5/19/2025 3:46:21 PM

بخش اعظمی از بدن شهید رئیسی در حرم رضوی دفن شد، اما بخشی در همان منطقه مانده/ شهید رئیسی چهره‌ای بود که کسی نمی‌توانست او را از مردم جدا کند/ ذهن او درگیر تمسخر و توهین‌ها نبود

علی بهادری‌جهرمی در گفت‌وگویی به مناسب سالگرد شهید سیدابراهیم رئیسی، رئیس دولت سیزدهم و رئیس سابق قوه قضائیه با اشاره به رویه شهید رئیسی برای حضور در جمع معترضان تجمعات مختلف در دوران قوه قضائیه، اظهار کرد: او در تجمعات اعتراضی کارگران یک کارخانه یا واحد تولیدی از جمله هپکو و هفت‌تپه حاضر می‌شد و با آنان گفت‌وگو می‌کرد و حرف‌هایشان را می‌شنید درحالی که گاهی حرف‌های تندی هم ردوبدل می‌شد. شهید رئیسی در ابتدای دولت هم به داروخانه ۱۳ آبان رفت که دچار کمبود دارو بود و کسانی که بستگان بیمار بودند در شرایط پرتنشی قرار داشتند و ممکن بود از فرط خشم و اضطراب هرکاری انجام دهند، اما عالی‌ترین مقام اجرایی کشور در این شرایط میان مردم حاضر می‌شد.

سخنگوی دولت سیزدهم با بیان اینکه «شهید رئیسی واقعاً صندوقچه اسرار بود» تاکید می‌کند: شهید رئیسی بلد بود، اگر می‌خواهد، چگونه جواب رقیبی را بدهد و جدل کند. او به روش‌های بیان مسلط بود، اما تقوایش اجازه نمی‌داد خیلی چیزها را بگوید. او هم توانمند بود و هم بر موضوعات تسلط ماهوی داشت.

متن کامل گفت‌گو با علی بهادری‌جهرمی سخنگو و دبیر دولت سیزدهم به شرح زیر است:

مهمترین چالش‌های شما در دوران مسئولیت سخنگویی دولت سیزدهم چه بود؟ این چالش‌ها با روحیات شهید رئیسی نسبت بیشتری داشت یا به نحوه مواجهه با منتقدان دولت برمی‌گشت؟

دوره پرکاری را در مسئولیت سخنگویی دولت سیزدهم پشت سر گذاشتیم و این موضوع به زحمات و تلاش‌های شبانه‌روزی شهید رئیسی بازمی‌گردد. چالش‌های این دوره هم به هردو جهت مطرح‌شده در پرسش بازمی‌گردد. اول اینکه وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور در زمانی که دولت سیزدهم روی کار آمد، خیلی مطلوب نبود. مسائل و مشکلاتی که پیش از آن بامحوریت اقتصادی ایجاد شده بود، مقداری نارضایتی‌ عمومی در پی داشت. معمولاً هم مقامات در نزد افکار عمومی نه خیلی محبوبیت زیادی داشت و نه پذیرش خیلی زیادی در قبال سخنان آنان نشان داده می‌شد که همین سختی کار را مضاعف می‌کرد. اصل بر این بود که هم پرسش‌هایی وجود داشت و هم به راحتی پاسخ به پرسش‌ها پذیرفته نمی‌شد.

حساسیت شخص شهید رئیسی به پاسخگویی نسبت به افکار عمومی هم محور دوم بود. او تاکید داشت که گره‌های ذهنی مردم نباید باقی بماند. حتماً باید این سئوالات و شبهه‌ها پاسخ داده و روشنگری انجام شود و در این مسیر یا باید شبهه‌ها را شناسایی کرد و انتظار هم داشت که پاسخ به پرسش‌ها به لحظه انجام شود. حوزه دولت هم بسیار گسترده است و اگر پرسشی در یکی از موضوعات فرعی حوزه محیط زیست یا نیرو، انرژی، کار و راه رخ می‌دهد، حتماً سخنگوی دولت ابتدا به ساکن بر آن اشراف داشته باشد، باید اول این اشراف ایجاد می‌شد تا اطلاعات غلط به مردم هم داده نشود و همین موضوع سختی کار را هم مضاعف می‌کرد.

اشاره کردید که تاکید شهید رئیسی بر اطلاع‌رسانی به‌لحظه بود اما آیا مواردی هم وجود داشت که او با اطلاع‌رسانی درباره موضوعی به دلایلی از جمله مسائل سیاسی یا ایجاد نگرانی در افکار عمومی، مخالفت داشته باشد؟

بیشترین تذکرات شهید رئیسی به ما در مورد توضیح‌ندادن‌ها یا تأخیر در این زمینه بود. اما آنچه شهید رئیسی علاقه‌ای به ضریب‌دادنش نداشت، پرداختن به حواشی‌ای بود که دل مردم را آشوب کند. معمولاً اولویت و پایه اصلی کار شهید رئیسی این بود که به اصل بپردازد. اگر مشکلات معیشتی و اقتصادی وجود دارد شهید رئیسی دوست داشت به اصل بپردازد. اگر حاشیه‌سازی‌های می‌شد که اذهان عمومی را تشویش می‌کرد، برای شهید رئیسی اهمیت داشت، در غیر اینصورت اگر حاشیه‌ای در زمینه تمسخر یا توهین به فرد یا شخصی بود که امر پسندیده‌ای هم نیست، آنقدر ذهن شهید رئیسی را درگیر نمی‌کرد، مخصوصاً آن مواردی که مربوط به خودشان بود را با شوخی و خنده از کنارش می‌گذشت.

