8/25/2025 6:48:03 PM

چگونه ایران اشغال شد؟ / از پل پیروزی تا راهی به خیانت؛ بازخوانی سوم شهریور ۱۳۲۰

بازخوانی آن واقعه صرفاً مرور یک گذشته دور نیست، بلکه هشداری برای امروز است؛ چراکه در جریان جنگ ۱۲ روزه تحمیلی اخیر رژیم صهیونیستی علیه ایران، برخی جریان‌های به‌اصطلاح اپوزیسیون نه تنها از تاریخ درس نگرفتند بلکه با بی‌غیرتی آشکار، پرچم رژیم نژادپرست صهیونیستی را زیر عنوان «ارتش آزادی‌بخش» بالا بردند و بی‌شرمانه آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها را برای تهاجم دوباره به خاک ایران تشویق کردند، با این خیال باطل که اشغال خارجی، زمینه‌ساز بازگشت سلطنت باشد. مرور دوباره سوم شهریور ۱۳۲۰ می‌تواند آئینه‌ای عبرت‌آموز در برابر چنین ساده‌لوحی‌ها و خیانت‌ها باشد.



اشغال ایران در سوم شهریور ۱۳۲۰، نقطه عطفی مهم در تاریخ معاصر کشور است. این واقعه نه تنها به سقوط رضاشاه و انتقال قدرت به محمدرضا پهلوی انجامید، بلکه ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران را نیز دگرگون کرد. ایران که در آغاز جنگ جهانی دوم اعلام بی‌طرفی کرده بود، با حمله همزمان نیروهای بریتانیا و شوروی از شمال و جنوب، در عمل به «پل پیروزی» متفقین برای کمک‌رسانی به شوروی تبدیل شد. اگرچه متفقین اشغال ایران را به بهانه حضور اتباع آلمانی و نیاز به خطوط مواصلاتی توجیه کردند، اما واقعیت آن است که اهداف ژئوپلیتیکی و اقتصادی مهم‌تری در پس این اقدام نهفته بود.

زمینه‌های اشغال

در شهریور ۱۳۱۸، با آغاز جنگ جهانی دوم، دولت ایران بی‌طرفی خود را اعلام کرد. رضاشاه و نخست‌وزیر وقت، محمود جم، این سیاست را تنها گزینه منطقی برای کشوری چون ایران می‌دانستند؛ کشوری که نه توانایی نظامی برای ورود به جنگ داشت و نه مایل بود حقوقش پایمال شود. با این حال، بی‌طرفی ایران چندان پایدار نماند.

از یک سو روابط نزدیک ایران با آلمان، که ریشه در همکاری‌های اقتصادی و حضور مهندسان و مستشاران آلمانی در طرح‌های عمرانی داشت، حساسیت انگلستان و شوروی را برانگیخت. بهانه اصلی آنها «خطر نفوذ ستون پنجم آلمان» بود، در حالی که در زمان حمله متفقین تنها حدود ۷۰ خانواده آلمانی در ایران حضور داشتند و تحت نظر شدید شهربانی بودند.

از سوی دیگر، با آغاز عملیات «بارباروسا» و تهاجم آلمان به شوروی در تیر ۱۳۲۰، موقعیت ایران اهمیت تازه‌ای یافت. شوروی که زیر فشار شدید ارتش نازی قرار گرفته بود، نیازمند دریافت سریع کمک‌های نظامی و اقتصادی از انگلستان و آمریکا شد. کوتاه‌ترین و امن‌ترین مسیر برای ارسال این کمک‌ها، راه‌آهن سراسری ایران بود که از خلیج فارس به دریای خزر امتداد داشت. به همین دلیل ایران در نگاه متفقین به شاهراه حیاتی جنگ بدل شد.

