8/27/2025 10:37:24 PM

درس‌های محمدعلی فروغی برای امروز / واقع‌گرایی دیپلماتیک برای بازگشت به قدرت در بحران اشغال ایران

این بازگشت نه حاصل جاه‌طلبی فردی، بلکه نتیجه‌ی شرایطی ویژه بود که تنها فردی با تجربه، دانش و نفوذ بین‌المللی او می‌توانست از پس آن برآید. فروغی در این برهه کوتاه اما سرنوشت‌ساز، توانست کشتی طوفان‌زده‌ی ایران را از پرتگاه فروپاشی برهاند و پایه‌های بقای حاکمیت ملی را، هرچند محدود، حفظ کند.



فروغی کیست؟ زمینه‌های فکری و سیاسی

محمدعلی فروغی، فرزند محمدحسین ذکاءالملک (از رجال فرهنگی دوره قاجار)، در سال ۱۲۵۴ خورشیدی در تهران زاده شد. او از همان آغاز در محیطی اهل فرهنگ و ادب رشد یافت. تحصیلاتش را در مدرسه‌ی دارالفنون ادامه داد و از همان جوانی به تدریس و نویسندگی پرداخت. تسلط او به زبان‌های فرانسه و عربی، زمینه‌ای شد تا به ترجمه‌ی آثار کلاسیک فلسفه و ادبیات غرب بپردازد. آثار ترجمه‌شده‌ی او، از جمله نوشته‌های دکارت، مونتسکیو و افلاطون، در شکل‌گیری فضای فکری روشنفکران ایرانی نقش مهمی ایفا کرد.

فروغی علاوه بر کارهای فرهنگی، خیلی زود وارد سیاست شد. او نخست به‌عنوان مترجم و منشی در وزارت خارجه مشغول شد و سپس به‌تدریج در مناصب بالاتر قرار گرفت. در دوران مشروطه، در مجلس شورای ملی به‌عنوان نماینده و سپس به‌عنوان وزیر ایفای نقش کرد. او در مذاکرات مهمی مانند پیمان ۱۹۰۷ و مسائل مرتبط با روابط ایران و قدرت‌های خارجی حضور داشت. از اوایل دهه ۱۳۰۰ خورشیدی، فروغی به‌عنوان یکی از رجال شاخص و معتمد شناخته می‌شد.

وجهه‌ی دوگانه‌ی فروغی ـ به‌عنوان ادیب و فیلسوف در کنار رجل سیاسی ـ جایگاه خاصی برای او ایجاد کرده بود. بسیاری از رجال سیاسی آن زمان یا صرفاً اداری و دیوان‌سالار بودند یا صرفاً روشنفکر. اما فروغی هم در قلمرو سیاست و هم در قلمرو اندیشه و فرهنگ اعتباری ویژه داشت. همین ویژگی بود که در مواقع بحرانی، او را به گزینه‌ای قابل اعتماد بدل می‌کرد.

فروغی و رضا شاه: از همکاری تا دلخوری

رابطه‌ی فروغی با رضا شاه یکی از نقاط پیچیده‌ی تاریخ سیاسی ایران است. هنگامی که رضا خان سردارسپه در پی تغییر سلطنت از قاجار به پهلوی بود، فروغی نقشی کلیدی در این انتقال ایفا کرد. او متن تاریخی نطق در مجلس را که سلطنت را از احمدشاه قاجار به رضا شاه منتقل کرد، تهیه و قرائت نمود. در واقع، فروغی از جمله کسانی بود که اعتبار سیاسی و مشروعیت فکری برای برآمدن سلسله پهلوی فراهم کرد.

