روزنامه خراسان نوشت: این پاسخ در گزارش تحقیقی روزنامه اسرائیلی هاآرتص روشن شده است؛ پاسخی که نشان میدهد «پروژه پهلوی» نه جنبشی خودجوش ایرانی، بلکه بخشی از کارزار روانی و تبلیغاتی اسرائیل علیه ایران است.
از پادشاهی تا پروژه آزمایشگاهی
هاآرتص، روزنامه معتبر و منتقد سیاستهای نتانیاهو، با اتکا به پنج منبع آگاه از درون دستگاههای اسرائیلی فاش کرده است که یک کارزار هدفمند برای ترویج چهره رضا پهلوی در فضای مجازی به راه افتاده است. در این پروژه، فارسیزبانان بومی استخدام شدهاند تا با حسابهای جعلی، روایت بازگشت سلطنت را طبیعی و خواست عمومی جلوه دهند. این حسابها، با تکیه بر ابزارهای هوش مصنوعی، پیامهایی تولید میکنند که بهظاهر از دل جامعه ایرانی بیرون آمده اما در واقع، خروجی اتاق عملیات روانی تلآویو است.این پروژه بخشی از برنامه بزرگتر اسرائیل برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی کشورهای هدف است. همان مدلی که پیشتر در جنگ غزه و در حمله تبلیغاتی به زندان اوین نیز مشاهده شد. آزمایشگاه شهروندی دانشگاه تورنتو که پیش از این هم شبکههای سایبری اسرائیلی را رصد کرده بود، در گزارش خود تأکید کرده است که این کارزارها توسط نهادهای دولتی یا پیمانکاران تحتنظارت دولت اسرائیل هدایت میشوند.
بهعبارت روشنتر، اسرائیل برای نفوذ روانی در ایران، پروژه پهلوی را همانگونه پیش میبرد که برای تضعیف حماس، حزبا... یا حتی فلسطینیها از شبکههای رباتیک استفاده میکند. تفاوت تنها در زبان و نمادهاست. در ایران، نماد پادشاهی و پرچم شیر و خورشید، ابزار این مهندسی افکار شده است.
رضا پهلوی، پیادهنظامی در زمین تلآویو
به نوشته هاآرتص، رابط اصلی میان دولت اسرائیل و رضا پهلوی، «گیلا گاملیل» عضو حزب لیکود و وزیر نوآوری کابینه نتانیاهو است. همان کسی که پیشتر وزیر اطلاعات بوده و نقش فعال در عملیات روانی برونمرزی اسرائیل داشته است. این ارتباط از سفر پرحاشیه رضا پهلوی به اسرائیل در سال ۲۰۲۳ آغاز شد. سفری که ظاهراً با پوشش رسانهای «بازدید از یادبود هولوکاست» انجام شد، اما عملاً به نقطه اتصال رسمی میان جریان سلطنتطلب و تلآویو بدل گردید.
به گفته منابعی که با هاآرتص و رسانه اقتصادی د مارکر گفتوگو کردهاند، پس از این سفر، کارزار گستردهای در شبکههای اجتماعی به راه افتاد که با شعارهای ضدجمهوری اسلامی اما با چهرههای ظاهراً ایرانی، روایت بازگشت سلطنت را ترویج میکرد. استفاده از هوش مصنوعی در تولید ویدئو، تصویرسازی چهرههای ساختگی و پستنویسی ماشینی از جمله ابزارهای این شبکه بود؛ شبکهای که همزمان به چند زبان فارسی، انگلیسی و آلمانی فعالیت میکرد تا تصویر رضا پهلوی را در خارج از کشور نیز «قابل اعتماد» و «مقبول» جلوه دهد. اما نکته کلیدی در تحلیل هاآرتص این است که حتی در نگاه منتقدان اسرائیلی، این سرمایهگذاری بر پهلوی، پرهزینه و کمثمر است. این روزنامه صهیونیستی بهصراحت مینویسد: «اگرچه پهلوی از محبوبیت نسبی میان ایرانیان خارج از کشور برخوردار است، اما مشخص نیست ایرانیان او را بهعنوان رهبر خود بخواهند. پسر دیکتاتوری که به دلیل فساد و شکنجه شناخته میشد، نمیتواند بار تاریخی پدرش را از دوش خود بردارد». این جمله، نه از زبان مخالفان داخلی، بلکه از زبان رسانهای است که در قلب تلآویو منتشر میشود، جایی که پهلوی در آن بهعنوان «مهره مصرفی» نگاه میشود، نه «پادشاه آینده».
