3/15/2025 2:23:45 AM

قتلی که هند تحت سلطه بریتانیا را به لرزه درآورد و منجر به سقوط یک پادشاه شد

اما ماجرایی که در پی این حادثه آشکار شد، توجه جهانیان را به خود جلب کرد. پیچیدگی‌های این پرونده، حکمرانان بریتانیایی هند را به دردسر انداخت و در نهایت یک پادشاه هندی را مجبور به کناره‌گیری از قدرت کرد.در ظاهر یک قتل عادی به نظر می‌رسید.

اما ماجرایی که در پی این حادثه آشکار شد، توجه جهانیان را به خود جلب کرد. پیچیدگی‌های این پرونده، حکمرانان بریتانیایی هند را به دردسر انداخت و در نهایت یک پادشاه هندی را مجبور به کناره‌گیری از قدرت کرد.

روزنامه‌ها و مجلات این قتل را «احتمالا جنجالی‌ترین جنایت در تاریخ هند بریتانیا» نامیدند. در جریان تحقیقات و دادگاه، این پرونده به «نقل محافل شهر» تبدیل شد.

قربانی این جنایت، عبدالقادر باولا ۲۵ ساله، تاجر سرشناس صنعت نساجی و جوان‌ترین مقام شهرداری بود. زن همراه او، ممتاز بیگم ۲۲ ساله، زنی از حرمسرای یکی از ایالت‌های شاهزاده‌نشین بود که از آنجا گریخته و چند ماهی را نزد باولا اقامت داشت.

شب حادثه، باولا و ممتاز بیگم به همراه سه نفر دیگر با خودرو در منطقه مرفه‌نشین تپه مالابار در ساحل دریای عرب در حال گردش بودند. در آن دوران، خودرو در هند بسیار کمیاب بود و تنها ثروتمندان می‌توانستند صاحب آن باشند.

طبق گزارش‌های منابع اطلاعاتی و روزنامه‌ها، ناگهان خودروی دیگری از آنها سبقت گرفت. پیش از آنکه فرصت واکنش داشته باشند، آن خودرو با ماشین آنها برخورد کرد و مجبور به توقف شدند.

بعدها ممتاز بیگم در دادگاه عالی بمبئی شهادت داد که مهاجمان با فحاشی به باولا حمله کرده و فریاد می‌زدند: «زن را بیرون بیاورید».

آنها سپس به باولا شلیک کردند و او چند ساعت بعد جان باخت.

گروهی از سربازان بریتانیایی که هنگام بازگشت از یک بازی گلف مسیر اشتباهی را رفته بودند، با شنیدن صدای شلیک به محل حادثه شتافتند.

آنها موفق به دستگیری یکی از مهاجمان شدند، اما یکی از افسران در جریان تیراندازی مهاجمان زخمی شد.

ممتاز بیگم به زیبایی شهرت داشت

پیش از فرار، مهاجمان باقی‌مانده دو بار تلاش کردند ممتاز بیگم مجروح را از دست افسران بریتانیایی که قصد انتقال او به بیمارستان را داشتند، بربایند.

روزنامه‌ها حدس می‌زدند که هدف اصلی مهاجمان، ربودن ممتاز بیگم بوده است. باولا که چند ماه پیش هنگام اجرای ممتاز در بمبئی با او آشنا شده و از آن زمان با هم زندگی می‌کردند، پیش‌تر چندین بار به دلیل پناه دادن به او تهدید شده بود.

هفته‌نامه مصور هند به خوانندگان خود وعده انتشار عکس‌های اختصاصی از ممتاز بیگم را داد. همچنین روزنامه ماراتی‌زبان ناواکال گزارش داد که پلیس قصد دارد بولتن خبری روزانه‌ای برای رسانه‌ها منتشر کند.

حتی بالیوود نیز این پرونده را آنقدر جذاب یافت که ظرف چند ماه آن را به یک فیلم هیجان‌انگیز جنایی صامت تبدیل کرد.

دوال کولکارنی، نویسنده کتاب «پرونده قتل باولا: عشق، شهوت و جنایت در هند مستعمره» می‌گوید: «این پرونده فراتر از یک معمای قتل معمولی بود، چرا که پای یک تاجر جوان و ثروتمند، یک پادشاه تحقیر شده و یک زن زیبا در میان بود.»

