8/19/2025 5:51:14 PM

ماراتن تاج‌دوستان و دفترچه اضطرار؛ چطور در ۱۸۰ روز همه را اضطراب زده کنیم!

قصه امروز ما، دفترچه‌ای است که به قول جوان‌ها «دوران اضطرار» نام دارد، اما برای خیلی‌ها یک بمب خبری، یک شوی تلویزیونی بی‌وقفه و البته آتشفشان حرف و حدیث!



این دفترچه چه طوری سر از دنیای واقعی درآورد؟

داستان از آنجا شروع شد که تیمی ظاهراً خیلی جدی، یک دفترچه بیرون دادند که می‌خواستند بگویند «این برنامه راه‌حل فوری و نهایی است برای وقتی حکومت جمهوری اسلامی زیر و رو شد.» یعنی یک جور نقشه راه برای سردرآوردن از آشفتگی و مثلا دوران بعد از جمهوری اسلامی اما این که این دفترچه بشود موضوع اصلی تمام بحث‌های تلگرامی، توییتری، گروه واتساپی و گپ‌های دم‌دستی، فکرش را هم نمی‌کردند!

هیاهو بر سر «رای دادن»!

اولین دعوا سر رای دادن بود. براساس آنچه که در آن دفترچه کذایی نوشته شده بود قرار است ۱۸۰ روز بعد از دست برداشتن جمهوری اسلامی، یک انتخابات برگزار شود و مردم درباره آینده رای بدهند. بله، اینجا شروع کشمکش جدی است!

طرفداران پروپاقرص رضا پهلوی یکدست دست به دامان مشروطه و سلطنت شدند که: «نه! پادشاه ما باید با لباس مخملی بر تن و عصای سلطنت بر دست و تاجی بر سر، بر تخت سلطنت بنشیند و حکم براند و همه باید اطلاعت کنند و این داستان‌های رای دادن و جمهوریت دیگر چیست؟»

از طرف دیگر، طرفداران افراطی‌تر که چندان عقلانی رفتار نمی کنند و برخی آنها یک سور به اراذل و اوباش هم زده اند و ، می‌گویند: «یعنی چی این مسخره بازی ها چی معنی می دهد مگر ما مردیم که دوباره نظام جمهوری برقراری ما شاهمون رو می خواهیم و به کمتر از اون راضی نیستیم و کسانی که بازی رای دادن را درآوردند حتما یک نسبت هایی با جمهوری اسلامی دارند و دوباره میخواهند بساط شاه و تخت و سلطنت را جمع کنند.»

نتیجه؟

یک تابلوی بزرگ شد که رویش نوشته بودند: «دفترچه طنز در ۱۸۰ روز!» و یک مسابقه پیش‌بینی برگزاری اولین انتخابات به روش شاهزاده رضا پهلوی بر حسب درصد رای به جمهوری یا سلطنت تشکیل شد!

تمرکز قدرت یا «شاه تاجگذاری نشده»؟

جالب‌تر این بود که در دفترچه آمده بود اختیار همه چیز باید دست رضا پهلوی باشد، یعنی مثل یک شاه تازه‌کار که هنوز تاجش را نزده، ولی همه باید ازش حرف شنوی کامل داشته باشند. این را که برخی پادشاه‌خواهان برداشتند و گفتند: «چه خبر؟! اولاً اون قانون مشروطه چی شد؟ مگه نگفتیم سلطنت مشروطه؟ یعنی اختیار کامل شخصی؟ این دیگه سلطنت نیست، این شده یک بزنبکوب بی‌قانون!»

دعوا روی مذهب؛ شیعه یا هر چی؟

یکی دو نفر با کلاه چرمی آمدند وسط و گفتند: «ما طرفدار اصل مذهبی سلطنتیم! پادشاه باید شیعه باشد تا از دین حفاظت کند.» و بلافاصله جمع طرفداران «رای عمومی» جواب دادند: «آقا، الان سال ۲۰۲۵ است! مگر می‌شود جامعه را با این شرطبندی‌های مذهبی به آغوش مشروطه کشاند؟ یکی نیست به اینها بگوید پس چی شد آزادی؟ مردم حق ندارند دینی که دوست دارند انتخاب کنند؟» و دوباره بحث به جایی کشید که از کنار دفترچه اضطرار گذشتند و روی مسائل مذهبی و فرهنگی ور رفتند.

دعواهای داخلی؛ پادشاهی‌خواهی یا بازی بچه‌ها؟

اما بزرگترین فیلم درون این ماجرا همانجا بود که تازه همه فهمیدند «جبهه پادشاهی‌خواهی» که فکر می‌کردید یک صدای متحد و محکم دارند، به محض این که دفترچه را دیدند، مثل تلفن‌های قدیمی با صدای تقتق، صدها صدای مختلف بیرون زد!

