9/26/2025 11:10:22 AM

«تاریخ» روی سینیِ بامیۀ اصغر قاتل/ فهم کردن یا خواندن تاریخ؟

کتاب «‌رسالۀ تاریخ» با نام فرعی »جُستاری در هرمنوتیک تاریخ« به خامۀ بابک احمدی نویسندۀ نام‌آشنا در حوزۀ علوم‌انسانی است. دانش گسترده و کم‌مانندِ نویسنده در حوزه‌های مختلقی همچون علوم سیاسی، هنر و ادبیات آثار او را همواره در ردیف پُرمخاطب‌ترین کتاب‌های حوزۀ علوم انسانی قرار داده است.

نویسنده در آغاز کتاب به تعریف و شرح معانی تاریخ و پیشینه‌شناسیک این واژه می‌پردازد.

در این بخش نویسندۀ کتاب واژه «تاریخ» را برگرفته از واژه «هیستوریا» در زبان یونانی می‌داند که به معنای‌: پژوهش، گزارش، دانش و روایت و تاریخ تقویمی رویدادهای خاص مثلا روز تاج گذاری ملکه ویکتوریا به کار می‌رفته است.

در نهایت اما واژه هیستوری در آثار«‌یوهان گوتفرید» فیلسوف آلمانی به معنای پژوهشِ نظام‌مند وانتقادیِ رویدادهای گذشته به کار رفته است.

واژۀ عربی »تاریخ« را نویسنده از ریشه عِبری «یِرَخ» می‌داند. در عربی گزارش روی‌دادهای گذشته را «خبر» می‌خواندند و جمع آن را «‌اخبار» که به معنای تاریخ‌نگاری هم به کار گرفته می‌شد.

اما زمانی طول کشید تا تاریخ‌نگاری در دنیای شرق به عنوان شاخه‌ای از دانش به رسمیت شناخته شود. مثلا «فارابی» هرگز دانش تاریخ را به عنوان شاخه‌ای از درخت علوم به حساب نیاورد.

به رسمیت شناخته شدن تاریخ در شرق و به عنوان علم با «ابن خلدون» آغاز شد. او در کتاب «‌تاریخ‌العبر» آن را دانشی دانست که در کارِ اندیشه و تحقیق در باب روزگار گذشته و حکومت‌های پیشین است. نزد ابن خلدون کاویدن مبادی رویدادها و کند و کاو در علل فراز و فرود حکومت‌ها شاخه‌ای از علم است.

برای ابن خلدون سنگ محک رویداد تاریخی «خِرَد» بود.

به عبارت دیگر، از نظر ابن خلدون آنچه تاریخ را از غیر تاریخ جدا می‌نشاند، «داوری خرد» است. از نگاه ابن خلدون تاریخ دانشی بود که هر مهمل و خزعبلی در آن مجوز عبور نمی‌یافت.

مثلا چنان‌چه در کتاب رسالۀ تاریخ آمده، ابن خلدون ساختن شهری از فلزات را در گذشته مردود می‌دانست و راوی آن را افسانه پرداز می‌شمُرد و نه تاریخ‌دان چرا که گفتۀ او را با داوری خرد دم‌ساز نمی‌دانست.

مسألۀ کتاب جناب احمدی اما این است که تاریخ و تاریخ‌دان نخست نویسنده است و از فنون نوشتن و تمهیدهای زبان و روایت گریز و گزیری ندارد. از این رو است که واژه « هیستوری» با واژه «اِستوری» به معنای داستان در زبان انگلیسی از یک ریشه‌اند.

هر تاریخ‌دانی برای شرح روی‌دادهای گذشته ناگزیر است رخدادی را برجسته کند و رنگ و لعاب بیشتری بدان بزند، رویدادی نادیده بگیرد و از اتفاقی سرسری بگذرد. دقیقا همانندِ کاری که یک داستان‌نویس انجام می‌دهد.

از این ها گذشته، نویسنده کتاب تاریخ‌نگاری پوزیتیویستی را رد و انکار می‌کند. چرا که نه انسان و نه کردار و اعمال او به مثابۀ اشیا نیستند و تاریخ‌نویسی در حوزۀ علوم انسانی با تاریخ‌نگاری طبیعت یک‌سان نیست.

به بیان دقیق‌تر، هر تاریخ‌نگاری به عنوان نویسنده، از چشمیِ ویژۀ خود به روی‌دادهای تاریخی می‌نگرد، زاویۀ دید خاصی را برای نگاه به گذشته برمی‌گزیند و از استعاره‌های زبانی بهره می‌برد و جملگی اینها سبب می‌شود تاریخ‌نویسی و وقایع تاریخی از صافی درک و فهم و دانش و منظرگاه نویسنده به مخاطب عرضه شود.