اما زمانی که حواشی دل مردم را آشوب می‌کرد، تفاوت داشت. مثلاً چندوقت یک‌بار شایعه می‌شد که بنزین قرار است گران شود و ما باید می‌گفتیم چنین نیست یا مثلاً این تحلیل که از روز اول دولت سیزدهم می‌گفتند دلار به ۱۰۰ هزار تومان می‌رسد و اذهان جامعه دچار استرس می‌شود که دلار ۳۰ هزار تومانی ابتدای دولت سیزدهم قرار است به ۱۰۰ هزار تومان برسد، در حالی که دولت شهید رئیسی تمام شد و دلار ۵۷ هزار تومان بود. این موارد شهید رئیسی را هم اذیت می‌کرد؛ چراکه مردم را آزار می‌داد.

اشاره به مواردی داشتید که خود شهید رئیسی در معرض تمسخر یا توهین قرار می‌گرفت، از جمله این موارد ماجرای «به شما ناهار دادند؟» است...

شما می‌دانید اصل این ماجرا چه بود؟ شهید رئیسی در عین پرکاری، به کرامت ارباب رجوع و همکاران بسیار اهمیت می‌داد. وقتی به سفر استانی می‌رفت کارها بسیار فشرده بود و همکاران واقعا اذیت می‌شدند که شهید رئیسی هم در معمولاً از همکاران با جملاتی احوال‌پرسی و دلجویی می‌کرد.

در یکی از سفرها به مرکز ارتباطات مردمی استان گیلان رفته بود که البته این دیدار دیرتر از زمان مقرر انجام شد و حوالی ساعت ۳ به مرکز ارتباطات رسید. وقتی یکی از همکاران دولت در زمینه اولویت‌ها و گزارش‌های مردمی به شهید رئیسی توضیح می‌داد که پس از پایان این توضیحات شهید رئیسی احوالپرسی کرد و از او پرسید آیا تا الان که اینجا ایستاده‌اید و مشغول کارید به شما ناهار داده‌اند؟ یعنی هم کرامت انسانی مردم برای شهید رئیسی مهم است و هم از کارمندان دولت احوال‌پرسی می‌کند که از آنان به اصطلاح بیگاری نکشند و آزار نبینند. این کلیپ تقطیع و با این عنوان منتشر شد که آن فرد، ارباب رجوع است و درخواستی از رئیس‌جمهور دارد اما به‌جای پاسخگویی، از او پرسیده می‌شود ناهار خورده‌ای یا نه؟ امثال این بی‌اخلاقی‌ها زیاد بود.

خود شهید رئیسی هم در جریان این موارد و نحوه پرداختن به آن قرار می‌گرفت و حتی گاهی از همین عبارت برای شوخی در جمع و رفع خستگی همکاران استفاده می‌کرد. گاهی شب بود، اما حاج‌آقا از همین جمله برای شوخی و رفع خستگی از جمع همکاران استفاده می‌کرد.

علت این تمسخرها را چه می‌دانید؟ از روز نخستی که اولین نشست خبری پس از انتخابات برگزار شد، موضوع رخدادهای سال ۶۷ نیز مطرح شد. از سوی دیگر خاطره عباس معروفی از دوران قضاوت شهید رئیسی هم مدت‌ها بعد مطرح شد، اما کمتر کسی به آن موضوع توجه کرد.

در بسیاری موارد خدمات شهید رئیسی به کشور را معکوس می‌کردند و مزیت یا موفقیت آن دولت را معکوس جلوه می‌دادند. اینکه موضوع از کجا نشئت گرفته شد را می‌توان در ضرب‌المثلی یافت که می‌گوید قطاری که حرکت می‌کند سنگ هم می‌خورد. در حوزه‌های اقتصادی، سیاسی و بهداشتی شرایط در زمان آغاز دولت مناسب نبود؛ تورم ۶۰ درصدی، پشت‌کردن بخشی از مردم از صندوق‌های رأی و جانباختن روزانه بیش از ۷۰۰ نفر بر اثر کرونا از جمله این موارد است. فروش نفت ما کم و ارتباط با همسایگان تیره و تار بود.

وقتی می‌بینند کسی با برنامه و سند و اتکا به خدا و مردم می‌خواهد این مسیر را بهبود بخشد، طبیعی است که سنگ به او بزنند، کسانی که خیر مردم ایران را نمی‌خواهند و دوست ندارند روابط مردم و دولت اگر دچار آسیب شده بهبود یابد و کسب‌وکارهای تعطیل احیا شود و اگر کسی خدمت می‌کند دیده شود، طبیعتاً هزینه می‌کنند که کشور و مردم را بزنند و خادمان ملت را تخریب کنند. امتداد این موضوع در ایران نیز یا از سوی کسانی است که متاسفانه یا ارتباطاتی با خارج یا برنامه‌هایی دارند و به فکر خود هستند، نه به فکر مردم. خبرنگاری که روزی در ایران بوده و امروز در آن سوی مرز فریاد تحریم کردن ایران را سرمی‌دهد، به فکر خودش است که پول بیشتری دریافت کند. کسی که به فکر مردم باشد التماس تحریم به غرب نمی‌کند. چپ و راست و هر شهروند ایرانی دوست ندارد تحریم تشدید شود، چون به ضرر مردم کشور است.

