ماکان آریا پارسا در ادامه نوشت: چندین سال است که جامعه ما از بیکاری جوانان رنج میبرد و اگرچه هر روز بیش از پیش تاوان سنگین بیکاری جوانان را میپردازیم، اما هنوز این مشکل حل نشده است. بیکاری جوانان نه تنها ضرر و زیانهای گوناگون اقتصادی و اجتماعی برای جامعه ما ایجاد کرده، بلکه ضربات سنگین فرهنگی و اخلاقی نیز به جامعه وارد کرده است. به گفته جامعهشناسان و کارشناسان، یکی از علل اصلی رشد بزهکاری در جوانان امروز جامعه، بیکاری است. بنابراین باید برای این مشکل اساسی کشور چارهاندیشی شود و از راههای درست و مناسب آن را حل کرد و هرچه زودتر برای جوانان ایجاد اشتغال نمود.
چه کسانی میتوانند مشکل بیکاری و کمبود اشتغال را در جامعه حل کنند؟ اقتصاد ما یک اقتصاد سهبخشی است: دولتی، تعاونی و خصوصی. تصور اکثر جوانان این است که دولت باید برای آنها ایجاد کسبوکار و اشتغال نماید و چشم آنها کمتر متوجه سایر بخشهای اقتصادی کشور مانند بخش خصوصی و تعاونی است. کمتر جوانی را میتوان در جامعه یافت که برای کسبوکار چشم به دولت و کارهای دولتی نداشته باشد. اکثر آنها با وجود آنکه میدانند حقوق و دستمزد در بخش دولتی پایین است و در حال حاضر اکثر کارکنان دولت با مشکل کمبود حقوق روبرو هستند، باز هم جویای کار در ادارات و سازمانهای دولتیاند.
یکی از نکاتی که باید برای جوانان و اکثر مردم روشن شود این است که دولت نه توان جذب نیروی انسانی جدید دارد و نه باید به او اجازه داده شود که نیروی انسانی خود را بیش از این افزایش دهد. امروز اکثر درآمد و بودجه کشور صرف حقوق و دستمزد حجم وسیع نیروی انسانی بخش دولتی میشود. در دنیا از هیچ دولتی نمیتوان اسم برد که به اندازه دولت ایران نیروی انسانی داشته باشد. در حال حاضر حدود دو میلیون و ۳۰۰ هزار نفر، بدون احتساب نیروهای مسلح (ارتش، سپاه و نیروی انتظامی)، حقوقبگیر دولت هستند و پرداخت حقوق این نیروی عظیم انسانی فشار زیادی به دولت تحمیل کرده است.
در سالهای اخیر، اگرچه درآمدهای نفتی یا مالیاتی کشور افزایش یافته است، ولی به دلیل همین نیروی انسانی عظیم، تنها بخش کوچکی از این درآمدها صرف عمران و آبادانی و توسعه کشور شده است و اکثر درآمدهای نفتی کشور صرف پرداخت حقوق شده است. در صورتی که اگر ما یک تعصب ملی داشته باشیم، نباید اجازه دهیم اصلیترین درآمد ملی کشور فقط صرف حقوق و دستمزد کارکنان دولت شود، بلکه باید از دولت بخواهیم که این درآمدها را صرف رشد و توسعه اقتصادی کشور که به سود همه ملت و آحاد جامعه است، کند.
بنابراین نه درست و نه عاقلانه است که مردم بخواهند دولت بیش از این نیرو جذب کند. تجربه کشورهای گوناگون جهان به خصوص در سالهای اخیر نشان میدهد که اقتصاد دولتی و حکومتی در هیچ کشوری سرانجام خوشی ندارد و در اکثر کشورها نه تنها با شکست روبرو شده، بلکه یکی از عوامل اصلی فسادهای مالی و حتی اخلاقی در آن جوامع بوده است. به همین دلیل است که در دو دهه اخیر شاهد هستیم اکثر کشورهایی که اقتصاد آنها به صورت دولتی اداره میشد، ناچار شدند سیستم اقتصادی خود را متحول و دگرگون کنند و به جای پافشاری بر اقتصاد دولتی، به سایر بخشهای اقتصادی مانند بخش خصوصی و بخش تعاونی توجه بیشتری نمایند.