با آغاز سلطنت رضا شاه، فروغی در شمار نزدیک‌ترین مشاوران او قرار داشت و چند بار به نخست‌وزیری رسید. او در تدوین قوانین اساسی دوران جدید، از جمله در حوزه دادگستری، دانشگاه، و آموزش عالی، نقشی مهم داشت. اما به‌تدریج اختلافات میان این دو آشکار شد. رضا شاه با گذشت زمان، گرایش شدید به تمرکز مطلق قدرت پیدا کرد و نسبت به رجال باسابقه بدبین شد. شخصیت فرهنگی و استقلال رأی فروغی با روحیه‌ی خشن و مستبدانه‌ی رضا شاه سازگار نبود.

برخی گزارش‌ها نشان می‌دهد که رضا شاه حتی فروغی را به «وابستگی به انگلیس‌ها» متهم می‌کرد، در حالی که چنین اتهامی بیشتر ناشی از سوءظن بود. فروغی که همواره کوشیده بود سیاستی متوازن در روابط خارجی اتخاذ کند، نمی‌توانست رضایت مطلق شاه را جلب کند. نهایتاً، رضا شاه او را از قدرت کنار گذاشت و خانه‌نشین کرد. این دوران، سال‌های تلخی برای فروغی بود؛ مردی که از بانیان سلطنت پهلوی بود، حالا به حاشیه رانده شده و مورد غضب قرار گرفته بود.

بازگشت به قدرت در شرایط اشغال

شهریور ۱۳۲۰ نقطه‌ی عطفی در تاریخ معاصر ایران است. با شدت گرفتن جنگ جهانی دوم، ایران به دلیل موقعیت ژئوپلیتیکی‌اش به مسیری حیاتی برای انتقال تدارکات متفقین به شوروی تبدیل شد. با وجود اعلام بی‌طرفی، نیروهای بریتانیا و شوروی در سوم شهریور به خاک ایران حمله کردند. ارتش ایران ظرف چند روز در هم شکست و راه برای اشغال کشور باز شد.

در این شرایط، اقتدار رضا شاه بیش از پیش زیر سؤال رفت. مردم از سیاست‌های سختگیرانه‌ی او خسته بودند و اکنون شکست نظامی به این نارضایتی دامن زد. متفقین نیز آشکارا به رضا شاه بی‌اعتماد بودند و او را به نزدیکی به آلمان‌ها متهم می‌کردند. سرانجام، فشارهای داخلی و خارجی باعث شد که رضا شاه در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ به نفع پسرش، محمدرضا پهلوی، از سلطنت کناره‌گیری کند.

در این برهه بحرانی، کشور به دولتی نیاز داشت که بتواند هم انتقال قدرت را مدیریت کند و هم با متفقین وارد مذاکره شود. رجال نزدیک به رضا شاه یا اعتبار خود را از دست داده بودند یا نزد متفقین منفور بودند. تنها نامی که باقی ماند، محمدعلی فروغی بود؛ مردی که به‌رغم سال‌ها دوری از قدرت، همچنان از احترام نخبگان داخلی و اعتماد نسبی متفقین برخوردار بود. به همین دلیل، او بار دیگر به نخست‌وزیری فراخوانده شد.

اقدامات و نقش فروغی در سامان‌دهی داخلی و دیپلماسی بین‌المللی

یکی از مهم‌ترین خدمات فروغی، مدیریت انتقال سلطنت از رضا شاه به محمدرضا پهلوی بود. این تغییر می‌توانست با آشوب همراه شود، زیرا رضا شاه هم مخالفان جدی داشت و هم اعتبارش به‌شدت آسیب دیده بود. فروغی با مهارت سیاسی، شرایطی فراهم آورد که این انتقال بدون بحران جدی انجام شد. او به مجلس رفت، استعفای رضا شاه را اعلام کرد و محمدرضا پهلوی را به‌عنوان شاه جدید معرفی نمود. در این میان، سخنان فروغی در مجلس که از شاه جدید به‌عنوان «جوانی تحصیل‌کرده و شایسته» یاد کرد، در واقع نقشی کلیدی در مشروعیت‌بخشی به سلطنت جدید داشت.

