7/27/2025 6:30:21 PM

می‌نویسند گرسنه می‌مانند می‌میرند

همین دیروز «محمد الحسن»، مرد ۴۱ ساله نسبتاً درشت‌هیکلی که حالا وزنش فقط ۲۵ کیلوگرم بوده، جلوی چشمان «سلمی القدومی»، روزنامه‌نگار و تصویربردار خبری ساکن غزه جان سپرده؛ و این تنها تصویر از قحطی در غزه نبوده که «سلمی» از آن فیلم‌برداری کرده؛ زنی 34 ساله، که وزن از دست داده و نمی‌تواند پاسخ سوالات «هم‌میهن» را بنویسد: «آنقدر انرژی ندارم که حتی نمی‌توانم تایپ کنم.» او از کودکان زیادی فیلم گرفته، با بعضی‌شان رابطه نزدیکی داشته اما آن‌ها هم بر اثر سوءتغذیه و گرسنگی جان باخته‌اند؛ یکی از آن‌ها «ابو زاهر» بود و دیگری «رزان»: «او برای من مثل یک دوست کوچک عزیز بود که قبل از جنگ، واقعاً دختر زیبایی بود... چشم‌های درشتی داشت... مثل یک فرشته. اما کم‌کم شروع کرد به وزن از دست دادن، روزبه‌روز ضعیف‌تر شد و درنهایت از دنیا رفت.»



اما سخت‌ترین لحظه‌ای که «سلمی» در تمام زندگی‌اش تجربه کرده، روزی بوده که همکار روزنامه‌نگارش، وقتی با هم درحال تهیه گزارش بودند، جلوی چشمانش گلوله خورده و کشته شده. در ۱۸ آگوست 2024؛ «سلمی» و «ابراهیم» در حال مستندسازی از یک عملیات تخلیه در شهرک «حمد» در «خان‌یونس» (جنوب نوار غزه) بودند؛ مصاحبه می‌گرفتند و صحنه‌ها را ثبت می‌کردند؛ ناگهان تانک‌های اسرائیلی وارد منطقه شدند و شلیک‌ها آغاز شد. آنها هیچ فرصتی برای پنهان‌شدن نداشتند. چندین‌بار، مستقیم به سمت آنها شلیک شد و در همان لحظات نخست، گلوله‌ای بر بدن «ابراهیم» نشست؛ او هنوز زنده و دستانش را برای کمک به سمت «سلمی» دراز کرده بود: «به سمت‌اش رفتم و سعی کردم کمک‌اش کنم.





ما کنار هم ایستادیم و تلاش کردم هرچه سریع‌تر او را از خیابان خارج کنم، چون تانک‌های اسرائیلی به سمت ما می‌آمدند.» اما «سلمی»، در میانه تلاش برای نجات جان دوست‌اش، خودش هم هدف قرار گرفت؛ گلوله‌ای از پشت به بدن‌اش نشست، ثانیه‌هایی بعد، هوشیاری‌اش را از دست داد و ساعاتی بعد، در بیمارستان به هوش آمد. چهار یا پنج ساعت از خون‌ریزی گذشته بود و وقتی از سرنوشت «ابراهیم» پرسید، با حقیقتی تلخ روبه‌رو شد: «ابراهیم» در همان محل کشته شده بود؛ درست جلوی چشمانش: «این، سخت‌ترین لحظه‌ای بود که در تمام زندگی‌ام تجربه کردم.»




«احمد المقادمه»، روزنامه‌نگار آزاد هم که بیش از ۲۰ کیلوگرم از وزنش را به‌دلیل سوءتغذیه از دست داده،‌ یادش نمی‌آید آخرین‌باری که غذای سیرکننده خورده‌، چه زمانی بوده. او هر روز می‌بیند که مردم از شدت گرسنگی در خیابان‌ها بیهوش می‌شوند و دیگر هیچ‌کس از این فروپاشی در امان نیست. «احمد» به «هم‌میهن» می‌گوید کودک شیرخوارش را به‌سختی می‌تواند سیر کند، وقتی به گریه‌هایش از گرسنگی نگاه می‌کند، چیزی جز چند لقمه اندک ندارد و سخت‌ترین لحظه برایش، زمانی است که گرسنگی را در چشمان پسرش، همسرش، پدر و مادرش می‌بیند و در مقابل‌شان ناتوان می‌ایستد: «هیچ ندارم؛ حس حقارت و شکستی که کلمات نمی‌توانند توصیف‌اش کنند.»