دلایل اشغال از منظر قدرت‌ها

  1. انگلستان: اصلی‌ترین نگرانی لندن، امنیت منابع نفتی خوزستان و جلوگیری از گسترش نفوذ آلمان بود. انگلستان تلاش داشت با کنترل ایران هم دسترسی خود به نفت جنوب را تضمین کند و هم مسیر کمک‌رسانی به شوروی را در اختیار داشته باشد.
  2. شوروی: رهبران کرملین علاوه بر نیاز فوری به دریافت تجهیزات، انگیزه‌های تاریخی نیز داشتند. آنها از رضاشاه دل خوشی نداشتند؛ برخورد سخت او با کمونیست‌ها و سرکوب گروه ۵۳ نفر نمونه‌ای از این دشمنی بود. شوروی اشغال ایران را فرصتی برای برکناری رضاشاه و تقویت نفوذ خود در شمال کشور می‌دید.
  3. ایالات متحده آمریکا: اگرچه در ابتدا نقش مستقیم در حمله نداشت، اما به‌زودی با هدف متوازن کردن نفوذ شوروی و انگلستان و نیز به دلیل منافع اقتصادی و نفتی وارد معادله ایران شد.

سحرگاه ۳ شهریور ۱۳۲۰، نیروهای شوروی و انگلستان همزمان به مرزهای ایران حمله کردند. شوروی از سه محور وارد شمال شد:

  • محور رود ارس و آذربایجان غربی،
  • محور آستارا ـ رشت ـ قزوین،
  • محور ترکمن‌صحرا ـ گرگان ـ سمنان.

در جنوب نیز نیروهای انگلیسی از بصره وارد خوزستان شدند و آبادان و خرمشهر را هدف گرفتند. نیروی دریایی ایران در خرمشهر مقاومت جانانه‌ای نشان داد، اما نهایتاً در برابر توپخانه انگلیسی نابود شد. فرمانده نیروی دریایی، دریادار بایندر، همراه با صدها افسر و ملوان شهید شد.

در غرب نیز نیروهای انگلیسی از مرز خسروی عبور کرده و به سمت کرمانشاه پیشروی کردند. ارتش ایران که حدود ۱۲۰ هزار نیرو داشت، به دلیل ضعف تجهیزات و ناهماهنگی فرماندهان تنها ۷۰ ساعت در برابر این یورش دوام آورد. نهایتاً رضاشاه دستور توقف مقاومت را صادر کرد.

با وجود برتری متفقین، در برخی نقاط مقاومت‌هایی صورت گرفت. از مشهورترین آنها مقاومت سه مرزبان در پل جلفا بر رود ارس بود؛ ژاندارم ملک محمدی، سید محمد راثی هاشمی و عبدالله شهریاری دو روز در برابر ارتش شوروی ایستادند و در نهایت شهید شدند. این واقعه به نمادی از غیرت ملی بدل شد.

ورود نیروهای متفقین به قزوین و نزدیک شدن آنان به تهران، رضاشاه را به شدت نگران کرد. نخست‌وزیر علی منصور استعفا داد و محمدعلی فروغی جایگزین او شد. فروغی با درایت سیاسی توانست انتقال قدرت را مدیریت کند.

روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، رضاشاه ناچار به استعفا شد و سلطنت را به ولیعهد ۲۱ ساله، محمدرضا، واگذار کرد. او چند روز بعد به اصفهان رفت و سپس با کشتی انگلیسی از بندرعباس به تبعید فرستاده شد. مقصد نهایی او جزیره موریس و سپس ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی بود، جایی که در سال ۱۳۲۳ درگذشت.

در پی اشغال، قراردادی میان ایران و متفقین امضا شد که طی آن، ایران رسماً حضور نیروهای بریتانیا و شوروی را پذیرفت. به موجب این توافق، متفقین تعهد کردند که به استقلال ایران احترام بگذارند و پس از پایان جنگ، خاک کشور را ترک کنند. با این حال، تجربه سال‌های بعد نشان داد که این تعهدات به طور کامل عملی نشد.

پیامدهای اجتماعی و اقتصادی اشغال

اشغال ایران با حضور گسترده نیروهای بیگانه و انتقال حجم عظیمی از منابع غذایی و کالاهای اساسی به جبهه‌های جنگ همراه شد. متفقین از ایران به عنوان «پل پیروزی» برای رساندن کمک‌های نظامی و لجستیکی به شوروی استفاده کردند. در نتیجه، بخش قابل توجهی از تولیدات کشاورزی، غلات، دام و مواد خوراکی داخلی یا مستقیماً مصادره شد یا به شکل نامنظم در بازار عرضه گردید.
این وضعیت به قحطی بزرگ سال‌های ۱۳۲۱ و ۱۳۲۲ انجامید؛ دوره‌ای که بسیاری از مردم تهران، اصفهان و شهرهای بزرگ با گرسنگی، سوءتغذیه و بیماری‌های ناشی از کمبود غذا روبه‌رو شدند. قیمت نان و مواد غذایی به شدت افزایش یافت و بازار سیاه رونق گرفت.