به زبان دیگر، تاریخ آن‌چنان که در کتاب‌های تاریخ نمودار می شود، پُشت سر هم و یکی دلیل دیگری نیست. این تاریخ‌نگار است که دانه‌های پراکنده روی‌دادهای تاریخی را ریسه و چونان تسبیحی پُر زرق و برق به خواننده پیش‌کش می‌کند.

به عنوان نمونه اگر فردی بر این اراده باشد که تاریخ قاتلان زنجیره‌ای را در ایران بنگارد، زمانی که به شخصی به نام «اصغر قاتل» - اصغر بروجردی، نخستین قاتل زنجیره‌ای در ایران- می‌رسد، او را بامیه فروشی معرفی می‌کند که با وعده بامیه کودکان خردسال را به خرابه‌ها می‌کشاند و دست خود را به هول‌ناک‌ترین جنایت‌ها می‌آلود.

اما تاریخ‌نگار دیگری که تاریخ جنایت را در ایران می‌نویسد، شاید از سینی بامیه که بر روی سر اصغر قاتل به عنوان طعمه استفاده می‌شد، بگذرد و بر روی روان رنجور و یا مثلا کودکی دردبارِ قاتل متمرکز شود و تأکید ورزد.

بر این قرار، تاریخ‌نگاری که قصد دارد تاریخ شیرینی‌جات در ایران را بنویسد می‌تواند از روند ساخت شیرینی بامیه بگوید، از طبع مردمانی که این شیرینی را همراه با دود کردن قلیان در قهوه‌خانه‌ها صرف می‌کردند و از بامیه به عنوان شیرینی مخصوص ماه رمضان یاد کند و هیچ دلیلی نمی‌بیند به اصغر قاتل و سینیِ بامیه او بپردازد که نه تنها کام کسی را شیرین نمی‌کرد بلکه باعث و بانی تلخ‌کامی بسیاری از مردم شد.

تاریخ‌نگاری که موضوع کسب و کار در ایران قدیم را می‌نویسد نیز نیازی نمی‌بیند که در کنار لبو فروشی، سیرابی فروشی و فروشندگان دوره گرد ذکری هم از اصغر قاتل بیاورد و در کتاب خود از بامیه فروشی نام ببرد که جانی و قاتل بچه‌ها بود!

در همۀ این نمونه‌ها چشم‌انداز نویسندۀ تاریخ، نظرگاه، قدرت قلم و روایت‌سازی او از تاریخ می‌تواند خود گونه‌ای تفسیر از روی‌دادی باشد که در گذشته در پیوسته است.

نکته دیگر اما خودِ خوانندۀ تاریخ است. خوانندۀ تاریخ نیز انسانی است که با چشم‌انداز خود به تاریخ می‌نگرد و سواد ذخیره کردۀ او از تاریخ ونظرگاه او به یک مسألۀ تاریخی، ایدئولوژی‌یی که خود را بدان پای‌بند می‌داند در تفسیر یک کتاب تاریخی می‌تواند اثر بگذارد.

از این روست که فهم یکایک ما از تاریخ می‌تواند با یکدیگر متفاوت باشد چرا که ما از پیش‌داوری‌ها و خوانده‌ها و انگیزه‌های خاصی برخورداریم و همۀ این‌ها اسباب فهم‌های متفاوت را برای خوانندۀ تاریخ پدید می‌آورد.

در این جاست که علم «هرمنوتیک» به عنوان علم فهم متن اهمیت می‌یابد. تاریخ را باید فهم کرد. همه کتاب‌های تاریخی «گزینشی» است از آنچه که در روزهای رفته رخ داده و نویسنده‌ای با نظرگاه ویژۀ خود آن را به رشته سخن درآورده است.

از این رو هیچ کتاب تاریخی نمی‌تواند یگانه مرجع یک روی‌داد تاریخی باشد و محقق نیازمندِ کند و کاو در بسیاری کتاب‌های تاریخی و بررسی مکاتب تاریخ‌نگاری است که نویسندگان مختلف و با نظرگاه های گوناگون آنها را به بازار کتاب عرضه کرده‌اند.

با این همه اگر تاریخ امری گزینشی است و هم از صافی فهم نویسنده می‌گذرد و هم مخاطب دیگر چه نیاز به نوشتن تاریخ و رنجه کردن چشم و قلم و دوات؟


«تاریخ» روی سینیِ بامیۀ اصغر قاتل/ فهم کردن یا خواندن تاریخ؟

برچسب‌ها

نظر شما


مطالب پیشنهادی