بیتوجهی ما به این تالاب، فقط مرگ یک زیستگاه نیست؛ پیشدرآمد بحرانی است که در راه است. بحرانی که از اهواز تا العماره، از بصره تا آبادان، از تهران تا کویت، دوحه، دبی، ابوظبی و منامه را درگیر خواهد کرد.
گردوغبار مرز نمیشناسد، گذرنامه نمیخواهد. همانطورکه آب دریاچهها و رودها از نقشه محو میشود، امید به بقا هم از زندگی مردمان این سرزمین پاک میشود. اگر امروز هم مانند دیروز نشنویم، فردا صدای خفگی را همهجا خواهیم شنید.
تعطیلی از العماره تا ایلام
در بهار ۱۴۰۴، طوفان گستردهای از جنوب عراق برخاست. بصره و العماره در تاریکی فرو رفتند و در ایران مدارس اهواز و ایلام تعطیل شدند. همان روز، سه هزار و ۷۰۰ نفر در عراق بهدلیل مشکلات تنفسی راهی بیمارستان شدند. این فقط یک روز بود؛ تصویری کوچک از آیندهای بزرگتر.
این چشمانداز تاریک را باید در آینه منابع معتبر جهانی جستوجو کرد. منابع معتبر چه میگویند؟ مؤسسه چتمهاوس (Chatham House) در گزارشی میگوید: «طوفانهای گردوغبار چالشی مشترک امنیتی برای خاورمیانه هستند» که اغلب از کشورهای منطقه از جمله ترکیه تا عمان عبور کردهاند و عراق بیشترین آسیب را دیده است؛ این گزارش علت اصلی را مدیریت نامناسب منابع آب و زمین میداند.
چتم هاوس، در مقالهای دیگر در سال ۲۰۲۵ نوشته: عراق با شدیدترین بحران آب در بیش از هشت دهه روبهروست. دبی دجله از حدود ۱۸ میلیارد به ۱۰ میلیارد مترمکعب کاهش یافته. فرات از ۳۰ میلیارد مترمکعب ورودی به عراق به ۱۶ میلیارد رسیده است؛ در اثر این کاهشها تا الان بیش از ۱۰ هزار خانواده مجبور به مهاجرت شدهاند.
نشنال جئوگرافی در سال ۲۰۱۸ گفت، ۷۰ درصد اسیران داعش در عراق و سوریه کشاورزانی بودند که از بیآبی و خشکسالی به حلقه تروریسم وارد شده بودند.
در اردیبهشتماه، رسانههای محلی عراق گزارش دادند هورالهویزه (تالاب هویزه) در حال فروپاشیست؛ بیش از ۱۵ روستا خشک شده و رودخانههای منشعب از آن ناپدید شدهاند؛ گاومیشها در حال جاندادن هستند.
همچنین، روزنامه خلیج تلگراف گزارش داده است طوفانهای گردوغبار عراق مرزها را درنوردیدهاند و کشورهای همسایه از جمله کویت، عربستان، قطر، امارات، ترکیه و ایران را نیز درگیر کردهاند -این بحران ماهیت فرامرزی و منطقهای دارد.
چرا کل منطقه بیاعتناست؟
بحران هورالعظیم، هورالهویزه و هورالحمار از اینجا بهبعد دیگر فقط مساله ایران و عراق نیست و طوفانهای گردوغبار برخاسته از بینالنهرین تا عربستان، کویت، قطر و امارات هم رسیدهاند. بااینحال، واکنشهای منطقهای همچنان حداقلی است. چرا؟ کشورها درگیر مقصر نشان دادن همدیگر هستند.
دست فرمان دیپلماسی آب در ایران دست وزارت نیروست. این وزارتخانه ترکیه را به سدسازی متهم میکند؛ عراق را هم بهعدم اختصاص حقابه هورالهویزه از دجله متهم میکند (۲.۵ میلیارد مترمکعب) عراق هم ایران را به بستن کرخه و ساخت دایک مرزی متهم میکند. همچنین، ترکیه را به احداث سد ایلیسو و آتاتورک.