بخشی از این موارد نیز حاصل کوته‌بینی و دعوای سیاسی است. حواس‌شان نیست که اگر امروز دکتر پزشکیان رئیس‌جمهوری کشور است، موفقیت او موفقیت همه مردم است، چه کسانی که به او رأی داده‌اند، چه کسانی که رأی نداده‌اند و چه آنانی که پای صندوق رأی نیامدند، همه سود می‌کنند و اگر موفق نشود همه ضرر می‌کنند. کسی که این درک را ندارد، نباید در زمینه افکار عمومی، این میزان نفوذ و تأثیر داشته باشد.

نتوانسته‌ایم قواعد دنیای رسانه و فضای مجازی را روشن کنیم تا بار مسئولیت حرف‌ها و اظهارات ما روشن باشد و به کسی توهین نشود. خوب نیست نمای بیرونی جامعه ما با کسانی که به این امر چندان توجهی ندارند مشوش شود. اکنون زمان مناسبی است که همه باهم فکر کنیم آیا خوب است کسی با این ادبیات به شخص دوم کشور و خانواده او توهین کند؟ حتماً خوب نیست؛ چه آقای دکتر پزشکیان باشد، چه شهید رئیسی، چه آقای دکتر روحانی، چه آقای خاتمی و چه آقای احمدی‌نژاد باشد.

نگاه شهید رئیسی به رسانه‌ها و کار خبرنگاران چگونه بود؟

مطالبه اکید شهید رئیسی از ما که همکار دولت در بخش رسانه بودیم، گفت‌وگو، مذاکره، توضیح، روشنگری و بازکردن گره‌ها بود. رسانه محل دعوا نیست، محل گفت‌وگوست. مصداق آن را در جریان مسائل سال ۱۴۰۱ و حضور ما در دانشگاه‌ها دیدید که تدبیر شهید رئیسی بود. وقتی به‌عنوان سخنگوی دولت مطرح شدم، شهید رئیسی در دیداری به من گفت: تو وکیل و حقوق خوانده‌ای، وکیل مردم در دولت باش. نوع نگاه شهید رئیسی به رسانه این بود که به من نگفت وکیل دولت در میان مردم باش و توضیح داد سخنگوی دولت فقط مواضع دولت را به مردم اعلام نمی‌کند، بلکه باید دغدغه‌ها و مطالبات مردم را هم در جریان جلسات و دیدارها به دولت منتقل کنی و وکیل مدافع مردم در جلسات دولت باشی.

شهید رئیسی در این زمینه به تعامل دوسویه اعتقاد داشت و محکم هم پای این امر می‌ایستادند. اصطلاحی داشت و می‌گفت «برو، من پشتت هستم.» یعنی در این راه اگر مسائل و مشکلاتی هم پیش می‌آمد روی شهید رئیسی می‌شد حساب کرد. از این منظر شهید رئیسی اصلأ به شکایت از رسانه‌ها اعتقاد نداشت. در حوزه‌های دولتی شهید رئیسی از حق خود را نسبت به شکایت از مواردی که علیه او مطرح می‌شد، می‌گذشت و در ابتدای حضور هم در قوه قضائیه و هم در دولت هر شکایتی پیش از آن هم که در این دو قوه مطرح بود، پس گرفت. شهید رئیسی زبان صحبت با رسانه را زبان قضایی نمی‌دانست بلکه زبان رسانه می‌دانست.

شهید رئیسی توصیه‌ای هم برای تقویت ارتباط شما با رسانه‌ها داشت؟

هر عتابی که شهید رئیسی نسبت به من یا همکاران داشت در زمینه ترک فعل و کم‌کارکردن‌ها نسبت به انتظاراتش بود. اگر سهو لسان داشتم، هرگز به روی من نمی‌آورد، اما اگر پاسخگویی و حضور فعال نداشتم حتماً عتاب می‌کرد. اصرار داشت ما مستمر با اهالی رسانه گفت‌وگو داشته باشیم و نشست خبری برایش کفایت نمی‌کرد. در دوره سخنگویی دولت سیزدهم اولین‌باری بود که تعامل با اقشار مختلف جامعه توسعه یافت و در دانشگاه و حوزه و نخبگان این امر تقویت شد.

شهید رئیسی بر تعامل مستمر با اهالی رسانه فراتر از نشست خبری تاکید داشت و معمولاً جلسات جمعی یا محدودتر هم با اهالی رسانه داشتیم. بسیاری اوقات شهید رئیسی تاکید می‌کرد که فردی مواضعی مطرح می‌کند که چندان درست نیست و از من می‌خواست با او گفت‌وگو کنم و برای او توضیح بدهم. من هم می‌گفتم پیش از این هم گفته‌اید و با او صحبت کردم، اما نمی‌خواهد متوجه شود یا متوجه می‌شود، اما خود را به راه دیگری می‌زند. شهید رئیسی می‌گفت شما به تکلیف خود عمل و بازهم با او صحبت کن.