دیگر اقدام حیاتی فروغی، ورود به مذاکرات با متفقین بود. او با شناختی که از سیاست بین‌الملل داشت، دریافت که مقاومت در برابر اشغالگران ممکن نیست. بنابراین سیاستی واقع‌گرایانه در پیش گرفت: کاهش تنش، پذیرش عملی حضور متفقین، و تلاش برای کسب امتیازات در عوض آن. فروغی کوشید نشان دهد که ایران قربانی بی‌عدالتی قدرت‌های بزرگ است اما همچنان می‌تواند نقشی سازنده ایفا کند.

با وجود شرایط اشغال، فروغی سعی کرد از فروپاشی کامل استقلال ایران جلوگیری کند. او در مذاکرات خواستار احترام به حاکمیت ملی شد، هرچند توان اجرایی ایران در عمل محدود بود. او کوشید نیروهای متفقین را به رعایت نظم و پرهیز از دخالت مستقیم در اداره کشور متقاعد کند. همچنین، فروغی زمینه‌ی حضور ایران در «اعلامیه‌ی ملل متحد» (ژانویه ۱۹۴۲) را فراهم آورد. با این اقدام، ایران دیگر صرفاً کشوری اشغال‌شده نبود، بلکه به‌عنوان یکی از اعضای رسمی جامعه‌ی بین‌الملل در جنگ علیه فاشیسم معرفی شد. این دستاورد بعدها برای ایران در کنفرانس تهران (۱۹۴۳) اهمیت یافت.

در داخل، فروغی کوشید فضای اختناق دوران رضا شاه را تعدیل کند. مطبوعات تا حدی آزادی عمل یافتند، بسیاری از رجال سیاسی از زندان یا تبعید آزاد شدند، و مردم احساس کردند که می‌توانند نفس بکشند. هرچند شرایط اشغال اجازه‌ی اصلاحات گسترده نمی‌داد، اما همین تغییرات جزئی، برای جامعه‌ای که سال‌ها تحت فشار بود، بسیار ارزشمند بود.

با وجود همه‌ی این اقدامات، فروغی تنها یک سال و اندی فرصت خدمت داشت. او به دلیل بیماری قلبی در ۶ آذر ۱۳۲۱ درگذشت. مرگ او برای بسیاری از روشنفکران و سیاست‌مداران ایرانی اندوه‌بار بود، زیرا او را آخرین رجل سیاستمدار ـ فیلسوف می‌دانستند که هم توان اداره امور داخلی را داشت و هم در عرصه‌ی بین‌المللی اعتباری ویژه برای ایران کسب کرده بود.

محمدعلی فروغی یکی از چهره‌های یگانه تاریخ ایران است؛ مردی که در عین حال سیاست‌مدار، اندیشمند، مترجم و فیلسوف بود. نقش او در آغاز سلطنت پهلوی اول و دوم، از مهم‌ترین نقاط تاریخ سیاسی کشور به‌شمار می‌آید. اگرچه در دوران رضا شاه به حاشیه رانده شد، اما در بحران شهریور ۱۳۲۰ بار دیگر به قدرت بازگشت و نشان داد که تجربه، خرد و اعتدال می‌تواند در بزنگاه‌های تاریخی نجات‌بخش باشد.

بازگشت فروغی در آن روزهای بحرانی مانع از فروپاشی کامل ساختار حکومتی ایران شد. او با هوشیاری توانست انتقال سلطنت را بدون خونریزی مدیریت کند، روابطی معقول با متفقین برقرار نماید، و ایران را از موقعیت یک کشور اشغال‌شده به یک عضو رسمی ائتلاف جهانی علیه فاشیسم ارتقا دهد. هرچند عمر او کفاف ادامه‌ی اصلاحات داخلی را نداد، اما میراث سیاسی و فرهنگی‌اش همچنان در حافظه‌ی تاریخی ایران باقی است.



درس‌های محمدعلی فروغی برای امروز / واقع‌گرایی دیپلماتیک برای بازگشت به قدرت در بحران اشغال ایران

برچسب‌ها

نظر شما


مطالب پیشنهادی