مثل «محمد معین نشبت»، خبرنگار میدانی مستقل که در داخل نوار غزه فعالیت می‌کند و حالا نوشتن و کار کردن برایش سخت شده؛ مثل همه مردم، او هم تحت‌تأثیر قحطی قرار گرفته‌ و بارها مجبور شده‌ بین غذا خوردن خودش یا فرزندانش، یکی را انتخاب کند. او به «هم‌میهن» می‌گوید اغلب سهم غذای خودش را به آن‌ها داده‌: «فقط در ماه گذشته، چهار بار از شدت گرسنگی و سوءتغذیه بیهوش شدم.» او کشته شدن بازماندگانی را ضبط کرده‌ که از مراکز کمک آمریکایی بازمی‌گشتند و از زیر دست‌وپا ماندن و لگدمال شدن دیگران برای یافتن غذا حرف می‌زدند؛ تصاویری که «محمد» می‌گوید هرگز فراموش‌شان نمی‌کند.


ما فقط نفس می‌کشیم، ما مُرده‌ایم

«رزان» مرد؛ کودکی با چشمانی درشت، صورتی معصوم و اندامی لاغرتر از آنچه یک کودک باید داشته باشد. او دیگر دوست «سلمی القدومی»، خبرنگار میدانی ساکن غزه شده بود که ماه‌هاست از دل بحران انسانی در غزه گزارش می‌فرستد و حالا او هم مثل دیگر روزنامه‌نگاران محلی که مدت‌هاست تنها منبع گزارش‌های مستقیم از گرسنگی و مرگ در غزه‌اند، توانی برای کار کردن ندارد. همین دو روز پیش بود که بی‌بی‌سی، رویترز، خبرگزاری فرانسه و آسوشیتدپرس نگرانی عمیق خود را از وضعیت خبرنگاران در غزه ابراز کردند و گفتند که تهیه غذا روزبه‌روز برای آنها و خانواده‌هایشان سخت‌تر می‌‌شود.

خبرنگاران میدانی از مرگ تدریجی انسان‌ها بر اثر گرسنگی، کمبود دارو و محاصره کامل خبر می‌دهند و «سلمی القدومی»، خبرنگار فلسطینی ساکن غزه، یکی از این خبرنگاران است که به «هم‌میهن» از شرایط سخت کاری روزنامه‌نگاران و مرگ کودکانی می‌گوید که تنها جرم‌شان این است که در زمانه‌ محاصره به دنیا آمده‌اند: «جنگ، از «رزان» چیزی باقی نگذاشت جز پوستی بر استخوان. روز‌به‌روز لاغرتر شد و در نهایت مُرد.»

رزان، قربانی سوءتغذیه شدید شد؛ وضعیتی که به گفته منابع بیمارستانی در غزه، اکنون صدها کودک دیگر را هم تهدید می‌کند. او قرار بود برای درمان به خارج از غزه منتقل شود. وعده‌هایی از سوی سازمان جهانی بهداشت (WHO) برای خروج او از نوار غزه داده شده بود، اما هیچ‌کدام محقق نشد: «او فقط منتظر بود، چشم‌به‌راه مجوز خروج. اما مُرد. مثل بسیاری دیگر.»