قاعده شهید رئیسی هم این بود که یا حرف آن فرد درست است و دستگاه مربوطه باید خود را اصلاح کند یا حرفش غلط است و برای آن فرد باید روشنگری شود. شهید رئیسی اصطلاحی داشت و می‌گفت بگذارید حیای چشم میان شما بماند. یعنی آن فرد اگر بار دیگر خواست حرفی بزند که از نظر شما دروغ است، بداند که بهادری جهرمی قرار است بازهم او را به گفت‌وگو دعوت کند و در این‌صورت چطور باید با دروغی که گفته‌است، دیداری تازه کند.

شهید در هفته‌های پایانی عمرش یک‌بار اسامی سه نفر از اقتصاددانان که مواضع رسانه‌ای داشتند را به من داد تا با آنان گفت‌وگو کنم. به شهید رئیسی گفتم آنان اقتصاددان هستند، نه اهالی رسانه، به تیم اقتصادی بگویید با آنان گفت‌وگو کند. حاج‌آقا گفت تو زبان تعامل بهتری داری و می‌خواهم تو این کار را انجام دهی. من چانه می‌زدم که متخصص اقتصاد نیستم و اطلاعاتم در این زمینه عمومی است و در نهایت حاج‌آقا گفت اگر تو آنان را نمی‌بینی من خودم با آنان ملاقات می‌کنم.

تقریباً روزی نبود که شهید رئیسی درباره مسائل رسانه‌ای صحبت نکند. هر روز رسانه‌ها را چک می‌کرد و گزارش‌های رسانه‌ای تجمیع شده را می‌خواند و می‌گفت تعقیبات نماز صبح من همین کار است. در عین حال بسیاری از مطالب را علامت می‌زد و یا به من می‌گفت از فلان رسانه به دلیل مطلب خوبی که منتشر شده تشکر کن یا برای دفتر خود می‌نوشت که تماس تلفنی ایشان را برای تشکر از این رسانه هماهنگ کند. گاهی هم حضوری از رسانه‌ای تشکر می‌کرد.

اگر حاشیه‌ای در زمینه تمسخر یا توهین به فرد یا شخصی مخصوصاً مواردی که مربوط به خودشان بود ایجاد می‌شد، آنقدر ذهن شهید رئیسی را درگیر نمی‌کرد و با شوخی و خنده از کنارش می‌گذشت

در ایام رخدادهای سال ۱۴۰۱ از معدود چهره‌های دولتی بودید که در دانشگاه‌ها حاضر شدید و با دانشجویان گفت‌وگو داشتید، این امر خواسته شهید رئیسی بود و آیا واکنشی هم به برخی برخوردها با شما در دانشگاه داشت؟

این رویه شهید رئیسی بود که در جمع معترضان حاضر شود. در دوران قوه قضائیه در تجمعات اعتراضی کارگران یک کارخانه یا واحد تولیدی از جمله هپکو و هفت‌تپه حاضر شوند و با آنان گفت‌وگو کنند و حرف‌هایشان را بشنود که گاهی حرف‌های تندی هم رد و بدل می‌شود.

در ابتدای دولت هم به داروخانه ۱۳ آبان رفت که داروهای بیماری‌های خاص را عرضه می‌کند و در آن زمان کمبود دارو داشتیم و کسانی که بستگان بیمار بودند در شرایط پرتنشی قرار داشتند و در آن لحظه هرکاری ممکن است از فرط خشم و ناراحتی و اضطراب انجام شود. شهید رئیسی در این شرایط میان مردم حاضر می‌شدند.

اگر ما به دانشگاه رفتیم از شهید رئیسی یاد گرفتیم که مسیر روشن برای تعامل با مردم پیش بگیریم. اولین دانشگاهی رفتم علامه طباطبایی بود. پیش از آن به یک دانشگاه در حوزه نظامی رفتم که البته رسانه‌ای هم نشد، اما اولین دانشگاهی که رسانه‌ای شد علامه طباطبایی بود. شب قبل از آن بعد از نماز مغرب و عشا با شهید رئیسی گفت‌وگو کردم که نهادهای امنیتی نظرشان درباره این موضوع چیست و اینکه شورای اطلاع‌رسانی دولت تاکید دارد که حضور ما در دانشگاه انجام شود. شهید رئیسی به من گفت حرف‌هایت درست است، برو و نهادهای امنیتی را هم قانع کن. گفتم زورم نمی‌رسد. شما مقام عالی و ریاست دو شورا را برعهده دارید. حاج‌آقا خندید و گفت تو حقوق خوانده‌ای و این حرف‌ها را هم بلدی و پرسید از من چه انتظاری داری؟ گفتم اینکه بتوانیم به دانشگاه برویم، البته ممکن است هر اتفاقی هم رخ دهد. حاج‌آقا گفت برو و هر اتفاقی افتاد خیالت راحت باشد که با من هماهنگ کرده‌ای.

