6/1/2025 12:52:37 PM

سیدحسن خمینی: اجتهادی از امام (ره) مبنای عمل است که مردم به آن رأی بدهند/ همان اجتهادی که مردم به آن رأی می‌دهند، باید حکومت کند/ رأی مردم ملاک اطاعت است

چهارشنبه گذشته یادگار امام میهمان مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران بود؛ میهمانی خوش مشرب، ساده و صمیمی که در هر سرویس روزنامه، به فرصت با خبرنگاران درباره حوزه‌های کاری‌شان گفت‌و‌گو می‌کرد و از جوانب کارهای آنان می‌پرسید. البته به دلیل ورزشی بودن حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن خمینی، قابل پیش‌بینی بود که توقف او هنگام حضور در تحریریه «ایران ورزشی» یا گروه ورزشی روزنامه ایران طولانی‌تر باشد. بالاخره آنجا فرصتی بود تا به صورت تخصصی‌تری درباره ورزش بحث کند. روزنامه عربی «الوفاق» برای یادگار امام جالب توجه می‌نمود، بویژه با روزنامه‌نگاران دغدغه‌مندی که مسائل روز مربوط به منطقه را با حجت‌الاسلام خمینی در میان گذاشتند. در مواجهه با میز سرویس گزارش، حجت‌الاسلام سیدحسن خمینی با رویکرد متفاوت روزنامه‌نگاران «ایران» در انعکاس مسائل مختلف جامعه مواجه شد. زیاد بودن تعداد زنان خبرنگار نسبت به مردان خبرنگار، توجه او را جلب کرد. در گفت‌و‌گو با معاونان سردبیر، از کتاب‌های جدید منتشر شده درباره تاریخ قرون اول اسلام صحبت شد. حضور صمیمی یادگار امام در تحریریه روزنامه ایران، که زمانی دراز به طول انجامید، عصر همان روزی انجام شد که آیین میثاق نمایندگان مجلس در حرم امام(ره) برگزار شده بود. گفت‌و‌گو با حجت‌الاسلام‌ والمسلمین سیدحسن خمینی در چنین فضایی انجام شد، گفت‌و‌گویی که از سیاست به معنای روزمره‌اش دور بود و تلاش شد مسأله‌ای بنیادی‌تر کاویده شود، هرچند در گفت‌و‌گویی کوتاه باشد.

امروز چهره‌های مختلفی با نحله‌های فکری مختلف و گاه متفاوت، خود را متولی معرفی امام(ره) می‌دانند و می‌گویند امام(ره) همان است که ما می‌گوییم. سؤال این است که واقعاً چطور می‌توان امام(ره) را شناخت، یا اینکه باید کدام امام را به مردم معرفی کرد؟

در این باره صحبت‌های بسیاری شده است و ما هم صحبت‌های بسیاری مطرح کردیم. در جایی، در همین رابطه، بحث مفصلی را مطرح کرده بودم تحت عنوان «اجتهاد در اندیشه امام(ره)»؛ به این معنی که امام(ره) یک مکتب فکری است که دارای یک ساختار کلی است و افراد مختلفی می‌توانند در آن اجتهاد کنند. اساساً پویایی یک فکر و پویایی یک مکتب فکری به این است که شما بتوانید بر اساس قالب‌های آن فکر یا آن مکتب، پاسخ‌های نو استخراج کنید.

پاسخ‌های نو به چه چیزی؟

پاسخ‌های نو، به این معنی که وقتی با یک سؤال جدید نسبت به یک مکتب یا صاحب یک مکتب که در زمان گذشته زیسته، مواجه می‌شوید، می‌توانید چندین راه یا چندین پاسخ را از آن فکر و مکتب استخراج کنید. برخی هم ممکن است آن مکتب و فکر را به طور کامل کنار بگذارند و بگویند ما خودمان پاسخ‌ها به سؤال‌های نو را تهیه یا از مبانی فکری خودمان استخراج می‌کنیم. همچنین این هم ممکن است که برای سؤال جدید، به دنبال پاسخ‌های از پیش داده شده و از پیش آماده باشید.

به عنوان یک مثال عرض می‌کنم، گاهی ممکن است سؤال شما این باشد که «ما مرغ بخوریم یا نه؟!» در این شیوه پاسخ که به دنبال جواب‌های از پیش آماده است، شما دنبال این خواهید رفت که ببینید آیا ائمه معصومین(ع) هم از این غذا می‌خورده‌اند یا نه. اما راه و شیوه دیگری هم برای ارائه پاسخ هست؛ به این معنی که بر اساس مبانی آن دین یا مکتب به سؤال جدید، پاسخ جدید بدهید. این امر، یعنی یافتن پاسخ‌های جدید به سؤال‌های جدید، نیازمند اجتهاد جدید است. در بحث نوع مواجهه با اندیشه، تفکر و مکتب حضرت امام(ره) هم این مسأله صادق است.

