چه توفیقی در دفع فساد و بهبود زندگی مردم داشته ایم ؟ /اکنون خرد در اروپا و امریکا هم کمتر وجود دارد /هیچ اصلاحی به قیمت نابودی کشورها حاصل نمی شود

دکتر رضا داوری اردکانی، از فیلسوفان بزرگ ایران، با تحریر یادداشتی هرچند کوتاه ولی بسیار پربار و آموزنده، نکاتی بسیار تکاندهنده در باره جهان و وضعیت توسعه در داخل کشور یادآور می شود. او با اشاره به کتاب «اخلاق نیکوماک» ارسطو، دارد و درس بزرگ این کتاب را ناکافی بودن علم به فضائل اخلاقی و لزوم شناخت راه کسب آن میداند. او می نویسد:«اگر کسانی راه طی شده در دهههای اخیر را بر راه توسعه غربی ترجیح میدهند، باید از آنها پرسید که در این سالها کشور به کدام مقصد صلاح و سلامت رسیده و به چه توفیقهایی در دفع فساد، اصلاح اخلاق، بهبود زندگی مردم و ساماندهی امور کشور نائل شده است؟» ای کاش کسی فهرستی از این پیروزیهای بزرگ ترتیب میداد. اگر میتوانستیم اندکی به این پرسشها بیاندیشیم، پی میبردیم که تا چه حد بیهودهکاریهای خود را گران ارزیابی کردهایم و شاید در صدد بر میآمدیم که از راه حرف و شعار برگردیم و قدم در راه صلاح و اصلاح بگذاریم.» این یادداشت کوتاه از نظرتان می گذرد:
یکی از کتاب هایی که در من بسیار اثر گذاشته و از آن درس ها آموخته ام، اخلاق نیکوماک ارسطوست. درس بزرگ ارسطو در این کتاب این است که علم به فضیلت و فضائل اخلاقی کافی نیست. بلکه باید راه کسب فضیلت و رسیدن به آن را شناخت. این درس استاد اکنون در اخلاق و سیاست تقریبا فراموش شده و در بسیاری از کشورها امکان های رسیدن به صلاح کشور و آسایش مردم منظور نظر نیست و جای آن ها را سوداها و رویاها گرفته است. چنان که مثلا حاکمان وظیفه خود را اصلاح امور و سامان بخشیدن به وضع کشور و فراهم کردن آسایش مردم نمی دانند و ناتوانی ها و شکست ها و پریشانی ها و درماندگی ها را تقصیر دشمنان می دانند و مگر ندیده و نشنیده ایم که کسانی می گویند اگر دموکراسی نیست، مسئولش مدافعان فلان فلسفه اند. حکومت هم می گوید که همه ابتلاها و مشکل ها از وجود و دخالت این یا آن کشور ناشی می شود و تا آنها هستند روی صلاح را نمی توان دید، پس باید آنها را نابود کرد.
ولی صلاح و اصلاحی که به قیمت نابودی کشورها حاصل شود، تعلیق به محال است. در چنین شرایطی، مجالی برای خرد عملی و توجه به زندگی مردم و نظم امور کشور نمی ماند و کشور به حال خود رها می شود و مردم بی پناه می مانند و گاهی ممکن است تعادل امور چندان برهم خورد که اینده کشور به خطر افتد. ظاهرا این سخن بوی بدبینی می دهد. دوستانم گاهی می گویند تو پیوسته از شکست می گویی. یک بار هم چیزی از امید بگو. امید و نومیدی در اختیار ما نیست. امید با خرد و درک امکان ها پدید می آید و اکنون این خرد و درک حتی در اروپا و امریکا کمتر وجود دارد و همه مردم جهان کم و بیش با سودا و آرزو زندگی می کنند. اگر سخنگویان اروپای قرون شانزدهم تا بیستم از امید می گفتند امکان هایی را در افق آینده می دیدند. اکنون آن افق پوشیده شده است و هیچ فیلسوف و صاحب نظری را نمی شناسیم که از امید به آینده بگوید.
پس دیگر از جهان توسعه نیافته چه توقعی می توانیم داشته باشیم؟ جهان توسعه نیافته اوهام را با خرد و آرزو را با امید اشتباه کرده و نمی داند که راه رویا و آرزو به دیار آزادی و آبادی نمی رسد. اکنون تنها راهی که وجود دارد راه ناهموار توسعه است. اگر کسانی می گویند ما راهی را که در دهه های اخیر پیموده ایم و آن را راه فتح و پیروزی می دانیم بر راه غربی توسعه ترجیح می دهیم، با آنها بحث و چون و چرا نباید کرد، بلکه باید پرسید که در طی ده ها سال اخیر کشور به کدام مقصد صلاح و سلامت رسیده و به چه توفیق هایی در دفع فساد و اصلاح اخلاق و بهبود زندگی مردم و سامانبخشی به امور کشور نائل شده است.
ای کاش کسی فهرستی از این پیروزی های بزرگ ترتیب می داد، ولی ظاهرا اندیشیدن به گذشته دشوار است. اگر می توانستیم اندکی به این پرسش ها بیاندیشیم پی می بردیم که تا چه حد بیهوده کاری های خود را گران ارزیابی کرده ایم و شاید در صدد بر می آمدیم که از راه حرف و شعار برگردیم و قدم در راه صلاح و اصلاح بگذاریم.
چه توفیقی در دفع فساد و بهبود زندگی مردم داشته ایم ؟ /اکنون خرد در اروپا و امریکا هم کمتر وجود دارد /هیچ اصلاحی به قیمت نابودی کشورها حاصل نمی شود
نظر شما