در عین حال گزارشی هم از این حضور در دانشگاه علامه طباطبایی برای شهید رئیسی آماده کردم و جوانب جلسه را هم توضیح دادم و حاج‌آقا تایید کرد و خواست این جلسات ادامه یابد. البته نهادهای امنیتی مخالف بودند، به‌ویژه که امکان بروز حوادث امنیتی وجود داشت و رسانه‌های خارجی هم طراحی می‌کردند که آنجا یک اتفاق منفی یا ضرب و جرحی رخ دهد. شهید رئیسی بعد از حضورم در دو دانشگاه دیگر خواجه نصیر و قم در جلسه دولت از این اقدامات تقدیر کرد و از سایر اعضای دولت خواست که این مسیر ادامه یابد.

رویکرد مواجهه با حوادث ۱۴۰۱ به نسبت آبان ۹۸ دارای تفاوت‌هایی بود. این امر ارتباطی با دیدگاه شهید رئیسی در چگونگی مواجهه با حوادث ۱۴۰۱ داشت؟

شهید رئیسی وقتی دولت را تحویل گرفت، وضعیت اعتراضات اجتماعی در کشور گسترده بود. در همان جلسه اول دولت وزیر اطلاعات از حجم گسترده تجمعات کارگری خبر می‌دهد که در نقاط مختلف گسترده شده است. اعتراضات جامعه پزشکی و پرستاری و اعتراضات جامعه معلمان را داشتیم و در چنین اوضاع وخیمی دولت سیزدهم آغاز به کار کرد که صحبت‌های آقای جهانگیری هم در این زمینه منتشر شد که می‌گفت از دوران دفاع مقدس هم شرایط سخت‌تری داریم.

منش شهید رئیسی از ابتدا اینگونه بود که در این مسیرها نیفتیم. از روز اول دولت به او گزارش دادند جامعه آبستن اعتراضات جدی است. فشارهای اقتصادی بسیار زیاد و فشار روانی ناشی از کرونا و فشار ناشی از فاصله دولت از مردم که هم نگاه بیش از حد به خارج کشور و هم برقرارنشدن دیالوگ با مردم را از سوی دولت به همراه داشت. شهید رئیسی تلاش می‌کرد این موضوع را به شکلی مدیریت کند اما متأسفانه با اتفاقی که برای مرحوم خانم امینی رخ داد جرقه زده شد و عملیاتی هم از خارج کشور روی این موضوع انجام شد. این موضوع اختصاص به شهید رئیسی نداشت؛ حاکمیت موضوع را اینگونه نگاه کرد، البته ممکن است گاهی سوءمدیریت فردی باشد اما حاکمیت در جلسات تصمیم‌گیری اینگونه برخورد نمی‌کند. من پیش از اینکه سخنگوی دولت شوم به این موضوع اشراف نداشتم اما بعد دیدم واقعا سعه‌ صدر حاکمیت در این موضوعات قابل‌قبول است، مگر اشتباهات و خطاهای فردی برخی مدیران.

در همان ایام به دانشگاه فردوسی مشهد رفته بودم و سالن برگزاری مراسم هم بسیار شلوغ بود و نشان از علاقه دانشجویان به گفت‌وگو داشت. در بخش پرسش و پاسخ خانم دانشجویی چندین سئوال پرسید و یکی از این سئوالات هم مرتبط با آمار جانباختگان آبان ۹۸ بود و به بیان آمار اغراق‌شده‌ای از سوی آن خانم دانشجو منجر شد. من به چند پرسش اول او پاسخ دادم و نوبت نفر بعدی شد و فرصت پاسخ به پرسش آبان ۹۸ را نیافتم. از جلسه که بیرون آمدم دفتر شهید رئیسی تماسی برقرار کرد و حاج‌آقا از من پرسید چرا به آن پرسش درباره آبان ۹۸ پاسخ ندادی؟ من از اشراف و رصد لحظه‌ای شهید رئیسی متعجب شدم و پاسخ دادم هم پرسش‌های دیگری مطرح شد که فراموش کردم این پرسش را پاسخ دهم. ضمن اینکه این موضوع مربوط به دولت قبلی بود و چرا ما باید به آن جواب دهیم؟ شهید رئیسی نپذیرفت و تاکید کرد وقتی پرسشی در جمع عمومی مطرح می‌شود که اصل نظام را زیر سئوال می‌برد، نباید بگویی به این دولت مربوط است یا نه، مکلف به پاسخگویی هستی، آمار مطرح‌شده درست نبود و باید اصلاح می‌کردی.

شهید رئیسی واقعا یک صندوقچه اسرار بود. وقتی نکاتی در حوزه سخنگویی به من آموزش می‌داد، همیشه فکر می‌کردم کاش او آن‌قدر تقوا نداشت. شهید رئیسی بلد بود اگر می‌خواهد، چگونه جواب رقیبی را بدهد و جدل کند. او به روش‌های بیان مسلط بود اما تقوایش اجازه نمی‌داد خیلی چیزها را بگوید. او هم توانمند بود و هم تسلط ماهوی داشت. شهید رئیسی چهره‌ای بود که کسی نمی‌توانست او را از مردم جدا کند. او رکورددار بیشترین حضور در میان مردم در جریان سفرهای استانی بود. مردم با شهید رئیسی زندگی کردند و در جریان حضور میلیونی در تشییع او این امر را نشان دادند.