یک عده گفتند: «ما باید آماده سلطنت تمام قد و بی‌حرف باشیم.» بعضی گفتند: «نه! باید به رای مردم احترام گذاشت حتی اگر نظام جمهوری شد!» دست‌های دیگر همچنان می‌خواستند هرگونه بحث از رای یا طرفداری از نظام غیرسلطنتی را خفه کنند و گفتند: «نباید به قدرت سلطنتی دست‌درازی شود، این خیانت است.» با این وضعیت، فقط یک چیز معلوم بود: اگر قرار بود همه کنار هم باشند، الان خیلی زود باید برای جلسات خانوادگی بزرگ شادمانی ترتیب داد!

طرفداران رضا پهلوی: جدال طنز میان آرمان و واقعیت

طرفداران رضا پهلوی، در واقع نقشی شبیه قهرمانان یک کمدی سیاسی کم‌نظیر دارند؛ کسانی که دل‌هایشان پر از عشق به تاج و تخت و لباس‌های مخملی است، اما همین که پای صندوق رای می‌رسد، ناگهان تبدیل به منتقدانی می‌شوند که انگار مشروطه و آزادی را تازه کشف کرده‌اند! از همان آدم‌هایی که در دفاع از دوران اضطرار می‌گویند «ثبات، قدرت متمرکز و تصمیم‌گیری سریع لازم است»، ولی وقتی پای تمرکز قدرت روی یک نفر وسط می‌آید، یاد قانون مشروطه و آزادی‌های دم‌دستی می‌افتند، انگار یک ورق جادویی را ورق زده‌اند و رفتارشان بی‌اعتنا به حرف‌های قبل می‌شود.

این جماعت کم و بیش شبیه گروهی از بچه‌ها هستند که در یک مهمانی شبانه دور هم جمع شده‌اند و هر کدام با صدای بلند و بدون اجازه دیگران شروع به داد و فریاد می‌کنند. اراذل و اوباش سیاسی، بلاگران اینستاگرام، کسانی که از ننه‌شان قهر کرده‌اند و حالا خودشان را قهرمانان مقاومت و مبارزه سیاسی می‌دانند، در شبکه‌های اجتماعی هر شبانه‌روز مطالب و تحلیل‌هایشان را به راه می‌اندازند؛ آنقدر که گویا دین و اعتقادات مذهبی را زمین زده‌اند و مردم ته دلشان از هر چه مذهب است بیزار شده‌اند!

هر دوی این گروه‌های فریادزن هم مدام داد می زنند که «چرا مردم نشسته‌اند؟ چرا قیام نمی‌کنند؟» و وعده می‌دهند این روزها، همین امروز و فرداست که شاهزاده از راه برسد و ملت بی‌چون وچرا پذیرای منتظر السلطنه باشند. آنها می‌خواهند بزرگنمایی کنند که قیام آماده، کاخ‌ها آماده، و منتظران سلطنت در خیابان‌ها رژه می‌روند!

این سیرک سیاسی که طی می‌کند، ترکیبی از تهدیدهای کذایی و دعوت به شورش است، ولی در عمل بیشتر شبیه نمایش‌هایی است که نه تنها مردم را قانع نمی‌کند، بلکه هر روز اعتماد عمومی را کمتر و کمتر می‌کند. در این میان، همه عادت کرده‌اند به شوخی که این وسط فقط یک چیز جدی است: هر چه بیشتر داد بزنند و هر چه بیشتر خود را بین مردم بزرگ جلوه دهند، محبوبیت واقعیشان همان قدر کمتر می‌شود؛ انگار قانون نانوشته طنز سیاسی است!

در نهایت، طرفداران رضا پهلوی بازیگران اصلی این کمدی سیاسی‌اند که از طرفی دم از آرمان و مشروطه می‌زنند و از طرفی در عمل بیشتر شبیه به گروه‌هایی هستند که درگیر دعواهای داخلی و تولید دود و آتش فضای مجازی‌اند. این ترکیب عجیب و البته طنزآمیز، یک واقعیت تلخ اما خنده‌دار از وضعیت اپوزیسیون امروز ایران است.

نتیجه‌گیری صمیمانه

دفترچه اضطرار رضا پهلوی یک کلید ورود به دنیای پیچیده، پررنگ و البته بسیار طنزآلود اپوزیسیون ایرانی است؛ جایی که حتی وقتی به ظاهری واحد سازماندهی می‌شود، صدها صدا و هزاران اختلاف، شوخی‌های جدی و جدل‌های حسن‌نیت‌دار را در خود جای داده است!

شاید بزرگترین درس این داستان این باشد که در سیاست ایران معاصر، حتی «دوران اضطرار» هم می‌تواند نقطه شروع یک کمدی پرشور و پرتهییج باشد که دست‌کم ساعتها لبخند و خنده را تضمین می‌کند!

منتظر قسمت بعدی باشید، چون این بازی هنوز شروع شده و احتمالاً هر روز با صحنه‌های تازه و دیالوگ‌هایی که خنده بر لبانتان می‌آورد، روبرو خواهیم شد!




ماراتن تاج‌دوستان و دفترچه اضطرار؛ چطور در ۱۸۰ روز همه را اضطراب زده کنیم!

برچسب‌ها

نظر شما


مطالب پیشنهادی