همان طور که رسانه‌ها حدس زده بودند، ردپای مهاجمان، بازرسان را به سمت ایالت قدرتمند شاهزاده‌نشین ایندور، از متحدان بریتانیا، هدایت کرد. ممتاز بیگم مسلمان پیش‌تر در حرمسرای پادشاه هندوی این ایالت، مهاراجه توکوجی رائو هولکار سوم، زندگی می‌کرد.

ممتاز بیگم به زیبایی شهرت داشت. کی‌ال گوبا در کتاب خود با عنوان «محاکمات مشهور عشق و جنایت» که در سال ۱۹۴۵ منتشر شد، نوشت: «گفته می‌شد در میان هم‌طبقه‌های خود، ممتاز بی‌همتا بود.»

کولکارنی می‌گوید تلاش‌های مهاراجه برای کنترل ممتاز - از جمله ممانعت از دیدار او با خانواده‌اش به تنهایی و تحت نظر داشتن دائمی او - باعث تیرگی روابطشان شد.

ممتاز بیگم در دادگاه شهادت داد: «مرا تحت نظر داشتند. اجازه داشتم با مهمانان و خویشاوندانم دیدار کنم، اما همیشه کسی همراهم بود.»

یک نقاشی از دهه ۱۹۲۰ که محله مرفه‌نشین تپه مالابار بمبئی را نشان می‌دهد؛ جایی که باولا در آن به قتل رسید

او در ایندور دختری به دنیا آورد که مدت کوتاهی پس از تولد درگذشت.

ممتاز بیگم در دادگاه گفت: «پس از تولد فرزندم، دیگر نمی‌خواستم در ایندور بمانم. دلیلش این بود که پرستاران، نوزاد دختری را که به دنیا آورده بودم، کشتند.»

او چند ماه بعد به شهر امریتسار در شمال هند، زادگاه مادرش، گریخت. اما مشکلاتش پایان نیافت.

تحقیقات ارتباطاتی را با مهاراجه آشکار کرد که نمی‌شد آنها را نادیده گرفت. اکثر افراد دستگیرشده کارمند ایالت شاهزاده‌نشین ایندور بودند، تقریبا همزمان درخواست مرخصی کرده و در زمان وقوع جرم در بمبئی حضور داشتند

در آنجا نیز تحت نظر بود. ناپدری ممتاز بیگم در دادگاه شهادت داد که مهاراجه با گریه و زاری به ممتاز التماس کرد که برگردد. اما او نپذیرفت و به بمبئی رفت، و در آنجا باز هم تحت نظر قرار گرفت.

دادگاه تایید کرد آنچه رسانه‌ها پس از قتل منتشر کرده بودند، صحت دارد: نمایندگان مهاراجه واقعا باولا را تهدید کرده بودند که اگر باز هم به ممتاز بیگم پناه دهد، با عواقب سختی روبرو خواهد شد. اما باولا به این هشدارها توجهی نکرده بود.

پلیس بمبئی با پیگیری سرنخی که شفیع احمد، تنها مهاجم دستگیر شده در صحنه جرم ارائه داد، هفت مرد را در ایندور بازداشت کرد.

تحقیقات ارتباطاتی را با مهاراجه آشکار کرد که نمی‌شد آنها را نادیده گرفت. اکثر افراد دستگیرشده کارمند ایالت شاهزاده‌نشین ایندور بودند، تقریبا همزمان درخواست مرخصی کرده و در زمان وقوع جرم در بمبئی حضور داشتند.

این قتل دولت بریتانیا را در وضعیت دشواری قرار داد. اگرچه جنایت در بمبئی رخ داده بود، اما تحقیقات به روشنی نشان می‌داد که توطئه در ایندور طراحی شده است؛ ایالتی که روابط نزدیکی با بریتانیا داشت.

نشریه نیو استیتزمن این ماجرا را «دشوارترین مسئله» برای دولت بریتانیا توصیف کرد و نوشت اگر این اتفاق در یک ایالت کم‌اهمیت رخ داده بود، «جای نگرانی خاصی وجود نداشت».

این نشریه افزود: «اما یندور یکی از ایالت‌های مهم و قدرتمند تحت حاکمیت بریتانیا (راج) بوده است.»

