این فیلم از چند زاویه مورد بحث قرار گرفته است. از نظر تجملات و سطح بالای هزینهها، شرعی نبودن پوششها، نقض حریم خصوصی، منبع و انگیزه انتشاردهندگان، ریاکاری و....
من نیز نگاه خود را از چند وجه آن تقدیم میکنم. در واقع میخواهم بگویم که چرا این فیلم تا این اندازه بازنشر و بازتاب پیدا کرده است؟ چنین فیلمهایی در شرایط متعارف جامعه ما اگر از مردم عادی باشد، اصلا مسئله مهمی محسوب نمیشود، ولی این فیلم چون در زمینه اجتماعی و سیاسی خاصی مطرح شده اهمیت زیادی یافته است.
اولین مسئله سطح اقتصادی عروسی است. میگویند داماد خرج کرده. این مسئله با توجه به اخبار دیگر درباره خانواده آقای شمخانی فاقد اهمیت است و این عروسی بازتاب محدودی از سطح زندگی آنان است. حدس میزنم که تا حد زیادی هم رعایت کردهاند که بیش از اندازه غیرمتعارف نشود و خیلی از هزینهها هم به چشم نمیآید. به نظرم ثروتمند بودن نهتنها مذموم نیست، بلکه ممدوح هم میتواند باشد.
غربیها را ببینید با افتخار ثروت خود را اعلام میکنند و اگر رتبه آنان کمتر از واقعیت شود اعتراض میکنند. مثل قدرت و هنر و علم، که سیاستمداران و ورزشکاران و هنرمندان و دانشمندان برتر به جایگاه خود افتخار میکنند.
پس چرا در ایران ثروت مرتبط با قدرت مذموم معرفی میشود؟ به این دلیل ساده که رسیدن به ثروت ممکن است از طریق رانت و نه تولید باشد. منابع تولید ثروت ایلان ماسک شناختهشده است. کمابیش مسیر روشنی دارد. ولی در ایران هیچکس نمیداند که این ثروت از کجا آمده است.لذا پنهانکاری ثروت رفتاری عمومی میشود.
اعتقاد ندارم که افراد با سطح پایین اقتصادی نمیتوانند ثروتهای کلان پیدا کنند. اغلب ثروتمندان واقعی خودساخته هستند و از طریق ارث به جایی نرسیدهاند. ولی زندگی و مسیر آنها به نسبت روشن است، حتی اگر قدری هم از رانت و شانس بهرهمند باشند. ولی در نهایت پشتکار و تولید مبنای ثروت آنها است. به نظرم آقای شمخانی نتوانستهاند یا به هر دلیلی نخواستهاند که این مبنای ثروت خانواده را شرح دهند. بهویژه که تقریباً در ۴۵ سال گذشته، همیشه در مدیریت سطح بالای سیاسی و نظامی کشور بودهاند و شغل اقتصادی مستقل و شناختهشده نداشتهاند.
با توجه به غلبه رانت و نفتی بودن کشور و مسئله تحریمها، نوعی بدبینی هم نسبت به فعالیتهای اعضای خانواده ایشان وجود دارد. البته در این مرحله نمیخواهم داوری کنم، ولی این وظیفه خودشان است که در این موارد رفع ابهام کنند. این ثروتمندی نهتنها از این حیث مورد ابهام جامعه قرار میگیرد، بلکه به دلیل شرایط بد اقتصادی مردم، بیش از پیش حساسیتزا است.
بنابراین ایشان هنگامی که این عروسی را برگزار کردند (حتی اگر سال گذشته هم باشد) باید متوجه تبعات بازتاب آن میشدند و خود را برای در معرض اتهام و حمله قرار گرفتن آماده میکردند و نمیتوان فقط به پخشکنندگان فیلم ایراد گرفت. پس اصل ثروتمند بودن مسئولین نظام، بدون ارجاع به یک فعالیت اقتصادی آزاد و مستقل از سیاست، جای ایراد و ابهام و پرسش دارد.