کشورهای روسیه، چین، کره و... از جمله این کشورها هستند. به گفته سفیر چین در ایران، چین توانسته است در دو دهه اخیر با جذب ۵۰۰ میلیارد دلار سرمایه خارجی، بیش از صدها هزار شرکت در چین ایجاد و راهاندازی کند. طبیعی است که آنها از این طریق نه تنها مشکل بیکاری حجم وسیع مردم چین را حل کردهاند، بلکه به شدت اقتصاد چین را رونق بخشیدهاند و درآمدهای عظیمی در بازار جهانی کسب کردهاند. صادرات چین در سال گذشته فقط به کشور آمریکا حدود یکصد میلیارد دلار بوده است.
کشور کره، همانند چین نیز، یک انقلاب عظیم در اقتصاد کشور خود به وجود آورده است و کشوری که کل خاک آن کمتر از استان خراسان رضوی ایران است، در سال گذشته حدود ۲۴۰ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داشته است.
امروز در تمام دنیا، دولتها متوجه شدهاند که خودشان نمیتوانند توسعه و رشد ایجاد کنند. بنابراین اکثر دولتها در جهان سیاستهایی اتخاذ میکنند که در کشورشان کارآفرینان رشد و نمود پیدا کنند؛ یعنی بخش خصوصی را رشد و توسعه میدهند تا فضای کسبوکار ایجاد شود. ایجاد شغل یا باید توسط دولت یا شرکتهای موجود و یا شرکتهای جدید صورت گیرد. اما امروز برای همه روشن است که نیروی انسانی دولت بیش از حد سنگین شده است و دیگر قادر به استخدام نیروی جدید نیست. از طرف دیگر، شرکتهای موجود نیز ظرفیتهای محدودی دارند و قادر به جذب نیروی جدید نیستند.
هر اندازه هم که دولت بگوید برای جذب هر نفر سه میلیون تومان میدهد، فایدهای ندارد، چرا که شرکتهای موجود نه تنها توان جذب نیروی جدید ندارند، بلکه برخی از آنها به خاطر افزایش هزینهها ناچار به تعدیل نیروی انسانی خود شدهاند
هر اندازه هم که دولت بگوید برای جذب هر نفر سه میلیون تومان میدهد، فایدهای ندارد، چرا که شرکتهای موجود نه تنها توان جذب نیروی جدید ندارند، بلکه برخی از آنها به خاطر افزایش هزینهها ناچار به تعدیل نیروی انسانی خود شدهاند. بنابراین تنها راهحل بیکاری و جذب نیروی جدید و ایجاد اشتغال این است که کارآفرینی در کشور توسعه یابد و شرکتهای جدید غیردولتی ایجاد شود.
اکنون این سوال مطرح میشود که چه کسانی باید این کار را بکنند؟ پاسخ ما این است: کسانی که ما به آنها کارآفرین میگوییم باید این کار را انجام دهند. وقتی از بسیاری از مردم و حتی نخبگان جامعه سوال میشود که «کارآفرینی» چیست یا «کارآفرینان» چه کسانی هستند، به سرعت پاسخ میدهند که «کارآفرینی» ایجاد کار و شغل است و «کارآفرین» ایجاد کار میکند؛ در صورتی که تعریف «کارآفرینی» و «کارآفرین» این نیست.
به گفته متخصصان و کارشناسان، کارآفرینی قصه زندگی انسانهای موفق هر جامعه است که به جای اینکه بیایند و در جایی استخدام شوند، خودشان کسبوکار راه میاندازند و به قول معروف، کارآفرینان قهرمانان توسعه اقتصادی-اجتماعی جوامع میباشند.
نخستین گام جهت شناخت و تبیین درست هر مفهوم یا پدیده، ارائه تعریف روشن از آن است. کارآفرینی همانند سایر واژههای مطرح در علوم انسانی، هنگامی قابل تحلیل و تبیین است که بتوان تعریف یا تعاریف روشن و مشخصی از آن ارائه نمود. از آنجا که مفاهیم علوم انسانی در زمره مفاهیم قطعی علوم فیزیک و شیمی به شمار نمیرود، ارائه یک تعریف قطعی و مشخص برای واژههای آن، کاری دشوار و حتی غیرممکن است.