تصویرسازی‌های خارج از کشور از چهره شهید رئیسی و تاثیرش در داخل کشور به‌ویژه در دوران حیات را چطور ارزیابی می‌کنید؟ آیا این اقدامات منفی تاثیرات برجای گذاشت؟

در دوران ریاست قوه قضائیه هم بیشترین ارتباطات مردمی با اقشار مختلف مردم داشت که پایه‌گذار آن بود و مقوم برگزاری سفرهای استانی رئیس قوه هم شد. عفوهای گسترده‌ای که رخ داد نیز از جمله موارد جدید دوره ریاست او در قوه قضائیه بود. شهید رئیسی بسیاری از مقامات قضایی را وادار کرد که به زندان بروند و برای محکومی که در حبس است پرونده را بار دیگر بازنگری کنند که اگر امکان دارد تخفیف یا مجازات جایگزین برایش طراحی شود. این امر نه از سوی خیران و سازمان‌های مردم‌نهاد که از سوی خود رئیس قوه انجام می‌شد.

بله، شهید رئیسی اشدا علی الکفار بود، اما رحما بینهم نیز بود و جنس او عطوفت و مودت و دوستی با مردم بود. معلوم است که شهید رئیسی با تروریست‌هایی که ۱۸ هزار نفر را ترور کرده‌اند مماشات نمی‌کرد و نباید هم مماشات بکند که اگر چنین کند انسان عادلی نیست. می‌خواستند تصویر شهید رئیسی از برخورد با تروریست‌ها را با تصویر او از حضور در کنار مردم جایگزین کنند. شهید رئیسی همیشه سمت حاکمیتی داشت اما از مردم بپرسید او چهره‌ای مردمی بود یا حاکمیتی؟ او جنسش از مردم بود.

اگر فضای رسانه‌ای همکاری بیشتری با شهید رئیسی می‌کرد، حتماً آثار اقداماتش در حوزه اقتصاد، مدیریت آب و برق و گاز و تجارت خارجی زودتر نتایج خود را نشان می‌داد. از الان به بعد رسانه‌ها یاد بگیرند در قبال دولت مستقر حداقل نامردی نکنند. اگر مخالفی، توهین و تخریب نکن و دروغ نگو و اگر آقای پزشکیان کار خوبی می‌کند، همان رسانه مخالف او هم این موضوع را مطرح کند.

شیوه مدیریت شهید رئیسی و تعاملش با اعضای دولت چگونه بود؟

شهید رئیسی معتقد بود آمده‌ایم برای مردم کار کنیم و اصلأ به کار نمایشی بها نمی‌داد. چه سفرهای استانی و چه حتی مهمانان خارجی که به ایران می‌آمدند یا در سایر موارد، اول از همه می‌پرسید فایده برگزاری یا انجام این اقدام برای مردم چیست؟ همه در دولت می‌دانستند اگر می‌خواهند پیشنهاد انجام کاری به شهید رئیسی بدهند باید در بند اول فایده انجام این کار برای مردم را تشریح کنند. او بسیار نتیجه‌محور بود و در عین‌حال اصلأ بن‌بست نمی‌شناخت و اصلا خلاف قانون حتی فکر هم نمی‌کرد، اما اگر برایش روشن می‌شد قانونی خلاف حقوق مردم و مصلحت امروز است و مثلاً ضرری به اقتصاد وارد می‌کند، هرگز معتقد نبود که بن‌بست است و نمی‌شود کاری کرد. می‌گفت اگر قانون مشکلی دارد لایحه بدهیم و اگر نشد به جلسه سران برده شود و در نهایت این جمله را مطرح می‌کرد که کشوری که ولی‌فقیه دارد، بن‌بست ندارد. پیش آقا می‌رویم و موضوع را مطرح می‌کنیم. حاج‌آقا اصلأ «نمی‌شود» و «نمی‌توانیم» را نمی‌پذیرفت و در عین‌حال به نظرات کارشناسی هم توجه زیادی داشت و به نظم اداری هم تاکید می‌کرد تا نهایت خود دستگاه مربوطه توجیه شود و آن امری که انجامش را ممکن نمی‌دانست، انجام دهد.

حاج‌آقا اصلأ اعتقاد نداشت که طرحی را تا دو سال بعد آماده کنیم تا شش سال بعد اجرایی شود. به روزها و ایامی که برای پیشبرد یک طرح نیاز بود به شکل جدی توجه می‌کرد. مثلاً اگر دستگاهی برای انجام یک طرح ۳۰ روز وقت می‌خواست، حاج‌آقا با حساب و کتاب و گفت‌وگو با مدیر دستگاه مربوطه ممکن بود به جمع‌بندی انجام کار در ۲۰ روز برسد و به آن مدیر هم می‌گفت به‌جای ۳۰روز، ۲۰ روز بعد این طرح را بیاور. حاج‌آقا اصلأ حوصله تاخیر در انجام کار برای مردم نداشت.