مسئله دوم؛ تعارض منافع است. ذهنیت مردم نسبت به تحریم و مسائل آن و نیز جایگاه آقای شمخانی در مسئله هستهای و ذینفع بودن فعالیت اقتصادی خانواده ایشان نوعی تعارض منافع را تداعی میکند که گویی نفع ایشان در وجود و تداوم تحریم است. من نمیخواهم بگویم که چنین است، ولی در هر حال شکلگیری چنین ذهنیتی امری غیرطبیعی نیست، حتی طبیعی هم هست و باید به آن احترام گذاشت و اگر آن را درست نمیدانند، یا باید از مسئولیت مربوط کنار میرفتند یا فعالیت اقتصادی مرتبط با تحریم را کنار میگذاشتند.
مسئله سوم؛ ریاکاری است. هم در سطح ثروت و هم در سطح موضوعاتی از قبیل حجاب. هم به لحاظ جایگاه حقیقی ایشان و هم به لحاظ جایگاه حقوقی وی و از طرف حکومت. در واقع شعارهای رسمی و فردی زیادی در ضرورت سادهزیستی و پوشش زنان و حجاب و... در عرصه عمومی میدهند که این فیلم و سایر اخبار پیرامون بسیاری از افراد حکومت و منسوبین آنان ناقض این شعارها هستند، غیرممکن است که مقامات رسمی از این وضعیت مطلع نباشند.
برای نمونه تقریباً ۹۰ درصد مسئولین اصلی کشور منازلشان در منطقه ۱ و ۲ و ۳ و لواسانات است و ویلا دارند، و بسیاری از آنان در زندگی خصوصی بهویژه فرزندانشان به نسبت از نظر فرهنگی باز و از نظر اقتصادی سطح بالا زندگی میکنند، ولی پشت دوربین که مینشینند، جور دیگری خود را نمایش میدهند.
این ریاکاری بدترین عنصر رفتاری شایع در ایران است. جالب است که اگر ریاکاری نباشد، مردم مشکلی ندارند، مسئله مردم این نیست که مسئولین کشور مثلا رئیسجمهور آنان ناهار چی میخورد یا خانهاش کجاست؟ این بدترین نوع کلاهبرداری سیاسی است که فردی نان و پنیر بخورد یا کفش او پاره باشد ولی فساد در دوره مدیریت او بیشتر شده باشد.
مسئله مردم این است که مقامات کشور تا چه اندازه توانستهاند به خیر عمومی و رفاه و تولید اضافه کنند. با حداقل درآمد، حداکثر تولید را رقم بزنند نه با حداکثر درآمد حداقل تولد را؛ مثل آنچه که در زمان احمدینژاد شاهد بودیم. ریاکاری، بزرگترین آفت است. آنکه علیه آمریکا شعار میدهد، ولی حتی کفش راحتی و کاپشن او آمریکایی است، باید ساکت شود! این رفتارش تیری است بر قلب مردم. کسی که زندگی یمنی و پوشیدن لنگ را توصیه میکند ولی خانهاش رانتی و در بهترین نقطه شهر باشد، بدترین زخم را بر جامعه میزند. آنکه گرسنگی کشیدن را توصیه میکند ولی شکمش یک وجب جلوتر از چانهاش است نیز ریاکار است.
نکته و مسئله سوم؛ مصاحبههای آقای شمخانی پس از جنگ ۱۲ روزه و نجات از حمله و اخبار گوناگون و متعارضی بود که درباره ایشان منتشر شد، و توضیحات آقای شمخانی نهتنها هیچ ابهامی را رفع نکرد که پرسشها را به صورت تصاعدی افزایش داد. خُب! در این شرایط چه انتظاری دارید؟ همچنین پاسخ ایشان به منتشرکنندگان و منتقدان خویش و توهین به آنان کمکی به تلطیف ماجرا نمیکند. ما نمیدانیم خطابشان علیه کی بوده؟ شاید علیه رقبای داخلی خودشان بوده که شاید زنانشان فیلم عروسی را گرفتهاند. ولی مخاطب لزوماً متوجه این مخاطبان خاص نمیشود و آن را تعمیم داده و برداشت منفی میکند.