«سلمی» می‌گوید مردم سردرگم‌اند، راهی برای فرار نیست و تنها کاری که از آن‌ها برمی‌آید، دعا کردن و صبر کردن است؛ دعا برای پایان این نسل‌کشی: «باور کنید ما دیگر زنده نیستیم. ما فقط نفس می‌کشیم... ما مُرده‌ایم.» طبق گزارش‌های میدانی او، بسیاری از بیمارستان‌های اصلی در غزه از چرخه خدمات درمانی خارج شده‌اند، بمباران مکرر، نبود تجهیزات پزشکی، قطعی برق و فقدان ورود دارو باعث شده نظام درمانی غزه عملاً فروبپاشد: «اسرائیل به‌طور هدفمند سیستم بهداشت و درمان را نابود کرده. حتی سازمان‌های بین‌المللی هم نمی‌توانند غذا، دارو یا کمک‌های بشردوستانه به داخل برسانند. دو سال است در این وضعیت‌ هستیم. چرا هیچ‌کس کاری نمی‌کند؟ چرا صدای ما را نمی‌شنوند؟»

مرگ نزدیک‌تر از یک کارتن غذا

پیش‌بینی قحطی که بیش از یک‌سال پیش مطرح شده بود، اکنون در غزه محقق شده است. برنامه جهانی غذا(WFP) وابسته به سازمان ملل اعلام کرده که ۱۰۰ هزار زن و کودک دچار سوءتغذیه حاد شده‌اند، و یک‌سوم از 2/1 میلیون جمعیت این منطقه برای چندین روز متوالی از وعده‌های غذایی صرف‌نظر کرده‌اند. این سازمان در بیانیه‌ای که در اختیار خبرگزاری فرانسه گذاشته، هشدار داده که از هر سه نفر در غزه، نزدیک به یک‌نفر، چندروز بدون غذا می‌ماند: «90 هزار زن و کودک‌ نیاز فوری و مبرم به درمان دارند.» از زمان جلوگیری از ورود سازمان‌های امدادی بین‌المللی و به‌دست گرفتن توزیع غذا توسط اسرائیل، نیروهای اسرائیلی بیش از ۱۰۰۰ فلسطینی را که در تلاش برای رسیدن به کمک غذایی بودند، کشته‌اند.

«انور ایمن الاخرس»، خبرنگار و تدوینگر در شبکه بین‌المللی خبری قدس، ۲۵ ساله، ساکن غزه یکی از روزنامه‌نگارانی است که از سال ۲۰۲۱ مشغول خبررسانی از وضعیت فلسطین به‌ویژه غزه است و حالا در یکی از اردوگاه‌های آوارگان در خان‌یونس زندگی می‌کند؛ جایی در میان چادرهای فرسوده که آن را زندگی مترادف با تنگی و ستم روزانه توصیف می‌کند. او به «هم‌میهن» می‌گوید، الان سخت‌ترین لحظات شغلی‌اش را می‌گذراند: «کار کردن در چنین شرایطی دشوار است، با گرسنگی و خستگی. گاهی مجبور می‌شوم کارم را رها کنم تا بتوانم مقداری غذا پیدا کنم، آن هم با قیمتی بسیار بالا. این روزها از یادم نمی‌رود.»

او می‌گوید در جنوب نوار غزه، به‌ویژه در شهر خان‌یونس، مردم غزه نیازی به روایت آنچه درباره قحطی شنیده‌اند ندارند، چون آن را با تمام جزئیات دردناک‌اش زندگی می‌کنند: «گرسنگی در اینجا یک استعاره نیست، بلکه واقعیتی روزمره است؛ واقعیتی که کودکان پیش از بزرگ‌ترها آن را حس می‌کنند.»

«من درباره قحطی چیزی نشنیده‌ام؛ من آن را زندگی کرده‌ام.» این جمله‌ای است که «انور»، برای توصیف واقعیت تلخی که در میان شرایط انسانی رو به وخامت تجربه می‌کند، به‌کار می‌برد؛ واقعیتی که هر روز با صحنه‌هایی فراموش‌نشدنی از گریه، گرسنگی و فروپاشی سلامت همراه است: «هر شب با صدای گریه کودکان از خواب بیدار می‌شویم. از گرسنگی گریه می‌کنند، لقمه‌ای غذا یا لیوانی شیر می‌خواهند. همسایه‌ها تلاش می‌کنند هر کودک را با هرچه دارند آرام کنند، اما گریه‌ها قطع نمی‌شود.» سوء‌تغذیه در میان کودکان به صحنه‌ای روزمره برای او و دیگر خبرنگاران حاضر در غزه تبدیل شده است.

