ماجرا از آنجا شروع شد که مهناز، زن میانسالی که چند سال پیش از همسرش جدا شده بود، تصمیم گرفت دوباره ازدواج کند. او به دلایلی موضوع ازدواجش با مردی به نام ناصر را تا زمان رسمیشدن عقد از پسرانش پنهان کرده بود. اما شاهرخ، پسر بزرگ خانواده، از طریق یکی از آشنایان از رفتوآمدهای مادرش باخبر شد و تصور کرد که او بدون ازدواج رسمی با آن مرد در ارتباط است. همین سوءتفاهم کافی بود تا در ذهنش خشم و غیرت کور شکل بگیرد.
روز حادثه، شاهرخ و برادر کوچکترش شاهین به خانه مادر رفتند تا از او توضیح بخواهند. بحثی شدید بین آنها درگرفت و در میان فریادها و اشکها، شاهرخ که کنترل خود را از دست داده بود، با چاقویی که در آشپزخانه بود به سمت مادر حمله کرد. مهناز بر اثر شدت جراحتها جان خود را از دست داد. شاهین که در صحنه حضور داشت، نتوانست جلوی برادرش را بگیرد و پس از چند ساعت با ترس و پشیمانی، خودش را به پلیس معرفی کرد.
در بازجوییها، شاهرخ اعتراف کرد که مادرش را در لحظه عصبانیت کشته است. او گفت: «فکر میکردم مادرم با کسی رابطه دارد. نمیدانستم ازدواج کرده. وقتی حقیقت را فهمیدم، دیگر دیر شده بود.»
دادگاه کیفری تهران پس از بررسی پرونده، شاهرخ را به جرم قتل عمد و شاهین را به اتهام همدستی در قتل محاکمه کرد. در ابتدا خانواده مهناز خواستار قصاص شدند، اما با گذشت زمان و پشیمانی شدید دو برادر، سرانجام از حق قصاص گذشتند و به دیه و حبس رضایت دادند.
قاضی با درنظر گرفتن رضایت اولیای دم و اعترافات صادقانه متهمان، حکم به حبس طولانیمدت برای شاهرخ و حبس کوتاهتر برای شاهین داد. این پرونده، نمادی تلخ از خشم، سوءتفاهم و قضاوت عجولانهای است که میتواند در یک لحظه، خانوادهای را از هم بپاشد و زندگی چندین نفر را نابود کند.
قتل تلخ مادر بهدست دو پسر در تهران
نظر شما