داستان مردی که امام زمان (عج) را دید/ وصف چهره قائم آل محمد از زبان ابن مهزیار
به گزارش خبر ساز، یکی از افرادی که طبق برخی روایات حضرت مهدی (عج) را زیارت کرده، علی بن مهزیار اهوازی (یا برادرزاده او علی بن ابراهیم بن مهزیار) است. علی بن مهزیار از یاران امام رضا (ع)، امام جواد (ع)، امام هادی (ع) و امام حسن عسکری (ع) بود. او در جوانی مسیحی بود اما مدتی بعد به اسلام گروید و در ترویج افکار و عقاید شیعه کوشید.
در برخی روایات آمده که علی بن مهزیار در زمان امام حسن عسکری (ع) درگذشته است اما طبق برخی روایات او تا زمان غیبت کبری نیز زنده بوده و به زیارت حضرت قائم (عج) نیز نائل آمده است. در بحارالانوار داستان زیارت امام زمان (ع) توسط علی بن مهزیار شرح شده است. البته خود علامه مجلسی معتقد است احتمالا نام علی بن مهزیار در روایت ذکر شده با نام علی بن ابراهیم بن مهزیار که برادر زاده علی بن مهزیارِ مشهور است اشتباه شده و آنکه به دیدار حضرت حجت (عج) نائل آمده، علی بن ابراهیم بن مهزیار است.
روایت دیدار علی بن مهزیار با امام زمان (عج)
گویا روزی علی بن مهزیار در خواب آقایی را می بیند که به او می گوید: امسال به حج برو و امام زمان خود را زیارت کن. ابن مهزیار خوشحال از خواب بیدار می شود و خود را به یکی از کاروان هایی که عازم حج بودند می رساند. او به همراه کاروان عازم کوفه می شود. در کوفه اثاث خود را به دوستان و برادرانش می سپارد و سپس شروع به جستجوی امام زمان (عج) می کند اما ایشان را نمی یابد.
به ناچار به همراه اولین کاروان عازم مدینه منوره می شود. در آنجا اثاث خود را به دوستان و همراهانش سپرده و به جستجوی امام زمان (ع) می پردازد اما اثری از ایشان نمی یابد. سپس با جمعی دیگر به مکه رفته و به جستجو می پردازد اما در آنجا نیز محبوب خود را پیدا نمی کند.
علی بن مهزیار خسته و غصه دار در اطراف خانه خدا می نشیند. مدتی بعد جوانی را می بیند زیبا و رعنا. جوان به او می گوید: تو کیستی؟ پسر مهزیار می گوید: مردی از اهالی اهوازم. جوان چند سوال از او می پرسد و وقتی علی بن مهزیار پاسخ می دهد به او می گوید: ای ابوالحسن به منزل برو و مهیای سفر شو. وقتی ثلثی از شب گذشت خود را به ما برسان تا به آرزویت برسی.
علی بن مهزیار شب هنگام عازم می شود و پشت جوان راه می افتد و از عرفات و منی گذشته و به دامنه طائف می رسد. پس از فجر و قرائت نماز در دامنه طائف، دو همراه به سمت کوه های اطراف حرکت می کنند. در بلندی های طائف جوان با انگشت به دور اشاره می کند. علی بن مهزیار به دور نگریسته و باغی زیبا را می بیند. در انتهای باغ دلگشا چادر سیاهی افراشته شده بود که نوری در بالایش می درخشید. مرد علی بن مهزیار را نزدیک چادر می برد و می گوید: خوش به حالت، دیدگانت روشن باد. بدان که آرزوی هر آرزومندی در اینجا (چادر) است.
علی بن مهزیار داخل چادر شده و به دیدار امام زمان (عج) نائل می آید. علی بن مهزیار می گوید: «به حضرتش نگریستم. رخساری دیدم مانند پاره ماه، نه لاغر و نه فربه و نه زیاد بلند و نه زیاد کوتاه. بلکه قامتی معتدل و رسا داشت. پیشانی اش باز و ابروانش بلند. چشمانش سیاه و بینی اش کشیده و میان برآمده و صورتش صاف و برگونه راستش خالی بود. وقتی او را دیدم عقلم در نعت و وصف او حیران گشت.»
داستان مردی که امام زمان (عج) را دید/ وصف چهره قائم آل محمد از زبان ابن مهزیار
نظر شما