل تبدیل به کارخانه مدرک شده است. بازگشت به مسیر آموزش واقعی، بدون اصلاح ساختار و تعریف دوباره ماموریت، ممکن نخواهد بود.
پزشکیان علیه کارخانه مدرک سازی/ اصلاح یا ادغام سرنوشت پیام نور چه میشود؟


نظر شما