یعنی امام(ره) را یک مکتب بدانیم و برای پاسخ به پرسش‌های جدید، اجتهاد کنیم؟

در این رویکرد، یافتن پاسخ‌های جدید به مسائل جدید، نیازمند این است که خود امام(ره) را یک مکتب بدانیم و سپس اینطور در نظر بگیریم که روزگار و عصر ما سؤال جدیدی را طرح کرده است و ما به دنبال پاسخ‌های از پیش داده شده نیستیم. در این صورت، بر اساس ساختار و اندیشه یا مکتب و مبانی تفکر امام(ره) جواب روز را برای این پرسش جدید پیدا کنیم. اینجاست که افراد مختلف ممکن است براساس مکتب و اندیشه امام(ره) اجتهادهای مختلفی کنند.

بیشتر بخوانید: فقه و حکومت، آماده پذیرش الزامات دانش روز شده‌اند؟

بنابراین، این اجتهاد از نظر شما ایرادی ندارد و درست است؟

بله، ایرادی ندارد. آدم‌های متفاوتی اجتهاد می‌کنند، اما مسأله این است که شما می‌خواهید دنبال کدام اجتهاد بروید؟ شما با اندیشه و عقل خود میان این اجتهادها انتخاب می‌کنید و همان را هم دنبال می‌کنید. اما وقتی مسأله این می‌شود که کدام اجتهاد باید حکومت کند، پاسخ این است که همان اجتهادی که مردم به آن رأی می‌دهند. یعنی نباید جلوی قرائت‌های مختلف و اجتهادهای مختلف را بگیرید، اما باید همه این اجتهادها و قرائت‌ها به جامعه عرضه شوند و به هر کدام از آنها که مردم رأی دادند، به همان اجتهاد عمل شود. به عبارت دیگر رأی مردم ملاک اطاعت است، اما ملاک حقیقت نیست.

ارکان می‌دانند که چقدر نفت داریم، چقدر نیروی نظامی دارد یا مسائل دیگر. اگر فلان موشک را داریم، این کار درست است و اگر فلان موشک را نداریم، فلان کار را نباید انجام داد. به عبارت دیگر، باید درباره هر مسأله «در صحنه» تصمیم گرفت

تفاوت حقیقت و اطاعت در مواجهه با رأی مردم در چیست؟

فرض کنید امروز مردم بگویند زمین دور خورشید نمی‌گردد و این خورشید است که به دور زمین می‌گردد. خب، این تلقی در اصل واقعیت تغییری ایجاد نمی‌کند. اما می‌تواند ملاک اطاعت باشد. سؤال این است که شما می‌خواهید زندگی را بر چه مبنایی قرار دهید؟ می‌خواهید بدانید که رأی اکثریت چیست و مبنای زندگی را بر همان اساس بگذارید. علت هم این است که دنبال کردن رأی اکثریت کم‌هزینه‌تر است. اصلاً معلوم نیست که اقلیت خطا نکند و اکثریت خطا کند، یا حتی ممکن است میزان خطا یا درستی اکثریت و اقلیت یکسان و برابر باشد. مسأله صرفاً این است که پیروی از رأی اکثریت هم کم‌هزینه‌تر است و هم اینکه میل به سکون شکل نمی‌گیرد؛ به این معنی که مقاومت اجتماعی جلو نمی‌آید و همین امر اطاعت اکثریت را کم‌هزینه‌تر می‌کند.

همین سخن یعنی دنباله‌روی از اکثریت، می‌تواند مبنای انتقادهایی باشد.

نمی‌خواهیم این را بگوییم که هر چه که اکثریت می‌گوید هیچ ایرادی ندارد و درست است. مسأله این نیست، بلکه مسأله کم هزینه‌تر بودن و وجود نداشتن مقاومت در برابر مسیر حرکت جامعه است. ببینید! همین حالا تمام نظام‌های سیاسی دنیا برای اکثریت حدودی تعیین می‌کنند. کما اینکه لیبرال دموکراسی یعنی دموکراسی در قالب ارزش‌های لیبرال قرار دارد و این یعنی ارزش‌های لیبرال، در این نظام‌ها ارزش‌های حداکثری است. به این معنی که اگر جامعه هم رأی بدهد، ممکن است فردی از دادگاه اجازه بگیرد تا قانون مصوب اکثریت را لغو کند. یا در سوسیال دموکراسی‌ها یا همان «دولت‌های رفاه» هم مسأله همین است. بنابراین، ممکن است شما از دموکراسی دینی هم صحبت کنید؛ یعنی دموکراسی در قالب و چهارچوب دینی.

به این ترتیب، اینکه با نحله‌های مختلفی هستیم که در مکتب و تفکر امام(ره) اجتهاد می‌کنند، یک واقعیت است. اما در مورد اینکه گفته شود یک گروه حق دارند چنین کاری را بکنند و گروه دیگری حق ندارند، باید گفت، کسی منتظر ننشسته تا به او گفته شود حق دارد یا ندارد! کما اینکه او هم نمی‌تواند جلوی دیگری را برای اجتهاد بگیرد. همه اینها درحال تفکر و پژوهش هستند و چیزی می‌نویسند.