«انور» می‌گوید وضعیت بهداشتی کمتر از بحران غذایی نیست، مراقبت‌های پزشکی تقریباً از بین رفته‌اند، دارو کمیاب است و صف‌ها طولانی‌اند: «مادرم شخصاً مدت زیادی برای معاینه منتظر ماند، اما درنهایت حتی داروی لازم را هم پیدا نکردیم.» انور همچنین از مرگ جوانی ۲۰ ساله از آشنایانش می‌گوید که تنها از سردرد رنج می‌برد و به‌دلیل دریافت نکردن مراقبت پزشکی، پس از چندروز جان باخت.

به گفته او، رنج زنان به‌ویژه زنان باردار به‌دلیل سوءتغذیه و افزایش قیمت‌ها دوچندان شده: «زنان زیادی را دیده‌ام که به‌دلیل افت قند خون و کمبود تغذیه مناسب، مکرراً دچار بی‌هوشی می‌شوند. زنان باردار خانواده‌ام از افت فشار و خستگی مداوم رنج می‌برند، چون اگر غذایی هم پیدا شود، با قیمتی بسیار بالاست.»

«انور» مثل بسیاری از خبرنگاران و مردم غزه، هر روز را به امید فردا می‌گذراند و می‌گوید، نه غذای کافی وجود دارد، نه آب سرد و نه برق: «حتی از رفتن به دریا هم محروم شده‌ایم. وضعیت خفه‌کننده و غم‌انگیز است تا حدی که قابل توصیف نیست.»

او درباره غیبت کامل سازمان‌های بشردوستانه می‌گوید: «هیچ کمک واقعی‌ای وجود ندارد. فقط کمک‌هایی تحقیرآمیز از طرف نهادهای آمریکایی که تنها از طریق صف‌های تحقیرآمیز و خطرناک قابل دریافت است. برای همین، من سراغ‌شان نمی‌روم، چون مرگ نزدیک‌تر از یک کارتن غذاست.»

انور با وجود اینکه از سال ۲۰۲۱ خبرنگار میدانی است، می‌گوید آنچه اکنون تجربه می‌کند فراتر از وصف است: «سخت‌ترین لحظه، زمانی است که مجبور می‌شوی گزارش خود را رها کنی تا دنبال لقمه‌ای غذا برای خودت یا کمکی برای یکی از اعضای خانواده‌ات بروی.» بااین‌حال او همچنان بر ادامه مستندسازی فاجعه پافشاری می‌کند، چون به گفته‌ خودش، صدا نباید زیر آوار چادرها یا سکوت جهان دفن شود: «این گزارش نه از سوی ناظری بیرونی، بلکه از جانب یک جوان غزه‌ای است که خود در بطن رویدادها قرار دارد؛ میان گرسنگی می‌خوابد، با صدای کودکان بیدار می‌شود و آنچه را روایت می‌کند که دوربین‌های جهانی از دیدنش سرباز می‌زنند.»

روزنامه‌نگاران، قربانیان بی‌دفاع

حالا خود «اسامه الحکوت» و خانواده‌اش، روزنامه‌نگار ۴۱ ساله ساکن دیرالبلح که از سال ۲۰۱۰ روایتگر روزهای تلخ نوار غزه بوده، بخشی از این روایت شده‌اند. او در دل جنگی به «هم‌میهن» می‌گوید که در آن نوزادان در خیابان به دنیا می‌آیند و جوانان از گرسنگی می‌میرند.

«الحکوت» از وضعیتی می‌گوید که در آن فرسودگی عمومی به مرحله‌ای رسیده که مردم از ضعف و خستگی در خیابان‌ها نقش زمین می‌شوند. کاهش وزن شدید در میان جمعیت، چهره‌ای آشنا شده است؛ و گرسنگی روزبه‌روز چهره مرگ را ملموس‌تر می‌کند: «در آغاز، کودکان بیمار از گرسنگی جان می‌باختند. اما حالا مرگ ناشی از سوءتغذیه، جوانان، زنان و سالمندان را هم دربرگرفته است.» او می‌گوید در خانه‌های بی‌شماری، غذایی برای خوردن وجود ندارد و نبود امکان خرید، نبود مواد اولیه و نبود امید، دست‌به‌دست هم داده‌اند تا چهره شهر، چهره فاجعه شود.

