نگار از زندگیاش میگوید.
چه مدتی با هم زندگی کردید؟
ما هشت سال است ازدواج کردهایم. زندگی ما بسیار سخت گذشت.
بچه هم دارید؟
نه، بچه نداریم، چون شوهرم نمیخواست بچهدار شویم.
چطور با هم آشنا شدید؟ما هر دو دانشجوی هنر بودیم. شوهرم در رشته موسیقی درس میخواند و من در رشته نقاشی.
اختلاف شما به چه دلیل است؟
متاسفانه شوهرم معتاد شد و اعتیاد او باعث شد زندگی ما خراب شود.
چه مدتی است اعتیاد دارد؟
دو سال بود ازدواج کرده بودیم که به سمت اعتیاد رفت. اول تفریحی و بعد شروع کرد مداوم کشیدن.
برای ترک اعتیاد او کاری نکردی؟خیلی سعی کردم کمکش کنم اما نشد. او خودش ارادهای برای این کار ندارد.
خانوادهها برای ازدواج شما راضی بودند؟
من پدر ندارم و مادرم با من مخالفتی نکرد. خانواده نادر هم راضی بودند.
حالا که میخواهید جدا شوید، چه؟
مادرم دخالتی نمیکند. با اینکه میدانم خیلی اذیت میشود اما هیچ دخالتی در این ماجرا ندارد.
شوهرت برای طلاق دادگاه نیامده است؟او یک سال است که خودش را پنهان میکند. دوست ندارد جدا شویم اما دیگر راهی برای من نمانده است. نمیتوانم با یک معتاد زندگی کنم.
شوهرم خودش را پنهان میکند تا طلاقم ندهد
نظر شما