بنابراین مسئولیت مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) چیست؟

این مؤسسه متولی مقابله با تحریف است، نه متولی اندیشه و اجتهاد. اگر کسی چیزی را به امام(ره) نسبت می‌دهد، آن هم نه نسبت اجتهادی، مثلاً می‌گوید چنین نامه‌ای از امام(ره) وجود دارد، ما اعلام می‌کنیم که چنین نامه‌ای وجود ندارد. یا ممکن است گفته شود چنین صوتی از امام(ره) وجود دارد که ما پس از بررسی اعلام می‌کنیم که وجود ندارد. بنابراین، کار مؤسسه مقابله با تحریف‌های آشکار است، نه تقابل با اجتهادات، اندیشه‌ها و فکرها. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره) نمی‌تواند چنین کاری بکند؛ انجام این کار هم درست هم نیست. اصلاً غیر از اندیشه و مکتب امام(ره)، درباره شیخ انصاری هم چنین امری صادق است. تا امروز ممکن است هزاران نفر حرف‌هایی در مورد شیخ انصاری گفته باشند یا نوشته باشند. در مورد کانت یا بوعلی سینا هم همینطور است. طبیعتاً برای ما حضرت امام(ره) از جهاتی اولی است. اساساً اندیشه‌های امام(ره) برای مردم اهمیت بالایی داشته و بر همین اساس هم از مردم رأی گرفته است. قانون اساسی ما بر اساس اندیشه ایشان شکل گرفت.

با توجه به تحولات امروز در حوزه سیاست خارجی، در اندیشه‌های حضرت امام(ره)، مرزهای مصالحه با طرف‌های خارجی تا کجا تعریف شده است؟ تا کجا می‌توان حتی با دشمن هم مصالحه و تعامل داشت؟

این سؤال سختی نیست. یک وقت مذاکره می‌کنید تا این مذاکره پایان دشمنی باشد. گاهی هم مذاکره برای آتش‌بس است، یعنی مذاکره نمی‌کنید که دشمنی‌ها تمام شود، بلکه برای توقف موقت دشمنی است. حالا مسأله دیگری مطرح می‌شود، مبنی بر اینکه دشمن هم تعاریف متفاوتی دارد. به این معنی که من از نظر فکری با کسی دشمن هستم یا از نظر عملی؟ به این معنی که به صورت بالفعل الان درحال تیراندازی هستم یا نه؟ در مقام تشبیه، ممکن است بگویید تا قیام قیامت میان نور و ظلمت دشمنی برقرار است، اما اکنون مدت مدیدی است که با هم جنگ ندارند. شوروی و آمریکا با هم دشمن بودند، اما 40 سال مستقیماً با یکدیگر نجنگیدند.

بنابراین، تعاریف دشمن و تعاریف دشمنی و مرزهای آن، متفاوت است. گاهی دشمنی ایدئولوژیک است، گاه دشمنی در منافع و گاهی هم دشمنی در حیطه اندیشه یا نظامی. بسیاری از گروه‌ها هستند که می‌توان با آنان صحبت کرد تا دشمنی تمام شود. اما مواردی هم هست که دشمنی تمام نمی‌شود، بلکه تعیین مرزهای عزت ملی مطرح است. اینجا هم نکته جدیدی مطرح می‌شود، مبنی بر اینکه عزت ملی را چگونه تعریف کنیم؟

به این سؤال‌ها چطور باید پاسخ داد؟

بحث‌هایی مطرح است که به آن «احکام ثانویه» گفته می‌شود. به این معنی که «زمان» پاسخ آن مباحث را معلوم می‌کند. مثال ساده‌ای می‌زنم. در ورزش یک مربی (coach) و یک مربی تاکتیک است. بیرون از زمین بازی، فوتبال، تاکتیک‌ها را تنظیم می‌کنید و آن را به همه یاد می‌دهید، اما هنگام بازی چه کار باید کرد؟ مثلاً در دقیقه 85 با وضعیتی که حریف دارد یا وضعیت شما، چطور باید بازی کرد؟ اینکه چطور باید بازی کرد، چیزی است که صحنه این رقابت یا صحنه این زمین مشخص می‌کند.

به طور کلی، در مسائل سیاست خارجی، وقتی فردی را می‌فرستید تا در صحنه تصمیم بگیرد، باید به او اعتماد کنید و بگذارید تا تصمیم خود را عملی کند. در همین ساختار، وقتی ساختار سیاسی و نظامی ما ولی فقیه دارد، مشاور، دولت و وزیر دارد، باید گذاشت این ارکان تصمیم بگیرند. این ارکان می‌دانند که چقدر نفت داریم، چقدر نیروی نظامی دارد یا مسائل دیگر. اگر فلان موشک را داریم، این کار درست است و اگر فلان موشک را نداریم، فلان کار را نباید انجام داد. به عبارت دیگر، باید درباره هر مسأله «در صحنه» تصمیم گرفت.


سیدحسن خمینی: اجتهادی از امام (ره) مبنای عمل است که مردم به آن رأی بدهند/ همان اجتهادی که مردم به آن رأی می‌دهند، باید حکومت کند/ رأی مردم ملاک اطاعت است

برچسب‌ها

نظر شما


مطالب پیشنهادی