به گفته او، روزنامه‌نگاران گرسنه‌اند و او و همکارانش حتی برای ادامه فعالیت رسانه‌ای و پوشش فاجعه هم توان کافی ندارند: «بدون غذا، بدون آب و بدون تجهیزات مانده‌ایم. روایت کردن از درون این وضعیت، خود تبدیل به تقلا برای زنده‌ماندن شده است.»

خدمات پزشکی، آن‌طور که الحکوت گزارش می‌کند، به‌شدت محدود و ابتدایی است: «بیشتر آنچه باقی مانده، کمک‌های اولیه است. مردم برای انجام ساده‌ترین کارهای روزمره، نیاز به محلول‌های وریدی دارند تا از ضعف مطلق نجات پیدا کنند.»

او می‌گوید که اسرائیل تقریباً به‌طور کامل از ورود سوخت جلوگیری می‌کند؛ بیمارستان‌ها هفته‌ای دو بار درخواست سوخت، دارو و تجهیزات درمانی می‌دهند، اما کمتر پاسخی می‌گیرند: «زنان مانند مردان، از کمبود همه‌چیز رنج می‌برند؛ به‌ویژه وسایل بهداشت شخصی. وضعیت به‌قدری وخیم است که بعضی از زنان در خودروهای شخصی، در خیابان، زایمان کرده‌اند.»

وضعیت روانی مردم آنقدر بد است که «الحکوت» آن را شرایط یأس و ناامیدی گسترده می‌نامد. او از مرگ‌هایی می‌گوید که هر روز به‌چشم می‌بیند: «چندروز پیش جوانی را در بیمارستان دیدم که تنها یکی، دو سال از من کوچک‌تر بود. بدون هیچ علامتی، فقط به‌دلیل گرسنگی مرد. به همین سادگی.»

او از راه‌هایی می‌گوید که مردم برای زنده‌ماندن به آن‌ها متوسل شده‌اند؛ مردمی که یا به مراکز کمک‌رسانی یورش می‌برند یا قوطی‌های کنسرو قدیمی را می‌جورند، یا برگ درختان را می‌جَوَند: «مردم، واقعاً این کار را می‌کنند.»

ما دیگر فقط روایتگر نیستیم

«احمد المقادمة»، روزنامه‌نگار آزاد ۳۰ ساله که با رسانه‌هایی چون الجزیره و رویترز همکاری داشته، از تجربه زندگی در غزه، سقوط معیشتی، گرسنگی، بحران بهداشت و حس ناتوانی در برابر فرزند شیرخواره‌اش به «هم‌میهن» می‌گوید. او که در غزه به دنیا آمده، بزرگ شده و هرگز آن را ترک نکرده است، می‌گوید که تمام مراحل محاصره و تجاوز را زندگی کرده‌ است اما آنچه امروز تجربه می‌کند، هیچ شباهتی به گذشته ندارد.

او روزنامه‌نگاری است که حدود یک‌دهه اخبار و وقایع غزه را برای رسانه‌های جهانی پوشش داده و حالا پدری‌ است با یک کودک شیرخواره و دست‌هایی خالی برای سیر کردن‌اش. خودش هم بیش از ۲۰ کیلوگرم از وزن‌اش را از دست داده‌ است. اوضاع بهداشتی، همان‌طور که «احمد» توصیف می‌کند، از نخستین روز جنگ فروپاشیده است. بیمارستان‌ها بدون دارو، تجهیزات و کادر درمانی مانده‌اند، زنان باردار با سوءتغذیه شدید دست‌وپنجه نرم می‌کنند و مرگ و سقط جنین به‌شکلی وحشتناک در حال افزایش است: «بله، واقعاً افرادی از گرسنگی مرده‌اند.

