10/1/2025 2:39:52 PM

هدف بعدی اسرائیل برای ماجراجویی‌ کجاست؟

علیرضا مجیدی در پاسخ به این سوال که با توجه به تحولات منطقه و شرایط حساس لبنان، رویکرد رژیم صهیونیستی به ایران پس از فعال شدن مکانیزم ماشه را چگونه ارزیابی می‌کند، گفت: در مرحلهٔ کنونی، اسرائیل تلاش می‌کند تا حد امکان «ریزش حداکثری» در داخل ایران (نسبت به نظام) صورت بگیرد. به بیان دیگر، ابتدا می‌خواهد از طریق «فشار حداکثری» و «حفظ سایه جنگ»، جامعهٔ ایران به «نقطهٔ جوش» نزدیک شود و پس از ارزیابی اثرات داخلی فشار حداکثری و سایه جنگ - به‌ویژه در سه حوزهٔ اقتصاد، سیاست داخلی و امنیت - به سمت عملیات نظامی مستقیم علیه ایران برود.

او ادامه داد: با این حساب، نسبت به رویکرد رژیم صهیونیستی نسبت به ایران بعد از فعال شدن مکانیسم ماشه باید بگویم تصور نمی‌کنم به صورت فوری دست به اقدام نظامی جدی و اساسی بزند. فکر می‌کنم در شرایط فعلی اسرائیل ترجیح می‌دهد صبر کند و پیامدهای اسنپ‌بک را در فضای داخلی ایران مشاهده و ارزیابی کند. البته اگر در همین بازهٔ زمانی فرصتی برای اجرای یک ترور مؤثر فراهم شود، احتمال اقدام هدفمند وجود دارد؛ یعنی از این نقطه به بعد باید احتمال صدور مجوز برای عملیات ترور هدفمند را در نظر گرفت. فراتر از آن، به نظر می‌رسد اسرائیل در مقطع فعلی با تأمل بیش‌تری عمل کند و عجله‌ای برای اقدام نظامی مستقیم نداشته باشد. به‌عنوان نمونه، جهش اخیر نرخ دلار را می‌توان یک متغیر دانست که آن‌ها صبر می‌کنند ببینند تا کجا بالا می‌رود و بعد از آن چه پیامدهایی در فضای داخلی ایران خواهد داشت؟ اگر این روند ادامه یابد، ممکن است فعلاً از اقدام نظامی پرهیز کنند. اما اگر طبق تجارب سابق، بعد از هر دوره جهش نرخ ارز شاهد «استراحت» یا «کاهش جزئی نرخ ارز» و همزمان آرامش فضای داخلی باشیم، ممکن است در همان مقطع استراحت به اقدام دست بزنند.

در خصوص تأثیر تحولات غزه و لبنان بر عملیات علیه ایران، مجیدی تأکید کرد که اثرِ این دو صحنهٔ نبرد بر عملیات علیه ایران «مستقیم» نخواهد بود. او توضیح داد که عمدهٔ عملیات علیه ایران بر عهدهٔ نیروی هوایی است، در حالی که عمدهٔ عملیات علیه غزه نیروی زمینی را درگیر می‌کند. بنابراین از این حیث تداخل عملیاتی یا موازی‌کاری و کاهش توان عملیاتی در کار نخواهد بود و این دو را می‌توان جداگانه پیش برد. از طرف دیگر هم این دو جبهه عملیاتی با یکدیگر پیوستگی عملیاتی ندارند و در نتیجه هیچ کدام بر دیگری اثر - چه مثبت و چه منفی - نخواهند گذاشت. در نتیجه نباید در پیش‌بینی رفتار صهیونیست‌ها هم ارتباطی میان این دو جبهه (غزه و ایران) برقرار کرد و باید هر کدام را جداگانه تحلیل نمود.

در مورد لبنان، مجیدی گفت اسرائیل به خوبی می‌داند که در صورت دخالت مستقیم با یک «جنگ فرسایشی» روبه‌رو خواهد شد؛ در نتیجه هرچند احتمال «اجتناب‌ناپذیری» جنگ را می‌دهد و برای آن خود را آماده می‌کند، اما اولویت آن‌ها این است که با فشارهای سیاسی - از طریق ایالات متحده - به خواسته خود دست یابند.

او افزود که مصوبه اخیر دولت لبنان (مورخ ۵ سپتامبر) برای اسرائیلی‌ها ناامید کننده و برای آمریکا غیرقابل پذیرش بود. لذا «تام باراک» نماینده ویژهٔ آمریکا در امور سوریه و لبنان و هیئتی از واشنگتن به بیروت آمدند و فشار مضاعفی را وارد می‌کنند تا دولت لبنان وادار به تقابل جدی‌تر با حزب‌الله شود.

