2/7/2025 2:19:35 PM

مبارزی که شکنجه شد و مقاومت کرد

عزت‌الله شاهی، معرف به «عزت‌شاهی» که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نام خانوادگی خود را تغییر داده و با نام «عزت‌الله مطهری» شناخته می‌شود، در سال ۱۳۲۵ در خانواده‌ای تهیدست در خوانسار استان اصفهان متولد شد و دوران کودکی خود را در فقیر و تنگدستی گذراند.

خانواده عزت‌شاهی اعتقادات دینی محکمی داشت. دایی او روحانی بود و بچه‌های خانواده با قرآن و نهج البلاغه از کودکی مانوس شدند. عزت‌شاهی در همان دوران کودکی برای کمک به تأمین مخارج خانواده به کار در یک کوره آجرپزی مشغول شد و پس با پایان تحصیلات در مقطع ششم ابتدایی قدیم، عازم تهران شد و در منطقه بازار این شهر شغل شاگردی را تجربه کرد.

در این زمان، حضور در مجالس سخنرانی و جلسات هیأت‌های مؤتلفه اسلامی باعث آشنایی او با نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) شد. وقتی از مخالفت حضرت امام خمینی(ره) با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی مطلع شد، توجه‌اش به مبارزات انقلابی جلب و در هیأت‌های موتلفه اسلامی عضو شد و از این طریق، فعالیت‌های سیاسی خود را شروع کرد.

سرکوب خونین قیام مردمی ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ توسط رژیم شاه باعث شد تا عزت‌شاهی به همراه تعدادی از دوستانش، گروهی انقلابی برای مبارزه با رژیم شکل دهند که بعدها این گروه به دلیل برهم زدن بازی فوتبال ایران و رژیم صهیونیستی در ورزشگاه امجدیه در ۱۳۴۵ و همچنین آتش زدن دفتر هواپیمایی اسراییل «ال، عال» به گروه «ال عال» مصطلح شد و تمامی اعضای آن تا پایان سال ۱۳۵۰به جز عزت شاهی که متواری و مخفی بود دستگیر شدند.

سپس او به همکاری با گروه «حزب‌الله» روی آورد و در سال۱۳۵۰ با توجه به وجهه مذهبی آن روز سازمان مجاهدین خلق برای ادامه مبارزه این سازمان را انتخاب کرد. عزت‌شاهی در طول فعالیت‌های انقلابی خود عملیات‌هایی در شهرهای تهران، اصفهان و مشهد انجام داد؛ اقدام نافرجام به اعدام انقلابی شعبان جعفری (شعبان بی‌مخ) در میدان حسن‌آباد تهران از جمله آن‌هاست.

خبر کشته شدن عزت‌شاهی در ۷ مرداد ۱۳۵۱ بر اثر انفجار یک تاکسی در چهارراه استانبول تهران، باعث شادی ساواک شد، چون این عنصر به اصطلاح خطرناک، دو مرتبه موفق به فرار از تور ساواک شده بود و ساواک از دستگیری او عاجز بود. اما این شادی دیری نپایید و ساواک دریافت در شناسایی جسد اشتباه کرده است و عزت‌شاهی همچنان به مبارزاتش علیه رژیم ادامه می دهد. برای همین، با قدرت و قوای بیشتری در پی دستگیری عزت‌شاهی برآمد تا سرانجام او را در ۵ اسفند ماه سال ۱۳۵۱ محاصره و غافلگیر کرد.

عزت‌شاهی در کتاب خاطرات خود که به قلم محسن کاظمی از سوی انتشارات «سوره مهر» منتشر شده، نحوه دستگیری خود را این‌گونه شرح می‌دهد: «یک روز در خانه کوچه رودابه واقع در چهارراه سیروس، ماموران کمین کردند و به محض این‌که من به خانه برگشتم مرا به گلوله بستند. هفت گلوله به من اصابت کرد و علاوه بر این یک دختر بچه ۶ ساله شهید و یک خانم هم زخمی شد.

زخم گلوله‌ها آن‌قدر بود که من نتوانم فرار کنم. قرص سیانوری که در جیبم داشتم را در دهان گذاشتم اما آن‌ها فهمیدند و شیلنگ آب را با فشار در دهانم گذاشتند. بعد هم مرا به بیمارستان شهربانی بردند و برای این‌که در همان ساعت‌های اولیه اطلاعاتم را بگیرند روی تخت بیمارستان بدن زخمی‌ام را شکنجه کردند.»

عزت‌شاهی در حالی که سخت مجروح بود و گلوله به جان داشت و دردها و زخم‌هایش التیام نیافته بود، در بازجویی کوشید به فراست از زیر پاسخ صحیح به سؤالات بازجویان بگریزد و این باعث عصبانیت بازجویان و شکنجه‌گران شد. آن‌ها از هیچ آزار و توهین و شکنجه‌ای در حق او فروگذار نکردند، انداختن آب بینی، ریختن خاکستر سرخ سیگار و گرفتن آتش فندک بر نقاط حساس بدن و همچنین سلول تنگ و تاریک و نمور انفرادی تأثیری در وضعیت عزت‌شاهی نکرد و مطلب قابل توجه، بکر و کشف‌شده‌ای به ساواک ارائه نداد.

در مرداد ۱۳۵۲ عزت‌شاهی را به زندان قصر منتقل کردند و آن‌جا آوردگاهی شد برای او در مقابل رفتارهای مستبدانه افراد سازمان مجاهدین خلق (منافقین). عزت‌شاهی در بهمن ۵۲ دادگاهی شد. در دادگاه بَدوی به ۱۵ سال زندان محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدیدنظر تأیید شد. هنگامی که نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) به اوج رسید و نسیم پیروزی وزیدن گرفت، عزت‌شاهی در آبان ۵۷ در کنار جمعی دیگر از زندانیان از زندان رهایی یافت. مدتی در کمیته استقبال و در مدرسه رفاه و بعد در کمیته انقلاب اسلامی فعالیت کرد و بعد به شغل آزاد مشغول شد.


مبارزی که شکنجه شد و مقاومت کرد

برچسب‌ها

نظر شما


مطالب پیشنهادی