ترکیه هم مشکل را مدیریت ضعیف منابع آب و کشاورزی پرمصرف عراق میداند، ضمن اینکه اعتقاد دارد با احداث سدهای مذکور از وقوع سیل در عراق جلوگیری کرده است و میزان دبی آب ورودی از دجله و فرات به عراق برای کشاورزی بهینه آنجا کفایت میکند. عربستان و کشورهای خلیجفارس هم بحران را «مسئله همسایگان» معرفی میکنند. تنها نتیجه این چرخه اتهامزنی آن است که مسئولیت مشترک کشورها از دستورکار خارج میشود و اختلاف و درگیری افزایش مییابد.
آینده خلیجفارس و همسایگان؟
پاسخ روشن است؛ جنوبغرب ایران و شرق عراق قدمبهقدم بهسمت غیرقابل سکونت شدن پیش میروند. تالابهای هورالعظیم و هورالهویزه، که روزگاری باغ عدن میانرودان بودند، امروز آخرین سپر طبیعی در برابر بیابانزایی، بیماری و بیثباتی اجتماعیاند. نابودی آنها یعنی رها شدن میلیونها تُن گردوغبار در هوا، شور شدن زمینهای کشاورزی، مرگ دامداری و موج مهاجرت گسترده از جنوب عراق و جنوبغرب ایران.
هر هکتار تالاب خشکشده، کانون تازهای برای گردوغبار میسازد؛ گردوغبارهایی که نه مرز میشناسند و نه گذرنامه. گزارشهای سازمان ملل پیشبینی میکنند خشکشدن تالابهای بینالنهرین تا سال ۲۰۵۰ میتواند بیش از ۳۰ میلیون نفر را آواره کند.
سدسازی ترکیه؛ نفت آبی در بالادست
یکی از عوامل کلیدی تشدید بحران، سیاستهای آبی ترکیه در بالادست است. پروژه عظیم گاپ (GAP) با ۲۲ سد بر دجله و فرات، جریان آب ورودی به عراق و سوریه را تا ۵۶ درصد کاهش داده است.
آنکارا آشکارا آب را «نفت آبی» خود میداند و از آن بهعنوان ابزار قدرت منطقهای استفاده میکند. این کاهش جریان، تالابهای پاییندست مانند هورالعظیم را زیر فشار مضاعف گذاشته و بحران محیطزیستی بینالنهرین را به یکی از مسائل امنیت منطقهای بدل کرده است.
اما طبیعت هم بنای نامهربانی گذاشته و تغییر اقلیم در دو دهه گذشته دمای جنوب عراق و خوزستان را تا دو درجه بالا برده و بارندگی را کاهش داده است. پیشبینی میشود تا سال ۲۰۵۰ بارش در این منطقه ۳۵ درصد دیگر کاهش داشته باشد و دما تا ۲.۶ درجه افزایش یابد.
اما مشکل فقط کمآبی نیست؛ مصرف بیمحابا این وضعیت را تشدید کرده است، در ایران سرانه آب تجدیدپذیر (در دسترس) یکهزار و ۱۰۰ مترمکعب است، اما در ایران مرکزی به ۴۰۰ مترمکعب در سال هم میرسد. این عدد زیر یکهزار و ۵۰۰ مترمکعب، تعریف بحرانی دارد. بااینحال، مصرف آب شهری بین ۱۵۷ تا ۳۰۰ لیتر در روز برای هر نفر است؛ یکونیم تا دو برابر استانداردهای جهانی.
از سوی دیگر، ۸۰ درصد آب ایران صرف کشاورزی میشود، آنهم برای کشتهای پرمصرفی مثل برنج و نیشکر در خوزستان. در عراق مصرف آب خانگی حدود ۴۰۰ لیتر در روز برای هر نفر است - یکی از بالاترینها در جهان. ۸۷ درصد منابع آب عراق هم صرف کشاورزی ناکارآمد میشود. پس از خشکشدن تالابها، هزاران هکتار زمین بایر به کشت پرمصرف اختصاص یافت که جز خاک شور و بیابانی حاصلی نداشت.
این چرخه معیوب ساده است؛ آب کمتر میشود، مصرف بیشتر. نتیجه؟ تالابها خشک میشوند، خاکها ترک میخورند و از بسترهای خشک گردوغبار برمیخیزد.
گردوغبار عراق؛ آسمان نارنجی، از بغداد تا اهواز
دادههای اقلیمی نشان میدهند طوفانهای گردوغبار در عراق در دو دهه گذشته رشدی ترسناک داشتهاند. در سال ۱۹۸۰، بغداد فقط هشت روز در سال آسمان خاکستری داشت؛ امسال بیش از ۲۰۰ روز. پیشبینیها میگویند این عدد تا سال ۲۰۵۰ به ۳۰۰ روز خواهد رسید. این طوفانها نهفقط بیشتر شدهاند، بلکه طولانیتر و شدیدتر هم شدهاند.