راه‌آهن سراسری ایران، که رضاشاه برای توسعه ملی ساخته بود، در اختیار متفقین قرار گرفت. این شبکه حمل‌ونقل به ستون فقرات انتقال تجهیزات به شوروی بدل شد. هرچند از منظر استراتژیک برای متفقین حیاتی بود، اما برای ایران باعث فشار بر زیرساخت‌ها، کمبود وسایل نقلیه داخلی و اختلال در تجارت داخلی گردید.

ورود گسترده اسکناس بدون پشتوانه، هزینه‌های نظامیان خارجی، و افزایش تقاضای مصنوعی، تورم بی‌سابقه‌ای ایجاد کرد. ارزش ریال کاهش یافت و شکاف طبقاتی گسترش پیدا کرد. طبقات فرودست، که پیش‌تر هم آسیب‌پذیر بودند، بیشترین ضربه را متحمل شدند، در حالی که برخی دلالان و واسطه‌ها از شرایط جنگی سودهای کلان بردند.

پیامدهای سیاسی

با سقوط رضاشاه و اشغال کشور، اقتدار سیاسی و اداری حکومت مرکزی به شدت کاهش یافت. دولت ایران عملاً استقلال خود را در تصمیم‌گیری از دست داد و بسیاری از سیاست‌ها تحت فشار سفارتخانه‌های بریتانیا، شوروی و بعدها آمریکا تنظیم می‌شد.

محمدرضا پهلوی در ۲۲ سالگی به سلطنت رسید. او در سال‌های نخست قدرت محدودی داشت و وابستگی شدید به حمایت متفقین و نخبگان سیاسی-نظامی کشور پیدا کرد. همین وابستگی موجب شد که شاه جوان در اداره امور محتاطانه عمل کند و بسیاری از بحران‌ها را به نخست‌وزیران و مجلس بسپارد.

فضای اشغال و ضعف دولت مرکزی، شرایطی برای رشد سریع احزاب و گروه‌های سیاسی ایجاد کرد. حزب توده ایران با حمایت شوروی به یک نیروی مهم بدل شد و نفوذ گسترده‌ای در میان کارگران و روشنفکران یافت. در مقابل، جریان‌های ملی‌گرا و مذهبی نیز فعال شدند و زمینه‌ای برای تحولات دهه‌های بعدی به وجود آمد.

حضور نیروهای شوروی در شمال ایران باعث شد که در سال‌های پایانی جنگ، جنبش‌های جدایی‌طلب در آذربایجان و کردستان شکل بگیرند. جمهوری مهاباد و فرقه دموکرات آذربایجان از حمایت مستقیم شوروی برخوردار بودند. این موضوع بحران بزرگی برای تمامیت ارضی ایران ایجاد کرد و حتی به نخستین تجربه تقابل مستقیم ایران با اتحاد جماهیر شوروی در عرصه بین‌المللی انجامید.

پیامدهای فرهنگی و اجتماعی

حضور هزاران سرباز و کارمند خارجی در ایران، همراه با ورود کالاها، فیلم‌ها و نشریات غربی، نوعی تغییر فرهنگی در شهرهای بزرگ ایجاد کرد. برخی از جوانان ایرانی تحت تأثیر فرهنگ غربی قرار گرفتند، در حالی که گروه‌های سنتی‌تر جامعه این تغییرات را تهدیدی برای ارزش‌های بومی تلقی می‌کردند.

اشغال و ضعف دولت مرکزی، فضا را برای مدتی کوتاه جهت رونق مطبوعات و انتشار آزادتر افکار فراهم کرد. روزنامه‌ها و مجلات سیاسی متعددی در این دوران منتشر شدند و موضوعاتی چون استقلال، آزادی، عدالت اجتماعی و آینده کشور را به بحث گذاشتند. این دوره را می‌توان نقطه عطفی در تاریخ مطبوعات ایران دانست.

