داستان پسر بیکار و سنگ مرمر کلیسا/ پسر بیکاری که تاریخ را تغییر داد و به میکل آنژ تبدیل شد
روزی شاهزاده ای از کنار کلیسا عبور کرد و پسرک را دید که به این تکه سنگ خیره شده است و هیچ نمی گوید. از اطرافیان در مورد پسر پرسید.
داستان پسر بیکار و سنگ مرمر کلیسا
به او گفتند که او چهار ماه است هر روز به حیاط کلیسا می آید و به این تکه سنگ خیره می شود و هیچ نمی گوید.
شاهزاده دلش برای پسرک سوخت. کنار او آمد و آهسته به او گفت: جوان، به جای بیکار نشسستن و زل زدن به این تخته سنگ، بهتر است برای خود کاری دست و پا کنی و آینده خود را بسازی.
پسرک در مقابل چشمان حیرت زده شاهزاده، مصمم و جدی به سوی او برگشت و در چشمانش خیره شد و محکم و متین پاسخ داد: من همین الان در حال کار کردن هستم!
و بعد دوباره به تخته سنگ خیره شد.
شاهزاده از جا برخاست و رفت.
چند سال بعد به او خبر دادند که آن پسرک از آن تخته سنگ یک مجسمه با شکوه از حضرت داوود ساخته است. این مجسمه هنوز هم جزو شاهکارهای مجسمه سازی دنیا به شمار می آید. نام آن پسر میکل آنژ بود!
قبل از شروع هر کار فیزیکی، بهتر است که به اندازه لازم در موردش فکر کرد. حتی اگر زمان زیادی بگیرد. لازم به ذکر است ۴۰ سال قبل از ساخت مجسمه داوود توسط میکل آنژ با این تکه سنگ مرمر بزرگ که به «il Gigante» معروف بود برای ساخت تعدادی مجسمه برای کلیسای فلورانس استخراج شده بود ولی در طول زمان بدون استفاده مانده و رها شده بود. این سنگ در طول سالها در معرض المانهای مختلف قرار گرفته بود و تا حدودی سخت و آسیبدیده شده بود.
داستان پسر بیکار و سنگ مرمر کلیسا/ پسر بیکاری که تاریخ را تغییر داد و به میکل آنژ تبدیل شد
نظر شما