بغداد هم از کاهش دبی دجله رنج میبرد. همان رنجی که در پاییندست، هورالهویزه هم به آن دچار است. خاکستری شدن و اخرایی شدن آسمان امروز دردی است فراگیر از بغداد تا اهواز تا دبی و ابوظبی.
مطالعات دانشگاه بغداد بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۱ بیش از چهار هزار و ۹۰۰ کانون گردوغبار را شناسایی کرده که ۹۰ درصدشان در میانرودان متمرکزند: الانبار، میسان، ذیقار و بصره؛ همان مناطقی که مرز مشترک با ایران دارند. دریاچه ثرثار در شمال بغداد امروز ۳۵ درصدش خشک شده است. این دریاچه چهار برابر دریاچه ارومیه حجم آب دارد که رو به خشکی است.
تصاویر ماهوارهای ناسا نشان میدهند گردوغبارها از بستر خشکیده دجله و فرات و تالابهای نابودشده برمیخیزند و مستقیم وارد ایران میشوند. مسیر بادهای موسوم به «شَمال» ذرات معلق را از عراق بهسوی خوزستان و ایلام میآورند و موجب طوفانهای شدید تا کرمانشاه تا لرستان و تا تهران میشوند. از آنسو، تا دبی و ابوظبی و منامه حتی… به همین دلیل است که هر وقت آسمان بغداد نارنجی میشود، در اهواز هم نفس بند میآید.
خودکشی تمدنی یا بازگشت به باغ عدن؟
حکمرانی خاورمیانهای و نگاه به مقوله امنیت در ذهن سیاستمداران این منطقه، با تانک و موشک تعریف میشود و محیطزیست هنوز تهدید «نرم» تلقی میشود و جایگاهی در محاسبات امنیتی ندارد. این نوع حکمرانی و بیتوجهی به امنیت ناشی از محیطزیست و توسعه پایدار در این منطقه، درحالیاست که تجربههای موفقی درباره آبهای مرزی و فراسرزمینی وجود دارد و میتوان از آنها بهره برد.
نمونه آن رود دانوب در اروپاست که از ۱۰ کشور میگذرد. این رودخانه در دهه ۹۰ آلوده و بیمار بود اما با تشکیل «کمیسیون حفاظت از دانوب» (ICPDR) و همکاری ۱۴ کشور و اتحادیه اروپا، برنامههای مشترکی اجرا شد و نتیجه بهبود تدریجی کیفیت آب و تنوعزیستی و کاهش سدسازی بود.
دانوب امروز نمونه موفق دیپلماسی آب است. اما دریاچه چاد در آفریقا که زمانی ۲۵ هزار کیلومترمربع وسعت داشت، امروز بیش از ۹۰ درصدش نابود شده است. نبود هماهنگی میان چند کشور (چاد، نیجریه، نیجر، کامرون) در پی برداشت بیمحابا و تغییراقلیم باعث شد دریاچه به نمکزار تبدیل شود و مهاجرت میلیونی، فقر و حتی ظهور گروههای مسلح مثل بوکوحرام را بهدنبال داشته باشد.
دانوب نشان میدهد همکاری فراملی میتواند رودخانهای مشترک را نجات دهد. چاد هشدار میدهد تأخیر و رقابت، نابودی و ناامنی میآورد. آینده هورالعظیم و هورالهویزه میان این دو سناریو در نوسان است. به کدام سمت میرویم؟
هورالعظیم و هورالهویزه دیگر فقط تالاب نیستند؛ آنها ضربان آخر حیات در بینالنهرین هستند. نابودیشان نه یک فاجعه محیطی ساده، بلکه خودکشی تمدنی است. امنیت ملی امروز نه در زرادخانهها، بلکه در سلامت رودها، تالابها و هوای پاک تعریف میشود. ایران و عراق و ترکیه یا راه دانوب را میروند و همکاری میکنند یا به سرنوشت چاد تن میدهند. تصمیم امروز، آینده خوزستان، بصره و ثبات کل خلیجفارس را رقم خواهد زد.
خودکشی تمدنی در هورالعظیم
نظر شما