اسرائیل به خوبی می‌داند که در صورت دخالت مستقیم با یک «جنگ فرسایشی» روبه‌رو خواهد شد

او یادآور شد که اگر مصوبهٔ ۵ سپتامبر (نه ۵ اوت) دولت لبنان اجرایی شود - یعنی طرح تهیه‌شده توسط ارتش پیگیری شود و نه طرحی که تام باراک پیشنهاد کرده - در آن صورت اسرائیل راهی جز مداخلهٔ مستقیم نخواهد داشت. اما همین اسرائیلی‌ها به خوبی می‌دانند که مداخله مستقیم در لبنان ماهیتی فرسایشی دارد. بنابراین بعید است هم‌زمان با بحث‌های مربوط به ایران یا در هفته‌های اول عملیات غزه اقدام گسترده‌ای علیه لبنان صورت گیرد؛ زیرا ذینفعان و اهداف عملیات در دو جبهه متفاوت‌اند.

مجیدی افزود که در جنگ قبلی لبنان دو عامل باعث شد این جنگ کلید بخورد: اول اینکه حمله به لبنان «امر ملی» در اسرائیل بود و حمایت طیف‌های مختلف را جلب می‌کرد؛ و دوم اینکه حزب‌الله در آن مقطع در «شوک سنگین ناشی از ضربات اطلاعاتی» قرار داشت. این بار هرچند عملیات در جنوب می‌تواند مؤثر باشد، اما ماهیت کلی آن فرسایشی است و اسرائیل فعلاً به عملیات‌های ضربتی‌تر اولویت می‌دهد؛ هرچند وضعیت می‌تواند ظرف چند هفته تغییر کند.

او دربارهٔ غزه گفت که مشکل اساسی اسرائیل در غزه این است که بسیاری از ساکنان غیرنظامی شهر غزه حاضر به ترک شهر نشده‌اند؛ به روایت فلسطینیان حدود ۹۰۰ هزار و به روایت دیگر حدود ۳۶۰ هزار غیرنظامی در شهر مانده‌اند. هرچند ارتش اسرائیل هشدار داده که ماندن در شهر به منزلهٔ همراهی با نیروهای حماس تلقی می‌شود، اما تجربهٔ طولانی فلسطینی‌ها—از جمله تجربهٔ بیست‌وسه ماه اخیر و تاریخِ ۷۵ سالهٔ آوارگی از ۱۹۴۸ تا ۲۰۲۳—باعث شده که مردم مایل به ترک خانه و کاشانهٔ خود نباشند. این واقعیت وضعیت را پیچیده و خروج غیرنظامیان را دشوار می کند.

وی دربارهٔ احتمال اقدام ماجراجویانهٔ رژیم صهیونیستی علیه ایران با توجه به نزدیکی تاریخی هفتم اکتبر گفت: پاسخ من متأسفانه مثبت است؛ یعنی احتمال وقوع وجود دارد، هرچند قطعی نیست. به‌زعم من، اسرائیل یکی — دو هفته منتظر واکنش‌های داخلی ایران خواهد ماند؛ واکنش‌ها در سه حوزهٔ اقتصاد، سیاست داخلی و امنیت مورد ارزیابی قرار می‌گیرد. اگر این واکنش‌ها در زمانی تقریباً هم‌زمان با هفتم اکتبر رخ دهد — در فاصله‌ای سه تا چهار روزه — امکان بروز یک ماجراجویی نظامی جدید بسیار جدی خواهد شد. نیازها و ملاحظات داخلی نخست‌وزیر اسرائیل (نتانیاهو) نیز می‌تواند او را به سمت انجام چنین اقدامی سوق دهد.

به باور مجیدی، دربارۀ مقصد این ماجراجویی اختلاف‌نظر وجود دارد؛ نتانیاهو چهار گزینهٔ اصلی پیش رو دارد: عملیات در عراق، عملیات علیه ایران، عملیات علیه لبنان و در نهایت عملیات در کرانهٔ باختری. هرکدام از این گزینه‌ها مولفه‌ها و مزیت‌های خاص خود را دارند. از دید نتانیاهو، عملیات علیه ایران از این نظر جذاب است که حمایت و اقبال گسترده‌ای در جامعهٔ اسرائیل به‌دنبال دارد — همان‌گونه که در جنگ دوازده‌روزه شاهد وحدت و حمایت عمومی بودیم؛ این موضوع آن را به یک امر «ملی» تبدیل می‌کند. در مقایسه، اقدامات در لبنان و عراق چنین وفاق و عمومیتی را ندارد. عملیات در کرانهٔ باختری اگرچه در سطحی محدود و کم‌ریزک می‌تواند اجرا شود و از لحاظ داخلی شمول نسبی‌ای دارد، اما دو مشکل اساسی دارد: نخست مخالفت ایالات متحده و دوم اینکه آوردهٔ سیاسی لازم برای تضمین موقعیت داخلی نتانیاهو را تأمین نمی‌کند.

وی در پایان گفت: با در نظر گرفتن این ملاحظات، احتمال روی آوردن اسرائیل به یک ماجراجویی در دو هفتهٔ پیش رو بسیار بالاست و میان چهار گزینهٔ مذکور، ایران و عراق بیش از بقیه محتمل‌اند. بنابراین باید این احتمال را جدی گرفت و برای آن آمادگی و تحلیل‌های لازم صورت گیرد.


هدف بعدی اسرائیل برای ماجراجویی‌ کجاست؟

برچسب‌ها

نظر شما


مطالب پیشنهادی