رونمایی از طرح پزشکیان برای اصلاح ناترازیها/ افزایش درآمد مردم از محل پولی که دود میشود/ اگر در دیگ تورم و دلار ذوب شود چه؟
رییس جمهور پزشکیان دوشنبه همین هفته - اول بهمن ۱۴۰۳ - در همایش "هوای پاک" گفته است: "به یک استاد دانشگاه و نخبه ماهانه ۲۰ تا ۲۵ میلیون تومان حقوق می دهیم. آیا میتواند با این حقوق در تهران زندگی کند؟" روز بعد روزنامه کیهان تیتر زد: "وظیفۀ دولت حل مشکلات است نه تکرار آن."
البته به نظر میرسد کیهان از حمله مستقیم به شخص رییس جمهور برحذر داشته شده و بیشتر به دولت او میتازد و کافی است تغییر لحن پس از مصاحبه با خبرنگار آمریکایی و امضای معاهده با روسیه را مقایسه کنیم که در قبال اولی نوشته بود "شما صاحب مملکت نیستید" و دربارۀ دومی از رییس جمهوری خواسته هیأتی جوان و چابک تعیین کند تا مستقیما به شخص رییس جمهور گزارش دهند چقدر پیشرفت داشته است و اینجا او را به رسمیت شناختند!
با این حال میتوان گفت رییس جمهور در حال آمادهسازی است و میخواهد بگوید با اصلاح ناترازیها میتوان پولی را که در حال حاضر دود میشود به منابع انسانی اختصاص داد.
در همان همایش هم گفت: " مصرف انرژی در کشور ما بیرویه است ۱۲۰ تا ۱۵۰ میلیارد دلار را دود میکنیم و به هوا میفرستیم. در صورتی که اگر این را مدیریت کنیم میتوانیم به زندگی نیروی انسانی برسیم، از محیط بانان گرفته تا استادان دانشگاه، به استادان دانشگاه ۲۰ تا ۲۵ میلیون حقوق میدهیم، آیا یک استاد و نخبه با این رقم میتواند در تهران زندگی کند؟ "
با این وصف روشن است که کلانپروژۀ دولت در سال آینده چه خواهد بود. منتها این که چه تضمینی وجود دارد که درآمد جدید به جیب مردم برود مهمترین نگرانی کارشناسان و مردم است. نگرانی مهمتر این است که هر گونه افرایش درآمد با افزایش نرخ دلار و تورم ذوب شود.
بهترین مثال هم نکتهای که خود آقای پزشکیان گفت. این که در سال 1403 حقوق 20 تا 25 میلیون تومانی برای زندگی در تهران (و نیز کلانشهرهای دیگر) کافی نیست.
او این موضوع را در اول بهمن 1403 بیان کرده است. 14 سال و دو ماه به عقب بازمیگردیم. به آذر 1389 که محمود احمدینژاد رییس جمهوری وقت از اجرای قانون هدفمندی یارانهها و حذف یارانۀ غیر نقدی و تبدیل آن به یارانۀ نقدی به ازای هر نفر 45 هزار تومان خبر داد.
این طرح را در واقع شمسالدین حسینی وزیر اقتصاد او با نظر استاد خود - جمشید پژویان- و با الهام از طرح مهدی کروبی در سال 84 ( 50 هزار تومان برای هر ایرانی بالای 18 سال) آماده کرده بود و آن قدر به دل احمدینژاد نشست که از معرفی حسین صمصامی سرپرست وزارت اقتصاد به عنوان وزیر منصرف شد و شمسالدین حسینی را معرفی کرد.
در آذر 89 که دلار هزار تومان بود احمدینژاد در تلویزیون گفت ما یارانۀ نقدی را به صورت نقد و به ازای هر نفر 45 هزارتومان مستقیما به خود مردم میپردازیم تا هر گونه دوست داشتند مصرف کنند و حتی توصیه کرد آن را پسانداز کنند چون " با دو میلیون تومان میشود در تهران خوب زندگی کرد" و شاید آن پول را بخواهند صرف کارهایی مثل خرید پرده کنند!