در کنار همه تغییرات، نباید رنج‌های مردم عادی فراموش شود. گرسنگی، بیماری، بی‌خانمانی و ناامنی روزمره بخشی از زندگی ایرانیان در این سال‌ها بود. با این حال، روحیه مقاومت و امید به آینده‌ای بهتر در میان مردم باقی ماند و همین پایداری، بعدها در نهضت‌های ملی‌گرایانه مانند جنبش ملی شدن صنعت نفت نمود یافت.

فرجام

اشغال ایران در سال‌های جنگ جهانی دوم یکی از مهم‌ترین و در عین حال تلخ‌ترین رویدادهای تاریخ معاصر کشور است. این واقعه نشان داد که ایران، با وجود اعلام بی‌طرفی، به دلیل موقعیت استراتژیک و منابع طبیعی غنی نمی‌تواند از رقابت قدرت‌های جهانی مصون بماند.

از منظر سیاسی، اشغال ایران نشان داد که اقتدار فردی (مانند رضاشاه) به‌تنهایی نمی‌تواند ضامن استقلال کشور باشد. با سقوط او، ضعف نهادهای دموکراتیک و وابستگی بیش از حد ساختار حکومت آشکار شد. این تجربه باعث شد نخبگان سیاسی به ضرورت ایجاد نظامی متکی بر مردم و نهادهای ملی بیشتر بیندیشند. همچنین، نخستین مواجهه ایران با بحران‌های بین‌المللی در چارچوب سازمان ملل پس از جنگ (ماجرای آذربایجان) سرآغاز سیاست خارجی جدیدی شد که اهمیت روابط چندجانبه را برجسته ساخت.

از نظر اجتماعی، سال‌های اشغال با فقر، قحطی و رنج‌های فراوان همراه بود. اما در کنار این تلخی‌ها، فرصت‌هایی برای رشد آگاهی عمومی و توسعه فرهنگ سیاسی فراهم شد. آزادی نسبی مطبوعات، شکل‌گیری احزاب، و افزایش تماس با جهان خارج، به تدریج جامعه‌ای پویا و مطالبه‌گر پدید آورد. این تحولات، بذرهایی برای جنبش‌های بعدی مانند ملی شدن نفت در دهه ۱۳۳۰ کاشتند.

از نظر اقتصادی، اشغال ایران فاجعه‌ای سنگین بود: نابودی کشاورزی، تورم افسارگسیخته و تخریب زیرساخت‌ها. اما همین بحران‌ها، ضرورت بازسازی و اصلاحات اقتصادی پس از جنگ را برجسته ساختند. دولت‌های بعدی به تدریج به این نتیجه رسیدند که تنها با توسعه پایدار و تقویت صنایع داخلی می‌توان استقلال اقتصادی کشور را حفظ کرد.

اشغال ایران بار دیگر اهمیت ژئوپولیتیک کشور را برای جهان آشکار ساخت. مسیر «پل پیروزی» نقشی حیاتی در شکست آلمان نازی داشت و ایران را به یکی از حلقه‌های اصلی پیروزی متفقین بدل کرد. با این حال، بهره‌برداری قدرت‌های خارجی از موقعیت ایران، در حالی که مردم کشور در رنج بودند، احساس عمیق بی‌اعتمادی نسبت به غرب و شرق را در وجدان جمعی ایرانیان تثبیت کرد.

اشغال ایران در جنگ جهانی دوم تجربه‌ای تلخ و آموزنده بود. تلخ، زیرا استقلال و حاکمیت ملی کشور نقض شد، مردم با فقر و قحطی دست و پنجه نرم کردند، و حاکم وقت از سلطنت خلع گردید. آموزنده، زیرا جامعه ایران با واقعیت‌های جهان مدرن و روابط بین‌المللی آشنا شد، مطبوعات و احزاب جان گرفتند، و بذرهای آگاهی ملی کاشته شد.

این رویداد را می‌توان نقطه آغازی برای تغییرات عمیق در تاریخ معاصر ایران دانست؛ تغییراتی که نهایتاً در جنبش ملی شدن نفت و سپس در تحولات گسترده‌تر نیمه دوم قرن بیستم خود را نشان دادند.




چگونه ایران اشغال شد؟ / از پل پیروزی تا راهی به خیانت؛ بازخوانی سوم شهریور ۱۳۲۰

برچسب‌ها

نظر شما


مطالب پیشنهادی