این نشان میدهد که مسئولین ایرانی فاقد درک رسانهای و نحوه پاسخگویی هستند و هر گاه میخواهند سرمه در چشم موضوعی کنند، به جایش چشم آن را هم کور میکنند. عجیب است که کوچکترین دردی بگیرند به پزشک مراجعه میکنند و در صورت نیاز به خارج میروند، ولی در این موارد خود را مجتهد مسلم میدانند و به جای خاموش کردن آتش خشم جامعه، یک بشکه بنزین نیز روی آن میریزند!
نکته چهارم که به نظرم خیلی مهم است، انتظار داشتن از اینکه فیلم مذکور پخش نشود زیرا حریم خصوصی ایشان است و دیگران باید رعایت اخلاق را بنمایند. اولین بار در این زمینه نظرم را در جریان انتشار مصاحبه آقای ظریف با سعید لیلاز گفتم. این برداشت نابخردانه است که گمان کنیم تصویر یا صوتی دیجیتالی باشد و منتشر نشود. انتشار آن دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.
بنابراین آقای شمخانی و خانواده باید در همان زمان، خودشان را آماده انتشار میکردند، چون اگر فیلم عروسی مردم عادی منتشر نمیشود به دلیل نداشتن ارزش خبری آنها است و الا همه ما از این فیلمها در خانواده میبینیم و از کنارش هم میگذریم. به قول یکی از کارشناسان هیچ امر پنهانی در دنیای دیجیتال وجود ندارد.
شاید این مهمترین خطا در تحلیل رویکرد دفاعی ایران بود که در جنگ ۱۲ روزه نتیجه آن را دیدند. با انتشار این فیلم باید فوری آن را تایید کرده و میگفتند که بله فیلم واقعی است و عروسی ما همین است.
نکته پنجم؛ برای من به عنوان یک بیننده رفتار شخص آقای شمخانی بیش از هر چیز دیگر مهم بود. تقریباً مشخص بود که او با این حضور سازگاری فرهنگی و عقیدتی یا مصلحتی ندارد. سرش کاملاً پایین بود. گو اینکه شاید زنان فاقد حجاب به او محرم بودند. با سختی جلو میرفت. هنگام بیرون رفتن با سرعت حرکت میکرد، گویی که عذاب میکشید و به نظرم چنین هم بود. پس چرا اساساً وارد این برنامه شد؟ شاید اگر خودش در فیلم نبود، انتشار این عروسی اهمیتی نمییافت.
به نظر میرسد که فشار خانواده و فرزندان علیرغم خواست قلبی وی، موجب این حضور و حتی این مراسم شده است. چون آقای شمخانی آن قدر هوش دارند که بدانند این فیلمها منتشر میشود و معنای آن چه خواهد بود؟ پس معلوم است پذیرش خواست خانواده را بر فشار اجتماعی و سیاسی ترحیح دادهاند. این همان مسئلهای است که هنوز مدیران حکومتی نمیخواهند به آن اقرار کنند. نسل جدیدی در ایران آمدهاند که ارزشها و معیارهای آنان به کلی متفاوت است.
بیایید فرض کنیم که این عروسی در سال ۱۳۵۸ در خوزستان انجام میشد، واکنش به شدت منفی آقای شمخانی و نسل او از جمله امثال من در نفی و محکوم کردن آن قابل پیشبینی بود، در حالی که امروز خودشان آن را برگزار و شرکت میکنند. اگر حکومت همین حد از تحول را صادقانه به رسمیت بشناسد، مشکل ایران حل میشود.
نکته آخر؛ نیروهایی که به جبهه و جنگ منسوب هستند هر گاه طلبکارانه رفتار کنند، چه در صلاحیت خود برای مناصب حکومتی و چه در رانت و ثروت، در چه در برخورد با منتقدین بیشترین زیان را به آن جنگ و همرزمان شهیدشان نزد افکار عمومی میزنند.
تحلیل عباس عبدی از فیلم عروسی دختر شمخانی: مردم از ریا و رانت متنفرند
نظر شما