حالا و بعد از 14 سال از " با دو میلیون تومان میشود خوب زندگی کرد" رسیده ایم به " با 20 تا 25 تومان نمیتوان زندگی کرد" و هر دو هم از زبان دو رییس جمهور بیان شده است: یکی در سال 1389 و دیگری در سال 1403. یکی یارانه 45 هزار تومانی میداد و دیگری 9 تا 10 برابر آن ( 300 تا 400 هزار تومان). اولی چند ماهی قابل توجه بود اما از وقتی دلار از هزار بالا رفت و به 3 و 6 و 10 و بالاتر رسید عملا ذوب شد تا جایی که نزدیک 10 برابر شدن یارانه نقدی در دولت ابراهیم رییسی دیگر برای مردم جاذبه نداشت چون متوجه شدند پول افزایش قیمت روغن و مرغ و تخم مرغ است!
در انتخابات 1403 هم کسی به وعدههای قالیباف و زاکانی و آن یکی ( قاضیزادۀ هاشمی) توجه نکرد که برخی خام و شعاری و بعضی خیالبافانه و شاید توهینآمیز بود و دربارۀ دو نفر آخر کلمه "مضحک" مناسبتر است.
مسعود پزشکیان البته این ایده را در انتخابات مطرح نکرده بود و شعار خاص اقتصادی هم نداد و تنها گفت در قفس نمی توان زندگی کرد و مردم احساس کردند یکی ( جلیلی) دنبال حصار کشیدن و قطع ارتباط با جهان است و دیگری آنچه راکه او تصویر کرد به قفس شبیه دانست و طبیعی است که مردم به زندگی در قفس رای ندادند و حوصله شان از لحن بسیار خسته کننده و ملال آور و تکرار کلمات فرصت وظرفیت و عمق راهبردی و کلی بافی سر رفته بود و رفتند سراغ آدمی که روی زمین راه می رفت و متوهم نبود.
از حضور جواد ظریف در کنار او هم احساس کردند قرار است با مذاکره و رفع تحریم و سرمایهگذاری بهبود اقتصادی حاصل آید و انتخاب پزشکیان را عقلانیتر دانستند خاصه که بیم داشتند رقیب اصلی او - سعید جلیلی- کشور را بیشتر دچار انزوا و خدای ناکرده درگیر جنگ کند.
حالا اما میتوان گفت طرح پزشکیان روشن است. اصلاح ناترازی یا افزایش قیمت برخی اقلام که قاعدتا در سال آینده رخ خواهد داد و دارد دو زمینه سازی انجام میدهد: اول آمادهسازی افکار عمومی و دوم همراه ساختن دستگاههای بیرون دولت و مشخصا صدا وسیما تا در کار دولت نگذارند.
منظور او از وفاق نیز همین است: توافقسازی و اجماع برای پیشبرد کلانپروژهها و نیاز به بررسی فلسفی و بحث سیاسی ندارد. صریح و روشن می گوید اگر می خواهید کشور از ناترازی نجات پیدا کند و گرفتار ورشکستگی نشویم همه باید با دولت همکاری کنند و اسم این را گذاشته وفاق.
در سالی که احمدینژاد یارانه نقدی را جایگزین یارانه غیر نقدی کرد پزشکیان نماینده مجلس بود و کاملا باید به آن دوران را یاد داشته باشد. احمدینژاد هم گفت پول یارانه غیر نقدی را مستقیما به مردم میدهیم ولی تنها مدت کوتاهی جواب داد وبعد ذوب و بیاثر یا برای 7 دهک کم اثر شد. چرا؟ به سه دلیل:
اول به خاطر کاهش فاحش سرمایه اجتماعی بعد از اتفاقات 88 . احمدینژاد رییس دولت برآمده از آن بود که البته بعدتر بلای جان برکشندگان خود شد!