این یک واقعیت است، نه بزرگ‌نمایی.» احمد می‌گوید که خانواده‌اش با کمترین‌ها زنده‌اند؛ غذایی که در دسترس است حتی برای سیر کردن شکم یک کودک هم کافی نیست: «هیچ نهاد یا سازمانی فعال نیست. کمک‌رسانی‌ها متوقف شده‌اند. اسرائیل مردم را حتی از دریافت حداقلی‌ترین کمک‌ها هم محروم کرده است.» احمد که گاهی موفق به دریافت دستمزد در ازای خبرنگاری می‌شود، می‌گوید اگر پولی دریافت کند، فقط از طریق دلال‌های ارز است؛ با کمیسیون‌هایی تا ۴۰ درصد: «یعنی از ۱۰۰۰ دلار، شاید فقط ۵۰۰ دلار به دستم برسد. ما در نبود پول نقد، عملاً قربانی یک بهره‌کشی بی‌رحمانه شده‌ایم.»

به گفته او، غزه امروز یک شهر بی‌جان است، در سکوت فرو می‌ریزد، مردم برای زنده ماندن می‌جنگند و تنها چیزی که می‌خواهند این است که فقط زندگی کنند.

جنگ نان

«مؤمن فوزی حرب ابوعوده»، روزنامه‌نگار و فیلم‌بردار اهل شمال غزه، ۲۸ سال دارد و بیش از ۸ سال است که در زمینه رسانه فعالیت می‌کند. او که در بیت‌حانون به دنیا آمده و تمام عمر خود را در همان‌جا زندگی کرده، این روزها در دل فاجعه‌ای انسانی، هرروز با دوربین‌اش گرسنگی، ویرانی و مرگ را ثبت می‌کند. مؤمن از وضعیت بحرانی مردم، نابودی کامل ساختارهای زندگی و جنگی به «هم‌میهن» می‌گوید که فراتر از بمباران، به «جنگ نان» بدل شده است: «اوضاع واقعاً وخیم است. هرروز بدتر می‌شود؛ نه‌فقط از نظر بمباران، بلکه به‌خاطر گرسنگی بی‌سابقه‌ای که همه‌چیز را در برگرفته. یکی از بزرگ‌ترین بحران‌هایی که ما امروز با آن روبه‌روییم، جنگ برای زنده ماندن است؛ برای پیدا کردن حتی یک لقمه نان.»

مؤمن فوزی، خبرنگار جوانی که سال‌ها در کوچه‌های شمال غزه تصویربرداری کرده، حالا خودش یکی از سوژه‌های اصلی دوربین رسانه‌هاست؛ یکی از بازماندگان محاصره‌ای که به گفته او، زندگی را در غزه تبدیل به مرگ تدریجی کرده است: «من با چشم خودم دیدم که مردم از شدت گرسنگی دچار سرگیجه شدند و روی زمین افتادند. دلیل‌اش ساده بود؛ برای چندروز هیچ غذایی نخورده بودند.

سوءتغذیه، دیگر واژه‌ای علمی یا آماری نیست؛ واقعیتی است ملموس که در چهره مردم نقش بسته.» مؤمن می‌گوید که مرگ بر اثر گرسنگی، دیگر یک احتمال نیست، بلکه اتفاقی است که در برابر دیدگانش رخ داده است: «موارد زیادی از سوءتغذیه وجود دارد. همه شما هم تصاویرش را در رسانه‌ها دیده‌اید. اما چیزی که از قاب دوربین بیرون می‌ماند، درد واقعی این گرسنگی‌ است. وقتی هیچ‌چیزی برای خوردن پیدا نمی‌کنی، هر ثانیه به‌سوی مرگ نزدیک‌تر می‌شوی.»

در کنار بحران غذایی، فروپاشی نظام بهداشت و درمان نیز زندگی را به کام ساکنان غزه تلخ‌تر کرده است. مؤمن توضیح می‌دهد که عملاً هیچ خدمات درمانی‌ای وجود ندارد و محاصره، اجازه ورود تجهیزات پزشکی را نمی‌دهد: «وضعیت بیمارستان‌ها اسف‌بار است. نه دارو، نه دستگاه و نه حتی پانسمان کافی وجود ندارد. تمام زیرساخت‌های درمانی از بین رفته‌اند و بیماران، تنها رها شده‌اند.»

