1/29/2025 2:03:11 AM

زندگی در خانه پدرزن، داماد جوان را ناچار به درخواست طلاق کرد

میثم از دلایل این جدایی می‌گوید:

*چه مدتی است با همسرت زندگی می‌کنی؟

ما پنج سال قبل با هم ازدواج کردیم.

*چطور با هم آشنا شدید؟

در یک اکیپ دوستانه با هم به سفر رفته بودیم. آنجا آشنا شدیم و مدتی با هم دوست بودیم و بعد ازدواج کردیم.

*همسرت را دوست داشتی؟

بله، دوست داشتم. اگر دوست نداشتم که با او ازدواج نمی‌کردم.

*بچه هم دارید؟

نه. تصمیم داشتیم بچه‌‌دار نشویم.

*اختلاف شما از کجا شروع شد؟

بعد از ازدواج، مدتی در طبقه بالای خانه پدری من زندگی کردیم اما سارا گفت دیگر نمی‌خواهد آنجا زندگی کند. من هم با وام و هزار قرض و بدهی پول جور کردم که خانه بگیریم. سارا گفت می‌خواهد نزدیک خانه مادرش باشد من قبول کردم و نزدیک خانه مادر او خانه‌ای گرفتیم. بعد گفت که می‌خواهد خانه مادرش زندگی کند باز هم قبول کردم و به زیرزمین خانه پدرزنم رفتیم و آنجا زندگی می‌کردیم اما هر روز اختلافات ما بیشتر می‌شد.

*چرا اختلافات شما بیشتر می‌شد؟

چون خانواده همسرم در زندگی من دخالت می‌کردند. مادر سارا کنترل زندگی ما را دستش گرفته بود و همین مساله من را اذیت می‌کرد.

*با همسرت درباره این موضوع صحبت کردی؟

بله. چند باری اعتراض کردم، حتی مدتی قهر کردم و در خانه پدرم می‌ماندم اما سارا حاضر نشد کوتاه بیاید و زندگی ما هر روز خراب‌تر شد.

*با خانواده همسرت صحبت کردی؟

سارا تنها فرزند آنهاست. من با آنها صحبت کردم اما حق را به خودشان می‌دهند.

*فکر می‌کنی راهی برای جدا نشدن وجود ندارد؟

من و سارا بسیار ناراحت هستیم، چون خودمان مشکل نداریم و دخالت دیگران زندگی ما را خراب کرده است اما من تحمل این زندگی را ندارم و می‌خواهم جدا شوم.


زندگی در خانه پدرزن، داماد جوان را ناچار به درخواست طلاق کرد

برچسب‌ها

نظر شما


مطالب پیشنهادی