دوم: به سبب افزایش قیمت دلار که ارزش آن یارانه نقدی را مدام کاهش میداد.
سوم: مشخص نشد آیا عین و کل درآمد حاصله از حذف یارانه غیر نقدی صرف پرداخت یارانه نقدی شد یا نه. به تعبیر سعید لیلاز مادام که بشکه نشتی دارد هر چه هم در آن بریزی فایده ندارد. اقتصاد ایران پر از نشتی است.
پزشکیان البته یک مشکل دیگر هم دارد و آن هم این است که دولت رییسی به لطف حمله روسیه به اوکراین و خروج ترامپ از کاخ سفید فرصت فروش بیشتر نفت به چین را یافته بود و از 300 هزار بشکه در دولت روحانی به یک و نیم میلیون هم رسید.
البته آن دولت از سر تواضع همه را به حساب خود می گذاشتند حتی واردات واکسن را که هر که کالایی وارد کرده باشد می داند چه مدت زمان می برد اما اهل فن می دانند به خاطر ان بود که ترامپ رفته بود و بایدن به دلیل جنگ اوکراین چشم خود را به روی فروش نفت ما به چین از طرق دیگر بست و گیر ندادند.
حالا اما با بازگشت ترامپ اگر خدای ناکرده فروش و درآمد کم شود در همین 400 هزار تومان هم یارانه نقدی هم دچار مشکل میشوند و بر این اساس تضمینی نیست که اولا آن 120 تا 150 میلیارد دلار که آقای رییس جمهور میگوید دود میشود به مردم بازگردد. ثانیا چنانچه افزایش دلار ادامه یابد افزایش پرداختی چه به یارانه چه به حقوق و دستمزد بر قدرت خرید نمیافزاید. ( تأکید رییس جمهور پزشکیان بر حقوق و دستمزد است و به یارانه نقدی کار ندارد).
همین دیروز آقای محمد ابطحی از فعالان صنایع نساجی گفت: قدرت خرید خانوارهای ایرانی در خرید پوشاک از 10 هزار دلار در اواخر دهه 80 به سه هزار دلار رسیده و یادآور شده: سرانه مصرف پوشاک در ایران حدود 100 دلار و در دنیا 226 دلار است.
جملات او گویاست. اواخر دهه 80 یعنی همان 89 که دلار هزار تومان بوده با این که 45 تومان یارانه میگرفتند قدرت خرید پوشاک مردم 10 هزار دلار بوده و حالا که 10 برابر یارانه میگیرند به 3 هزار دلار رسیده! دلیل روشن است: نرخ دلار. همان واحد پولی که عضو طبعا ایرانی هیأت مدیره صنایع نساجی هم از آن استفاده کرده است!
از منظری دیگر: سال 84 یک خبرنگار آمریکایی از هاشمی رفسنجانی پرسید برای من عجیب است که درآمد مردم شما 250 تا 300 دلاری است اما نوع زندگی آنها 500 تا 700 دلاری. آقای هاشمی -که تازه کاندیدا شده بود و اسب خود راب ریا بازگشت زین میکرد- گفت: راز آن در دو نکته است: اول در یارانه هایی که دولت میدهد و شما ملاحظه نمی کنید ولی کافی است به قیمت بنزین و گاز و برق توجه کنید و دوم این درآمد بخشهایی از مردم تنها متکی به حقوق و دستمزد نیست و فاصله 250 تا 500 دلار را با آن ها جبران می کنند ( منظور او سود بانک، اجاره خانه، سهام بورس، طلا و...)
با این اوصاف اگر درآمد نفت دولت بیشتر شود و اگر بتواند منابع حاصل از عدمالنفع یا زیان در واردات سوخت را صرف افزایش دستمزد کند و همزمان 200 تا 300 میلیارد دلار سرمایه گذاری خارجی جذب شود خیلی هم خوب است و ناترازیها هم اصلاح می شود اما اگر درآمد نفت با فشار ترامپ به چین کاهش یابد و امکان جذب سرمایه خارجی هم فراهم نیاید مردم از همین مزیت سوخت ارزان و درباره بنزین هم محروم میشوند!