فاز ۱۱ پارس جنوبی ۲۰ سال معطل شرق و غرب ماند و هرساله حدود ۵ میلیارد دلار ضرر برای کشور داشت. حاج‌آقا اصلأ قبول نمی‌کرد و در نهایت وزارت نفت طرحی آورد که با تکیه بر ظرفیت داخلی چهارساله به نتیجه برساند. حاج‌آقا آنقدر پیگیری کرد که طرح‌های جدیدی هم آمد و در نهایت در طول ۲۰ ماه طرحی که ۲۰ سال روی زمین و معطل شرق و غرب مانده بود با تلاش نخبگان کشور به ثمر نشست.

مهمترین میراث شهید رئیسی را چه می‌دانید؟

مسئولیت‌پذیری شهید رئیسی واقعاً خارق‌العاده بود. او می‌گفت مردم باید کسی را پیدا کنند که کارشان را انجام دهد و خیال آنان راحت شود. شهید رئیسی در زمینه‌هایی که حتی مرتبط با شورای شهر یک استان یا بخش‌های دیگر می‌شد از جمله در ماجرای ریزش متروپل به خوزستان سفر کرد و مسئولیت‌پذیر بود. این امر امید مردم را بیشتر می‌کرد. مردم از شهید رئیسی انتظار داشتند همه مشکلات از بورس و تورم و سیاست خارجی تا سایر موارد مربوط به اشتغال و مسکن را رفع کند. چرا این انتظارات را داشتند؟ چون به او امید داشتند، چون او کار می‌کرد و مردم به او ایمان داشتند، همانطور که او به مردم ایمان داشت. شهید رئیسی نه فقط در پرواز ۳۰ اردیبهشت که پیش از آن هم خود را شهید خدمت به مردم کرده بود. تمام فکر و ذکر او خدمت به مردم بود و خدا هم این وقف را از او پذیرفت.

برخی از دخالت‌های نزدیکان شهید رئیسی از جمله برادر داماد او یا پدر همسر و همسر او در روند کار دولت سیزدهم می‌گویند، این موارد چقدر صحت داشت؟

آیت‌الله علم‌الهدی که ۲۰ سال است امام جمعه مشهد و چهره‌ای شناخته‌شده است. آیت‌الله علم‌الهدی، آیت‌الله علم‌الهدی بود و بعدها آقای رئیسی شد آقای رئیسی. آقای نیلی هم مشاور وزیر ارشاد دولت آقای احمدی‌نژاد بود و سمت و جایگاهی در دولت داشت و اگر آقای رئیسی نبود الان آنان جایگاه بالاتری داشتند. خانم آقای رئیسی هم پیش از اینکه آقای رئیسی در دولت و قوه قضائیه باشد، در شورای عالی انقلاب فرهنگی سمت داشت. باوجود این شهید رئیسی هیچ جایگاهی به آنان نداد. اگر هرکس جز شهید رئیسی در جبهه اصولگرایی رئیس‌جمهور شده بود این افراد حتماً سمت داشتند. ادوار دیگر را ارزیابی کنید که داماد، برادر و بچه‌های رئیس‌جمهوری در دفتر می‌نشینند و حکم می‌گیرند و برای کسی سئوال نمی‌شود، آن‌هم در حالی که چنین افرادی پیش از آن هم جایگاه یا مسئولیتی نداشته‌اند و با رئیس‌جمهور آماده‌اند. درحالی که در مواردی که اشاره کردید، همه پیش از دوران دولت سیزدهم هم بودند و سمت داشتند و اگر شهید رئیسی نبود چه بسا جایگاه رسمی بیشتری هم پیدا می‌کردند.

در دوره ریاست‌جمهوری شهید رئیسی شناختی از برادران و خواهران او نداشتم. یکی از برادران را بعدها در مراسم تشییع و تدفین حاج‌آقا دیدم و فهمیدم هم‌رشته ما بوده است. آنقدر شهید رئیسی مظلوم بود که ما حتی برادرش را نمی‌شناختیم اما اینطور علیه او فضاسازی می‌کردند. مقایسه کنید با برادران دیگر روسای جمهور که سمت داشتند و نیز آقازاده‌ها و دامادها.

خبر سقوط بالگرد را چه زمان دریافت کردید و در جریان قرار گرفتید؟

روز تلخی بود. سقوط بالگرد روز یکشنبه ۳۰ اردیبهشت بود که جلسه دولت برگزار می‌شود و من هم دبیر دولت بودم و برای انجام امور جلسه در تهران بودم. جزو معدود مواردی بود که آقای دکتر مخبر هم در پی وقوع سیل به مشهد رفته بود. در طول دولت سیزدهم فقط دوبار هم شهید رئیسی و هم آقای مخبر هردو تهران نبودند. وقتی ساعت ۱۴:۳۰ به جلسه دولت رفتم، آقای دکتر زارع‌پور را دیدم که بالای پله‌های ورودی ساختمان ایستاده و رنگش مثل گچ سفید شده است. حتی تصور کردم مریض باشد و نگران شدم از پله‌ها نیفتد. سریع‌تر به سمتش رفتم و جویای احوال شدم که گفت بالگرد آقای رئیسی پیدا نمی‌شود. گفتم یعنی چه که پیدا نمی‌شود؟ من حقیقتا اصلا به وقوع حادثه‌ فکر نمی‌کردم و باورم نمی‌شد و گفتم شما اصلا چه کاری با بالگرد داری که دسترسی پیدا نکردی؟ پاسخ داد بالگرد نیست! گفتم مگر می‌شود؟ پاسخ داد با من تماس گرفتند و گفتند آیا می‌توانید از روی موبایل‌ها، آنان را موقعیت‌یابی کنید؟ من بازهم گفتم شاید فرود اضطراری داشتند و تصمیم گرفتند در مسیر از یک پروژه هم بازدید کنند و حالا در موقعیتی هستند که موبایل آنتن نمی‌دهد.

