سه سال قبل خبر درگیری در یک باغ به ماموران گزارش داده شد. وقتی پلیس به محل رسید جوانی به نام سعید جان باخته بود.
جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات آغاز شد. ماموران متوجه شدند محل وقوع قتل مکانی بوده که چند معتاد آنجا جمع میشدند و مواد مصرف میکردند.
برادر سعید به پلیس گفت، فکر میکند یکی از دوستانشان به نام عرشیا، سعید را کشته است او گفت: «آنطور که دخترهای حاضر در پارک میگویند، عرشیا زمان حادثه در باغ بود. او چند روز قبل به من گفت، سعید ضبط ماشین او را دزدیده است. چون سعید معتاد بود، به او شک کرده بود. من از سعید پرسیدم، قسم خورد این کار را نکرده است. من هم موضوع را به عرشیا گفتم اما فکر میکنم عرشیا او را کشته است.»
ردیابی برای دستگیری عرشیا آغاز شد اما او فرار کرده بود. یکی از دختران معتاد که در محل حادثه بود، به ماموران گفت: «سعید جلو آمد که از ما پایپ بگیرد. من سرگرم بودم، یکدفعه به صدا برگشتم و دیدم عرشیا و دوستش آتش روشن کرده و نشستهاند. بعد دیدم با سعید درگیر شدند، البته لحظه چاقو زدن را ندیدم.»
او گفت: «سعید میخواست کنار آتش بنشیند و پایپ بکشد که عرشیا او را زد. من فکر میکنم عرشیا را یکی از اقوامش فراری داده است.»
پلیس متوجه شد فردی که عرشیا را فراری داده پسرداییاش است. این فرد بازداشت شد. او گفت: «من به خاطر عمهام این کار را کردم. بعد هم عرشیا از پیش من رفت. میدانم خواهرش از او خبر دارد، چون به من گفت که برادرش لباس زنانه میپوشد و با چادر هر شب به خانه مادرش میرود.»
سه سال بعد ماموران ابتدا مادر عرشیا و سپس خودش را شناسایی و بازداشت کردند. وقتی ماموران محل مخفیگاه عرشیا را شناسایی کردند، پیش از دستگیری یکی از دختران محل به او خبر داد که ماموران در کوچه هستند. به همین دلیل وقتی عرشیا داشت با لباس زنانه فرار میکرد که ماموران به او شک و بازداشتش کردند و بعد متوجه شدند او عرشیاست.»
عرشیا به قتل اعتراف نکرد اما گفت که با سعید اختلاف داشت.
با تکمیل تحقیقات، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. در جلسه رسیدگی، مادر سعید حضور نداشت اما از قبل درخواست قصاص کرده بود. سپس عرشیا در جایگاه قرار گرفت. او گفت: «من از مادر مقتول خجالت میکشم. من پدر نداشتم و این زن بسیار به من محبت کرد. به خاطر ضبط ماشینم از دست سعید عصبانی بودم. وقتی نزدیک من و دوستم شد و آتش خواست، عصبانی شدم و او را زدم. من چاقو داشتم اما دوستم هم داشت. ما هر دو چاقو پرت کردیم. ممکن است چاقوی او به سعید خورده باشد.»
متهم گفت: «من اصلاً متوجه نشدم چه کسی چطور چاقو زد. وقتی سعید روی زمین افتاد، به اورژانس خبر دادند و من هم فرار کردم.»
در ادامه، وکیل متهم در جایگاه قرار گرفت و دفاعیات خود را مطرح کرد. در پایان، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.
متهم به قتل فراری سه سال با پوشش زنانه خودش را مخفی کرد
نظر شما