ما فولادمردان خوزستان، سالهای اخیر را با کابوسی تکرارشونده آغاز و به پایان رساندهایم؛ کابوس خاموشیهای بیبرق، که هر بار با قطع ناگهانی جریان، نهفقط شعله کورهها، که انگیزه و امید دلهایمان را سرد میکرد. در این سالها، سهم صنایع فولادی از برق، به کمترین حد ممکن رسیده است؛ انگار فراموش کرده اند که هر دقیقه توقف تولید، نه تنها عددی در ترازنامهها، که زخمی در دل صدها کارگر، مهندس و خانوادههایشان است. در کنار این فشار، تحریمها هم سایه خود را بر سرمان گسترده است، تا معادله بقا سختتر از همیشه شود.
در همین روزهای دشوار بود که خبری آمد؛ خبری که برای ما نه یک تیتر در رسانهها، که تپش تازهای در رگهای کارخانه بود: تملک نیروگاه سیکل ترکیبی سبزوار به عنوان نخستین نیروگاه مستقل فولاد خوزستان. این تصمیم، فقط خرید یک نیروگاه نبود؛ این، تدبیر و آیندهنگری مدیرعامل و دیگر ارکان شرکت بود که بارقههای امید را در دل همه ما زنده کرد. معنای این تصمیم برای ما روشن بود: پایان کابوس خاموشی و آغاز فصلی که در آن، تولید دیگر گروگان ناترازی انرژی نیست.
وقتی فهمیدیم که شرکت نهتنها این نیروگاه را به تملک خود درآورده، بلکه همزمان پروژه ساخت نیروگاههای خورشیدی در بهبهان و گتوند را آغاز کرده است، دانستیم که این نگاه، نگاه امروز و فرداست، نه فقط گذر از بحران. این یعنی فولاد خوزستان میخواهد با پای خود روی زمین بایستد، بیآنکه چشمانتظار تصمیمهای روزمره و سهمیههای محدودکننده باشد.
برای ما کارگران و متخصصان، این تصمیم فراتر از یک رویداد صنعتی است؛ این تصمیم، احترام به تلاشهای شبانهروزی ما و اعتماد به ارزش کار ماست. هر جرقهای که این روزها در کورهها میرقصد، برایمان یادآور این حقیقت است که پشت ما مدیریتی ایستاده که بحران را میبیند، اما به آن تن نمیدهد؛ مدیریتی که در دل تحریمها و بیبرقیها، مسیر امید را پیدا میکند.
از این رو، از صمیم دل به مدیرعامل محترم، اعضای هیأتمدیره و همه سهامدارانی که با حمایت و تصمیمگیریهای شجاعانه خود این مسیر را ممکن کردند، دستمریزاد میگوییم. شما نشان دادید که نگاهتان به کارخانه، نگاهی صرفاً اقتصادی نیست، بلکه در آن، کرامت نیروی انسانی، امنیت تولید و آیندهنگری جایگاه ویژهای دارد. این سرمایهگذاری جسورانه، نه فقط چراغ کورهها، بلکه چراغ دل هزاران خانواده را هم روشن کرد.
امروز، وقتی از کنار خطوط تولید میگذرم و شعلهها بیوقفه زبانه میکشند، دیگر نگران نیستم که ناگهان همهچیز خاموش شود. حالا ما میدانیم که با تدبیر و آیندهنگری، حتی در سختترین شرایط، میتوان نهتنها تولید را حفظ کرد، بلکه به آن جان تازه بخشید. این است معنای واقعی امید برای یک فولادمرد: دانستن اینکه فردا، هم کورهها روشن خواهند بود و هم دلها.
وقتی برق دوباره به کورهها جان داد
نظر شما