دولت بریتانیا در ابتدا تلاش کرد ارتباط این قتل با ایندور را در انظار عمومی پنهان کند. اما مکاتبات بین دولت‌های بمبئی و هند بریتانیایی نشان می‌دهد که آنها در خفا با نگرانی بسیار این موضوع را بررسی می‌کردند.

پاتریک کلی، کمیسر پلیس بمبئی، به دولت بریتانیا گزارش داد که تمام شواهد «در حال حاضر به توطئه‌ای اشاره دارد که در ایندور یا با تحریک از ایندور، برای ربودن ممتاز به‌دست افراد شرور اجیر شده طراحی شده است».

دولت از جوانب مختلف تحت فشار قرار گرفت. جامعه ثروتمند ممون‌ها، گروهی از مسلمان با ریشه در سرزمینی که گجرات امروزی است و باولا به آن تعلق داشت، این مسئله را با دولت مطرح کردند. همکاران باولا در شهرداری نیز در سوگ او گفتند: «مطمئنا مسائل بیشتری در پشت پرده وجود دارد.»

نمایندگان هندی در مجلس اعلای قانون‌گذاری هند بریتانیایی خواستار پاسخگویی شدند و این پرونده حتی در مجلس عوام بریتانیا نیز مورد بحث قرار گرفت.

مهاراجه توکوجی رائو هولکار سوم (چپ) بعدها با یک زن آمریکایی ازدواج کرد

روهیداس نارایان دوسار، افسر سابق پلیس، در کتاب خود درباره این قتل می‌نویسد که بازپرسان تحت فشار بودند تا روند تحقیقات را کند کنند، اما کِلی، کمیسر وقت پلیس، تهدید به استعفا کرد.

با رسیدن پرونده به دادگاه عالی بمبئی، وکلای برجسته‌ای برای دفاع و دادستانی وارد ماجرا شدند.

یکی از این وکلا محمد علی جناح بود که بعدها پس از تقسیم هند در سال ۱۹۴۷ بنیانگذار پاکستان شد. جناح از آناندرائو گانگارام فانسه، یکی از متهمان و از ژنرال‌های ارشد ارتش ایندور، دفاع کرد و موفق شد او را از مجازات اعدام نجات دهد.

دادگاه سه نفر را به اعدام و سه نفر دیگر را به حبس ابد محکوم کرد، اما از مسئول شناختن مهاراجه خودداری کرد.

اما قاضی ال سی کرامپ که ریاست دادگاه را بر عهده داشت، به این نکته اشاره کرد: «افرادی پشت آن‌ها [مهاجمان] بودند که نمی‌توانیم به طور دقیق آنها را مشخص کنیم.»

قاضی گفت: «اما وقتی تلاشی برای ربودن زنی صورت می‌گیرد که ۱۰ سال معشوقه مهاراجه ایندور بوده، به هیچ وجه غیرمنطقی نیست که ایندور را به عنوان منشا احتمالی این حمله در نظر بگیریم.»

اهمیت این پرونده باعث شد دولت بریتانیا مجبور به اقدام سریع علیه مهاراجه شود. طبق اسنادی که به پارلمان هند ارائه شد، آنها به او دو گزینه دادند: یا در برابر یک کمیسیون تحقیق پاسخگو باشد یا از تاج و تخت کناره‌گیری کند.

مهاراجه تصمیم به کناره‌گیری گرفت.

او در نامه‌ای به دولت بریتانیا نوشت: «من به نفع پسرم از تاج و تخت کناره‌گیری می‌کنم، با این شرط که هیچ تحقیق بیشتری درباره ارتباط ادعایی من با فاجعه تپه مالابار صورت نگیرد.»

پس از کناره‌گیری، مهاراجه با اصرار بر ازدواج با یک زن آمریکایی برخلاف میل خانواده و جامعه‌اش، جنجال دیگری به پا کرد. طبق گزارش وزارت کشور بریتانیا، سرانجام آن زن به آیین هندو گروید و آنها با هم ازدواج کردند.

در این میان، ممتاز بیگم پیشنهاداتی از هالیوود دریافت کرد و بعدها برای آزمودن بخت خود به آمریکا رفت. پس از آن، او به تدریج از یادها رفت.


قتلی که هند تحت سلطه بریتانیا را به لرزه درآورد و منجر به سقوط یک پادشاه شد

برچسب‌ها

نظر شما


مطالب پیشنهادی