وضعیت زنان را چطور می‌بینی؟

بحران بهداشتی و معیشتی، به‌ویژه برای زنان و مادران، شکل عمیق‌تری از رنج را به همراه آورده است. مادران شیرده نمی‌توانند به‌درستی فرزندان‌شان را تغذیه کنند، چون غذایی نیست. حتی وسایل اولیه بهداشتی یا تمیزکننده‌ هم وجود ندارد. خانه‌هایی که روزی پناهگاه و محل آرامش بود، حالا پر از گرد و خاک و ناامیدی است. همه‌چیز ازهم‌فروپاشیده.

قحطی این‌جاست و قربانی می‌گیرد

«محمد معین نشبت»، خبرنگار مستقل میدانی از دل نوار غزه که هفته‌هاست مشغول تهیه گزارش از بحران انسانی در این منطقه است، بارها با صحنه‌هایی روبه‌رو شده که ثبت آن‌ها با دوربین برایش دشوار بوده است. او به «هم‌میهن» می‌گوید، سخت‌ترین لحظه برایش دیدن افرادی بوده که برای یک کیسه آرد با هم درگیر شده‌اند، عده‌ای دیگر توسط سربازان اسرائیلی به ضرب گلوله کشته شدند یا پدری که از زیر دست‌وپا ماندن دخترش حین صف کمک تعریف کرده است: «این‌ها تصاویر فراموش‌نشدنی‌اند.»

او می‌گوید شرایط، دیگر از آستانه فاجعه گذشته است؛ به گفته او نهادهای بین‌المللی هنوز از عبارات دیپلماتیکی مثل «اوضاع وخیم است» استفاده می‌کنند، اما واقعیت میدانی چیز دیگری است: «قحطی این‌جاست و قربانی می‌گیرد.» نشبت می‌گوید که در خانواده خودش هم موارد سوءتغذیه دیده، اما ابعاد بحران فراتر از تجربه شخصی اوست: «روزانه بیش از ۵۰۰ نفر به اورژانس بیمارستان‌ها مراجعه می‌کنند، تنها به‌دلیل سوءتغذیه. اما درمان مؤثری در دسترس نیست.»

همین چندروز پیش بود که «منیر البُرش»، مدیرکل وزارت بهداشت غزه اعلام کرد که ۳۷ درصد داروهای اساسی کاملاً تمام شده‌اند، از ۲۲۹ قلم داروی حیاتی، اثری باقی نمانده و از میان ۵۹۷ نوع ملزومات پزشکی، 59 درصد دیگر در انبارها یافت نمی‌شود.

طبق اطلاعاتی که «محمد» هم به‌دست آورده، فهرست کمبودها طولانی و نگران‌کننده است: «99 درصد کمبود در تجهیزات کاتتریزاسیون و جراحی قلب، 87 درصد کمبود در ابزارهای جراحی ارتوپدی، 73 درصد کمبود در چشم‌پزشکی، 45 درصد کمبود در ملزومات دیالیز و تنها 8 درصد از ملزومات مصرفی باقی مانده است و آن‌هم در حال اتمام است.»

به گفته او، خدمات حیاتی مانند درمان سرطان، دیالیز، مراقبت‌های مادر و کودک و عمل‌های اورژانسی در آستانه توقف کامل قرار گرفته‌اند. نشبت می‌گوید که وضعیت زنان در دوران بارداری و زایمان به‌شدت بحرانی شده است: «براساس گزارش WHO، ۹۰ درصد زنان باردار و شیرده در غزه از سوءتغذیه شدید رنج می‌برند.»

«محمد» می‌گوید حدود ۵۵ هزار زن باردار در غزه حضور و یک‌سوم آن‌ها بارداری پرخطر دارند: «روزانه ۱۳۰ نوزاد متولد می‌شود که 27 درصد از آن‌ها با عمل سزارین است. در نبود مراقبت‌های ویژه، بسیاری از نوزادان نارس و کم‌وزن، در همان بدو تولد با خطر مرگ روبه‌رو هستند. کمبود سرم، آنتی‌بیوتیک، کیت‌های زایمان، نخ بخیه و حتی خون، سلامت مادران را به‌شدت تهدید می‌کند.»