مثال روشنتر: کارگری را تصور کنید که در یک رستوران کار میکند. حقوق او اگرچه کافی نیست اما به او هم جای خواب دادهاند و هم میتواند از غذای رستوران استفاده کند. یعنی نه هزینه مسکن دارد نه خوراک که اقلامی مهماند.
حالا اگر تصمیم بگیرند حقوق او را زیاد کنند ولی جای خواب و وعدۀ غذایی را بگیرند برای او دیگر نمیصرفد. در حالی که حسب ظاهر درآمد او زیاد شده است. بدترین حالت البته این است که اضافه هم نکنند و جای خواب و وعده غذایی را هم از او بگیرند!
موفقیت آقای رییس جمهور در اصلاح ناترازیها منوط به این است که پروژههای خود را با هم پیش ببرد. هم درسیاست خارجی و هم اختصاص منابع آزاد شده به مردم. (شاید مخاطب انتظار داشته باشد به کاهش بودجه دستگاههای بودجهخوار مثل صدا و سیما و نهادهای شبه فرهنگی و غیر مولد هم اشاره کنم اما واقعیت این است که بخش غالب این بودجهها صرف حقوق کارکنان شان میشود و اصطلاحا بودجه جاری است و دولت به هر حال حداقلی از حقوق را باید به همه بپردازد. یک جا به اسم حقوق ماهانه و جای دیگر از صندوق بازنشستگی و هر چند نوع کارکرد سازمانها و دستگاه هایشان را مطلوب نمیدانیم اما نمیتوان پرداخت به کارکنان را متوقف کرد).
کوتاه این که از اشارات رییس جمهوری و مشخصا آنچه اول بهمن گفته متوجه شده ایم چه در سر دارد اما باید به جد مراقب باشد هم چوب را بخورد و هم پیاز را.
کما این که آذر 89 به گفته رییس جمهور وقت دو میلیون تومان مطلوب بود و در بهمن 89 به گفته ایشان 25 میلیون تومان هم کافی نیست. چرا؟ چون هرگونه افزایش دستمزد در دو دیگ ذوب میشود: اولی دیگ نرخ تورم و دومی دیگ نرخ ارز و نخست باید برای شعلههای زیر این دو تدبیری اندیشید.
شاید گفته شود دیگ دوم هم تابع دیگ اول است. تا حدی این حرف درست است ولی علت اصلی کاهش درآمد نفت است. دولت باید نفت بفروشد تا به دلار دسترسی پیدا کند و به بازار تزریق کند. فروش نفت هم با تشدید تحریمها دشوارتر میشود.
با این اوصاف آقای رییس جمهوری! اگر اجازه و امکان و اختیار دارید که همزمان سیاست خارجی را هم پیش ببرید و صدا وسیما را هم کنترل کنید تا تریبون شما باشد نه رقیبتان و برای نصب یک مدیر میانی چند ماه منتظر پاسخ استعلام نمانید و بابت انتصاب جواد ظریف به شورای عالی آمایش سرزمین هم بهانه نگیرند اصلاح ناترازی ها را هم کلید بزنید ودرآمد آن هم تماما به مردم بازگردد و خرج کارهای دیگر و جبران سوء مدیریتها نشود و گرنه تنها با یکی اسباب دردسر است.
ماشاءالله خودتان جراح قلب هستید و میدانید مادام که پزشک از همکاری بخشهای دیگر بدن بیمار و تیم بیمارستان مطمئن نباشد نمیتواند سراغ جراحی برود.
عجالتا و تا اطلاع ثانوی و اطمینان خاطر کامل مردم دود کردن را بر ذوب شدن ترجیح میدهند!
رونمایی از طرح پزشکیان برای اصلاح ناترازیها/ افزایش درآمد مردم از محل پولی که دود میشود/ اگر در دیگ تورم و دلار ذوب شود چه؟
نظر شما