در کارزار جدید، تلاش میشود تا تصویری رمانتیک از دوران پهلوی ساخته شود: ایرانِ مدرن، بیحجاب، پر زرقوبرق و دوست اسرائیل
بازی خطرناک با حافظه جمعی ایرانیان
در کارزار جدید، تلاش میشود تا تصویری رمانتیک از دوران پهلوی ساخته شود: ایرانِ مدرن، بیحجاب، پر زرقوبرق و دوست اسرائیل . اما آنچه در این بازسازی دیجیتال حذف میشود، حافظه دردناک مردم از ساواک، شکنجهگاهها، فساد ساختاری و وابستگی کامل رژیم پهلوی به غرب است. این بازنویسی تاریخ، بخشی از جنگ شناختی جدید علیه ایران است. جنگی که بهجای بمب و موشک، از تصویر و هشتگ استفاده میکند. در این جنگ نرم، آواتارهای جعلی در نقش «شهروندان خسته از جمهوری اسلامی» ظاهر میشوند، هشتگ پادشاه رضا پهلوی را تکرار میکنند و همزمان به اسرائیل مشروعیت اخلاقی میبخشند. هدف، همانگونه که آزمایشگاه تورنتو تأیید کرده، «بیثباتسازی درونی ایران از طریق تحریک روانی و امید بستن به منجی بیرونی» است. به بیان دیگر، پروژه پهلوی یک عملیات شناختی دو مرحلهای است، ابتدا القای بنبست داخلی و ناامیدی از اصلاح، سپس معرفی پهلوی بهعنوان ناجی. در این میان، تلآویو میکوشد ذهن ایرانی را از واقعیتهای منطقهای بهویژه جنایات غزه منحرف کند و جبهه جدیدی از جنگ روایتها علیه ایران بگشاید.
ایرانستیزی با نقاب ایراندوستی
یکی از بخشهای قابلتأمل در گزارش هاآرتص، اشاره به هماهنگی رسانهای میان حسابهای کارزار فارسیزبان با وزیر اسرائیلی، گیلا گاملیل، است. درواقع، هر زمان که گاملیل در حمایت از رضا پهلوی توئیتی منتشر میکرد، بلافاصله لشکر حسابهای فارسی، پیام او را بازنشر میدادند تا حمایت از پهلوی بهمثابه خواست مردم ایران جلوه کند. در اینجا نیز رژیمی که دهههاست دستش به خون فلسطینیان آلوده است، خود را در قامت حامی آزادی ایرانیان نشان میدهد. تناقض فاحش این پروژه در این است که اسرائیل در حالی از «بازگرداندن دموکراسی» به ایران سخن میگوید که حتی به صداهای منتقد در درون خود رحم نمیکند.
ناآرامی ساختگی و عملیات روانی
در بخش دیگری از گزارش هاآرتص، به کارزار هماهنگی اشاره شده است که پس از حمله اسرائیل به زندان اوین در جریان جنگ ۱۲روزه، ویدئوهایی را منتشر کرد و مردم را تشویق مینمود برای آزادی زندانیان به زندان بروند. اقدامی که آشکارا میتوانست به خشونت و آشوب داخلی منجر شود. در همان روزها، حسابهایی دیگر در شبکه ایکس مینوشتند: «تهران بیدفاع است» یا «به بانکها هجوم ببرید». این دقیقاً همان الگوی عملیات روانی است که در دهها کشور دیگر نیز آزموده شده است یعنی تزریق ترس، القای بیثباتی و در نهایت فروپاشی اجتماعی. در ایران نیز، شبکه جعلی پهلوی–اسرائیل همان مأموریت تضعیف انسجام ملی و رؤیای فروپاشی نظام در ذهن ایرانیان را دنبال میکند.
پهلوی؛ پروژهای شکستخورده پیش از تولد
هاآرتص در پایان گزارش خود به نکتهای اشاره میکند که شاید مهمترین پیام آن باشد که حتی در ارزیابی کارشناسان امنیتی اسرائیل، اتکا به رضا پهلوی بهعنوان ابزار تغییر رژیم، خطایی راهبردی است. رز زیمت، پژوهشگر مؤسسه مطالعات امنیت ملی تلآویو میگوید: «بیشتر ایرانیان رویای بازگشت سلطنت را ندارند؛ آنان تنها خواهان زندگی عادیاند.» او همچنین هشدار میدهد که آشکار کردن چنین رابطهای با پهلوی «حرکتی غیرحرفهای» است و میتواند نتیجه معکوس داشته باشد.
افسون پایانیافته سلطنت
گزارش هاآرتص پرده از حقیقتی برمیدارد که بسیاری در داخل کشور نیز بهصورت شهودی دریافته بودند. موج پهلویگرایی در فضای مجازی، بیش از آنکه ریشه در دل مردم داشته باشد، شاخهای از جنگ شناختی اسرائیل علیه ایران است. کارزاری که با هوش مصنوعی، حسابهای جعلی و سرمایه سیاسی تلآویو تغذیه میشود تا حافظه تاریخی ایرانیان را پاک کند و سایه دیکتاتوری گذشته را در لباس منجی بازگرداند. اما تاریخ ایران، برخلاف تصور طراحان این پروژه، بارها ثابت کرده است که حافظه جمعی مردم از هر فیلتر هوش مصنوعی قویتر است. در پایان باید گفت: اگر قرار باشد از این گزارش هاآرتص درسی گرفت، آن درس این است که «پروژه پهلوی» نه یک جنبش مردمی، بلکه یک آزمایش شکستخورده اطلاعاتی است. همانگونه که پهلویِ پدر با اتکا به بیگانه سقوط کرد، پهلویِ پسر نیز با اتکا به بیگانه هرگز برنخواهد خاست.
چه کسانی می خواستند رضا پهلوی را در جنگ 12 روزه، شاه ایران کنند؟!
نظر شما