او می‌گوید، گرچه شخصاً شاهد لحظه مرگ کسی نبوده، اما بسیاری از خبرنگاران در بیمارستان‌ها روایت‌هایی ثبت کرده‌اند که نشان می‌دهد سوءتغذیه و گرسنگی عامل مرگ بوده است: «در نبود کامل آرد، مردم شروع کرده‌اند به آسیاب کردن عدس، لوبیا، برنج و ماکارونی تا با آن نان درست کنند. عدس حالا غذای اصلی مردم است، شاید تنها وعده در طول روز.» قیمت سبزیجات به‌شدت بالا رفته و مردم اغلب وابسته به آشپزخانه‌های خیریه‌اند؛ جایی که اگر خوش‌شانس باشند، یک بشقاب برنج یا بادمجان گیرشان می‌آید.

در سه ماه نخست جنگ به گفته «محمد معین نشبت»، ارتش اسرائیل اجازه ورود هیچ کمکی را نداد و کمک‌هایی که از طریق سازمان‌های بین‌المللی هم فرستاده می‌شوند، اغلب پیش از توزیع، به‌دست مردم غارت می‌شوند یا کاروان‌ها، هدف حمله قرار می‌گیرند: «نیروهای اسرائیلی بارها مأموران پلیس را که کاروان‌های کمک را اسکورت می‌کردند، هدف قرار داده‌اند. این اقدامات، وضعیت کمک‌رسانی را بی‌ثبات و پرخطر کرده است.»

دیگر خبری از گوشت نیست

«محمد قندیل ابو عمر»، عکاس خبری 36 ساله و عضو شبکه مستقل فلسطینی «مصدر الاخباریة» – شبکه‌ای مستقل و بومی در نوار غزه – که از دل غزه مستندنگاری می‌کند، در گفت‌وگو با «هم‌میهن» از وضعیتی روایت می‌کند که در آن نه‌تنها مردم و خبرنگاران بلکه حتی پزشکان هم گرسنه‌اند. او که متولد خان‌یونس و ساکن سابق رفح است، سال‌های اخیر را در شهر غزه صرف روایت تصویری بحران‌های پی‌درپی کرده و حالا در میانه یکی از سخت‌ترین بحران‌های انسانی عصر حاضر، او به‌جای ثبت تصویر، زبان تصویرها شده است. او می‌گوید چهارماه است که آرد وارد غزه نشده و مادر و پدرش هم چیزی برای پختن نان ندارند، از هر نوع پروتئین، به‌ویژه گوشت، دیگر خبری نیست و قیمت‌ها سر به فلک کشیده‌اند: «قیمت یک بشقاب سالاد حالا به ۱۰۰ دلار رسیده، آن‌ هم در منطقه‌ای که شغل یا منبع درآمدی وجود ندارد.»

به گفته «محمد قندیل»، مردم حتی نمی‌توانند به‌درستی راه بروند، تعادل ندارند، بدن‌ها تحلیل رفته‌اند و در چنین شرایطی، حتی کادر درمان هم از بحران در امان نمانده است: «پزشکان در بیمارستان‌ها غذا ندارند، آن‌ها هم مثل بقیه گرسنه‌اند. تجهیزات درمانی هم کم است؛ چون بسیاری از بیمارستان‌ها بمباران شده‌اند.» قندیل می‌گوید که بسیاری از شهروندان به‌دلیل کمبود غذا جان خود را از دست داده‌اند، اما دردناک‌تر از گرسنگی، تلاش نافرجام برای یافتن کمک‌های غذایی است. بخشی از ساکنان غزه به نقطه‌ای معروف به «مساعدات أمریکیة» (کمک‌های آمریکایی) مراجعه می‌کنند، اما روایت قندیل از این نقاط، به‌جای صف غذا، بیشتر به صحنه‌ای از نبرد شبیه است: «هر روز بین ۵۰ تا ۷۰ نفر هنگام انتظار برای دریافت غذا، هدف گلوله قرار می‌گیرند و جان می‌دهند.»


می‌نویسند گرسنه می‌مانند می‌میرند

برچسب‌ها

نظر شما


مطالب پیشنهادی