روایت پیچیده تلاش جان اسکاتی با بازی جاودانه جیمز استوارت برای تعقیب مادلین با بازی اعجاب آور کیم نواک گویا ما را به عنوان بیننده وارد هزارتوی ذهن اسکاتی می کند و ما هم مانند او با سرگیجه ای رو به رو می شویم که کلید معمای کل فیلم است.
روایت شیفتگی مسعود فراستی
حالا به تازگی مسعود فراستی منتقد مشهور که همیشه از ارادت خود به هیچکاک و سینمایش گفته است در یک مصاحبه از«سرگیجه» گفته است:
«پارسال 2 بار فیلم سرگیجه را در کافه ای که معمولا من فیلم نمایش می دهم، گذاشتیم و هر 2 بار کافه پر شد. بعد من وقتی می خواستم با جمعیت در مورد فیلم صحبت کنم به خودم گفتم که چه حرف تازه ای در مورد سرگیجه بزنم که بارها گفتو دیگران هم در مورش حرف زده اند و نقد نوشته اند.
اما بعد به یکباره به این درک رسیدم که می توانم در مورد سرگیجه حرف تازه بزنم. یعنی سرگیجه با من یک کاری کرده که هنوز تازگی خودش را بعد از این همه سال برای من حفظ کرده است.
من یک اصطلاحی راجع به این فیلم دارم که می گویم «سرگیجه پایان سینماست.» یعنی دیگه بیش از این دیگر سینما قدرتی ندارد. انگار که با سرگیجه سینما به انتها می رسد. هیچکاک در این فیلم هرچه قدر رویا می خواهد می آفریند.
هر چه قدر مرگ می خواهد می آفریند و همین طور به سراغ دنیای بعد از مرگ می برد. یعنی یک چیز غریبی است. مرگ مادلن و اون جنگل انگار در عین غریب بودن یک حس آشنایی به آدم می دهد و آدم فکر می کند آن ها را یک جایی دیده است و می شناسد و به آن جا ها قبلا رفته است. هربار که من سرگیجه را می بینم برای من حس تازگی دارد.»
مسعود فراستی شیفته کدام فیلم تاریخ سینماست؟


نظر شما