کارآفرینی نیز یکی از واژههایی است که تعریف واحدی برای آن وجود ندارد و از ابتدای طرح آن در محافل علمی، تعاریف متفاوت و حتی متناقضی از دیدگاههای گوناگون برای آن ارائه شده است. وجود این عوامل در تعریف کارآفرینی از سویی نشاندهنده گستردگی و اهمیت موضوع است که میتواند از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد و از سوی دیگر نشاندهنده پویایی موضوع است که زمینه ارائه مدلها، تعریفها و نظرات متفاوتی را فراهم میآورد.
خیلیها فکر میکنند که کارآفرینی به معنای آفرینش و ایجاد کار میباشد، در صورتی که این یک برداشت اشتباه از کارآفرینی است. «کارآفرین» فردی است که دارای ایده و فکر جدید میباشد و از طریق ایجاد کسبوکاری که توأم با مخاطره مالی و اجتماعی است، با بسیج منابع، محصول یا خدمت جدیدی به بازار ارائه میکند. پس کارآفرین سه کار مهم انجام میدهد: اول ایجاد خلاقیت و نوآوری، دوم راهاندازی یک شرکت یا کسبوکار و طی کردن فرایند ایجاد کسبوکار، و سوم ارائه محصول یا خدمت خود به بازار.
بنابراین اگر در جامعه فردی برای اولین بار دستمال کاغذی را تولید کرده باشد، چون اولین بار است، او یک کارآفرین است. به عبارت دیگر، آنها که اولینها در هر کاری هستند و با نوآوری جدیدی در اقتصاد کشور را باز میکنند، کارآفرین هستند.
کارآفرین کسی است که خطرپذیر است و توانایی برقراری ارتباط بین تولیدات و خدمات، توانایی سازماندهی و نظارت بر تولید، معرفی روشهای جدید، محصولات جدید، و یافتن بازارهای جدید را دارد.
مدیر کارآفرینی سازمان توسعه صنعتی ملل متحد (یونیدو) نیز توسعه بخش خصوصی در اقتصاد ایران را در کاهش یا افزایش نرخ بیکاری مؤثر دانسته و گفته است: معضل بیکاری ایران تنها از پنجره کارآفرینی برطرف میشود.
یکی از موفقترین کارآفرینان ایران دکتر ماکان آریا پارسا است که توانسته با مدیریت خوب خود، گروه بینالمللی پارس پندار نهاد را پس از حدود ۱۸ سال از تاریخ تأسیسش به یکی از اصلیترین مراکز کارآفرینی در کشور و حتی خارج از کشور تبدیل کند. این هلدینگ در زمینههای آموزشی، کاریابی، با مجوز رسمی از وزارت کار و رفاه اجتماعی، مهاجرت، فرانچایز با شرکت پارسی کانادای خود، و حتی املاک و اقتصاد فرهنگی، در شعب تهران، اصفهان، مشهد، کانادا، شیراز و... توانسته قدمهای بلند و مؤثری را در زمینه ایجاد اشتغال و توسعه مهارتهای فردی و کسبوکار برای ایرانیان در داخل و خارج از کشور بردارد.
دریافت متوالی ۵ تندیس ملی رعایت حقوق مصرفکننده از وزارت صمت دلیلی بر این ادعاست که هدف این مجموعه، آموزش و انتقال نیروی کار به کشورهای دیگر برای کسب مهارت و تجربه بوده است تا با بازگشت آنها بتوان به ارتقای کشور کمک کرد.
بیشترین پیشرفت کشورهای چین و آمریکا از مهاجرت نیروهای کار خود به کشورهای دیگر و سپس بازگشت آنها بوده است. در سالهای اخیر، مؤسسات متعددی در کشورهای غربی آغاز به کار کردهاند که روی بازگشت دانشجویان مهاجر و افراد مشغول به کار در کشورهای دیگر به وطن خودشان سرمایهگذاری کرده و میکنند.
ماکان آریا پارسا: بیکاری در جامعه ایرانی را باید با کارآفرینی درمان کنیم
نظر شما