به آقای زارع‌پور گفتم شما هم بیا داخل و یک لیوان آب‌قند بخور که با این چهره هرکس شما را ببیند پس می‌افتد. آقای مخبر هم رسید و بعدها به من گفت وقتی چهره تو را دیدم فهمیدم اتفاقی افتاده است؛ حرفش را کاملاً درک می‌کردم چون خودم هم چنین تجربه‌ای داشتم. وقتی دکتر مخبر به بالای پله‌ها رسید، توضیحاتی درباره وضعیت دادم. او تازه از فرودگاه رسیده بود و تماس‌هایی با وزیر کشور گرفت. ما هنوز نمی‌دانستیم چه شده است، فقط می‌دانستیم به بالگرد دسترسی وجود ندارد. گویا آقای وحیدی هم به بیت هم خبر داده بود که چنین وضعیتی پیش آمده است.

آقای رئیسی اعتقاد داشت که تعطیلی برای مردم است و کارها نباید عقب بماند. همان‌جا هم جلسه را تعطیل نکردیم و گفتیم دسترسی پیدا می‌شود و اگر بعد از پیداشدن بالگرد، آقای رئیسی متوجه شود جلسه هیئت دولت برگزار نشده، همگی ما را مواخذه خواهد کرد. حتی با آقای مخبر چانه هم زدیم که حس و حال خوبی نداریم، اما به هرحال بنا شد جلسه را هرچند کوتاه‌تر برگزار کنیم. شاید حدود یک ساعت طول کشید. درعین حال سایر اعضای دولت هم از موضوع بی‌خبر بودند و آن زمان فقط دکتر مخبر، آقای زارع‌پور و من از موضوع خبر داشتیم. آقای زارع‌پور گریه‌اش گرفته بود و دیگر نتوانستیم جلسه را ادامه دهیم. جلسه هم که تمام شد هم جمعی از همان جلسه با دستور آقای مخبر به منطقه بروند و به جمع حاضر بپیوندند و بخشی که در تهران ماندند نیز مدیریت کنند تا آرامش مردم بهم نریزد. می‌دانستیم که حاج‌آقا چه بازگردد و چه بازنگردد حتماً از ما انتظار دارد در مدتی که هستیم امور کشور و مردم را پیش ببریم و کاری را تعطیل نکنیم و اقدامات نیمه‌کاره را پیش ببریم.

آقای اسماعیلی یک نکته‌ای درباره پیکر شهید رئیسی مطرح کرد که بخشی از آن در منطقه سقوط مانده است، توضیحی در این زمینه می‌دهید؟

متأسفانه بالگرد آتش گرفته و بدن ایشان بسیار آسیب دیده بود. اینگونه نبود که ۱۰۰ درصد بدن را بتوانند منتقل کنند. بخش اعظمی از بدن در حرم رضوی دفن شد، اما بخشی از بدن در همان منطقه مانده و به نوعی با خاک منطقه آغشته شده است که همان محدوده را هم تجمیع کردند و به شکل یک قبر درآورند. مابقی شهدا چون از بالگرد بیرون افتاده‌اند این اتفاق برایشان رخ نداده است، اما شهید رئیسی در بالگرد مانده بود و میزان سوختگی هم کاملاً متفاوت با بقیه است. در محل سقوط بالگرد که در شیب هم بوده نیز مشخص است محل شعله‌ور شدن آتش از سمتی که شهید رئیسی قرار داشته، آغاز شده است و مابقی پایین‌تر افتاده‌ و فاصله‌ای ۲۰ تا ۳۰ متری دارند، منهای خلبانی که کمی پایین‌تر از شهید رئیسی افتاده است.

شهید آل‌هاشم که تقریباً ۱۰۰ متر پایین‌تر افتاده‌ و در قید حیات بودند و تا مدتی هم تماس تلفنی داشت. البته صدای بسیار نزار و در حال احتضاری هم داشت و تکرار می‌کرد «من دارم می‌میرم» و حتی در پاسخ به اینکه موقعیت جغرافیایی سقوط کجاست هم می‌گفت کسی را نمی‌بینم و نمی‌دانم کجا هستیم؛ در چنین فضایی قرار داشت. در نهایت باید تاکید کرد در زمینه این حادثه مرجع رسمی ستاد کل نیروهای مسلح است و همه همان گزارش ستادکل را مستند قرار می‌دهیم.


بخش اعظمی از بدن شهید رئیسی در حرم رضوی دفن شد، اما بخشی در همان منطقه مانده/ شهید رئیسی چهره‌ای بود که کسی نمی‌توانست او را از مردم جدا کند/ ذهن او درگیر تمسخر و توهین‌ها نبود

برچسب‌ها

نظر شما


مطالب پیشنهادی