لحظههایی که نه کمبود ماشینآلات و نه نبود فناوری، بلکه تردیدهای سیاستگذاری مانع حرکت میشوند. امروز، ایران دقیقاً در چنین بزنگاهی ایستاده است؛ نه چون صنعت فولاد ضعیف شده، بلکه چون فرصت تبدیل آن به موتور توسعه، هنوز بهطور جدی شناخته نشده است.
در اقتصاد جهانی، فولاد کالایی معمولی نیست؛ زبان مشترک توسعه صنعتی است. کشوری که فولاد رقابتی دارد، میتواند به خودروسازی، انرژیهای نو، ساخت زیرساختهای حملونقل و تولید تجهیزات سنگین وارد شود. چین، هند، ترکیه و حتی برزیل ابتدا فولاد را ساختند، بعدها صنایع دیگر را بر شانههای آن بنا کردند. تفاوت آنها با ما در یک نکته ساده است: آنها فولاد را «شروع» توسعه دیدند؛ ما آن را «نتیجه» توسعه.
با این حال، مسیر ایران برخلاف تصور رایج عقبمانده نیست. طی هفت سال متوالی کشور در رتبه دهم تولید فولاد جهان مانده و اکنون تنها حدود ۵.۸ میلیون تن تا ورود به جمع هفت قدرت بزرگ فولاد دنیا فاصله دارد. این فاصله نه فاصله توان فنی، بلکه فاصله تصمیم و سیاستگذاری است.
در ایران ما، گاهی هنوز این صنعت مثل یک «واحد تولیدی بزرگ» دیده میشود، نه یک «سرمایه راهبردی»؛ آنهم صنعتی که ۵.۵ درصد تولید ناخالص داخلی کشور، حدود دو میلیون شغل مستقیم و غیرمستقیم و نزدیک به ۱۱ درصد صادرات غیرنفتی را تأمین میکند.
اما نمونه بارز و موفق این صنعت، فولاد خوزستان است. واحدی که نه در مرکز سیاسی کشور، بلکه در نزدیکی مواد اولیه، مرزهای صادراتی و بازارهای هدف شکل گرفت و برخلاف بسیاری از صنایع دیگر، بدون اتکای جدی به سرمایه خارجی و با بهره گیری از توان متخصصان داخلی و ترسیم افق بلندمدت توانسته بازار منطقه را بهدست بگیرد. سالهایی که صادرات نفت به مشکل خورد، ارز حاصل از صادرات همین واحد و مجموعههای مشابه، نقش ضربانساز اقتصاد صنعتی را داشت؛ و هنوز هم دارد.
اما مسئله امروز نه کمبود توان تولید، نه کمبود دانش، و نه نبود بازار خارجی است؛ مسئله فقدان یک «تصمیم روشن» درباره آینده این صنعت است. سیاستگذاری انرژی، ارزی و صادراتی هنوز متناسب با جایگاه این صنعت طراحی نشده است. گویی فولاد همچنان در ردیف صنایع مصرفکننده انرژی قرار دارد، در حالی که اقتصاد جهانی مدتهاست آن را صنعت سازنده امنیت اقتصادی میداند.
کشورهایی که امروز به نسل جدید فولاد رسیدهاند — فولاد کمکربن، فولاد هوشمند، فولاد پیوندخورده با انرژی هیدروژنی — این تحول را نه پس از تکمیل صنایع دیگر، بلکه همزمان با آن آغاز کردند. ایران اما هنوز انرژی فولاد را هزینه میبیند، نه سرمایهگذاری برای آینده صنعتی کشور.
اینجاست که پرسش اصلی شکل میگیرد:
آیا میخواهیم فولاد در ایران همان نقشی را پیدا کند که در اقتصادهای صنعتی دارد — نقطه شروع باقی زنجیرهها — یا قرار است در حد یک صنعت موفق اما تنها باقی بماند؟
پاسخ این پرسش، آینده صنایع دیگر را هم تعیین خواهد کرد؛ از خودروسازی تا انرژی، از ساخت سکوهای فراساحلی تا پروژههای ریلی. اگر امروز سیاستگذاری از حالت واکنشی خارج و تبدیل به برنامهای راهبردی شود، واحدهایی مثل فولاد خوزستان میتوانند نه فقط تولیدکننده، بلکه پایگاه توسعه صنعتی ایران در دهه بعد باشند.
فرصت هنوز سر جای خود است؛ اما مثل همه فرصتهای صنعتی، منتظر ما نمیماند.
اگر تصمیم گرفته شود، فولاد میتواند آغاز فصل جدید توسعه ایران باشد.
و اگر تصمیم گرفته نشود—
روزی خواهیم گفت: صنعت را داشتیم، اما آیندهاش را نساختیم.
ایران در آستانه یک انتخاب صنعتی؛ فولاد میتواند آغاز فصل بعدی توسعه باشد


نظر شما