4/23/2025 9:44:45 PM

تلویزیون در اختیار افراد تندرو جناح سیاسی خاصی است/ قصد دارند باز هم جلوی توافقات احتمالی را بگیرند چون منافعشان در تحریم است

دوشنبه یکم اردیبهشت در شرایطی که شاهزاده خالد بن سلمان، وزیر دفاع عربستان سعودی کمتر از یک هفته قبل، روز پنج‌شنبه(۲۸ فروردین) به ایران سفر کرد و با آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب، مسعود پزشکیان رییس جمهور و... در حوزه توسعه روابط دو کشور گفتگو داشت ، شبکه نسیم در یکی از برنامه هایش با نام «درنگ» به مجری گری محسن افشانی طی اقدامی جنجالی وزیر امورخارجه این کشور را مورد تمسخر قرار داد.

در این آیتم از برنامه پخش شده که توسط هوش مصنوعی ساخته شده گفتگویی فرضی بین این وزیر و مجری برنامه صورت می‌گیرد و سیاست‌های کشور عربستان در آستانه بهبود روابط با ایران به تمسخر گرفته می‌شود.

پس ازاین اتفاق روابط عمومی شبکه نسیم طی اطلاعیه‌ای واکنش نشان داد که متن اطلاعیه به این شکل بود:«به اطلاع مردم شریف ایران می‌رساند، در یکی از برنامه‌های ضبطی پخش شده در شبکه نسیم در قالب طنز سیاسی برخی خطوط سیاستی در باره کشورهای همسایه مورد بی‌توجهی سهوی قرار گرفته بود که ضمن تذکر جدی به تیم تولید و تاکید بر لزوم توجه مستمر و جدی به سیاست‌های ابلاغی محتوایی با عوامل خاطی برخورد انضباطی به عمل آمد. شبکه نسیم تاکید می‌کند همواره خود را متعهد به ضوابط حرفه‌ای و محتوایی ابلاغی رسانه ملی بویژه در ارتباط با راهبردهای مرتبط با روابط با کشورهای همسایه می‌داند و به آن پایبند بوده و خواهد بود.»

اگرچه روابط عمومی شبکه نسیم ضمن عذرخواهی از«بی‌توجهی سهوی» وعده برخورد با عوامل تولید را داد اما آیا چنین رفتارهایی صرفاً اشتباهی فردی‌ست یا نشانه‌ای از یک سیاست رسانه‌ای هدفمند و چندلایه؟ لذا این موضوع جای تحلیل دقیق‌تر دارد تا دلایل و عوامل این اتفاق مهم را بررسی کرد.

تصویری از لحظه شوخی برنامه «درنگ» با وزارت دفاع عربستان

پس از پخش این قسمت از برنامه «درنگ» حواشی زیادی ایجاد شد که چطور در فرایند بهبود روابط سیاسی، رسانه ملی اقدامی انجام می دهد که با رویکرد سیاسی دولت در تضاد است.

در همین رابطه برای تحلیل بیشتر با کیوان کثیریان، منتقد و کارشناس حوزه سینما و تلویزیون گفتگویی انجام داده‌ایم که در ادامه آن را می‌خوانید.

در شرایطی که کشور در آستانه تحولات مهم دیپلماتیک و مذاکرات بین‌المللی قرار دارد، رسانه‌ای مانند تلویزیون که عنوان رسانه ملی را یدک می‌کشد، تا چه اندازه مجاز است وارد حوزه طنز یا نقد به شیوه‌ای طنازانه، از روابط خارجی و سیاست‌مداران بین‌المللی شود؟ آیا این رفتار با عنوان آزادی رسانه قابل دفاع است یا ممکن است در تضاد با منافع ملی تلقی شود؟

شاید منظور شما یک برنامه خاص باشد، اما پیشنهاد من این است که موضوع رو فراتر از آن بررسی کنیم. واقعیت این است که تلویزیون فعلی، یعنی صداوسیما، به‌وضوح به طیف سیاسی خاصی وابسته‌ است؛ آن هم نه فقط اصولگرایان، بلکه جناح تندرو و محافظه‌کار این جریان. مدیرانش هم همگی کارنامه‌هایی دارند که وابستگی‌ سیاسی‌شان را نشان می‌دهد.

تلویزیون طی این سال‌ها سعی کرده است انحصار رسانه‌ای داشته باشد، رقبای مستقل را حذف کند و خودش را تنها مرجع رسانه‌ای رسمی و قابل استناد به مردم معرفی کند. نتیجه‌اش چه شد؟ مجموعه‌ای پر از تحریف، قلب واقعیت، نادیده‌گرفتن اتفاقات مهم، استفاده از تحلیل‌گرها و کارشناس‌های متعلق به طیف حاکم و کاملاً همسو با تندروها، و سانسور شدید مطالبات اجتماعی مردم.

از پوشش ساده مردم گرفته تا سانسور برخی اعتراضات اجتماعی و اقتصادی ، سقوط هواپیمای اوکراینی، تجمعات مختلف بازنشستگان، کارگران، معلمان، و نهایتاً اعتراضات ۱۴۰۱؛ در همه این موارد تلویزیون نه‌تنها بازتاب‌دهنده دقیق واقعیت نبود، بلکه عامدانه تصویری متفاوت و گمراه‌کننده ارائه داد.

حالا نکته جالب اینجاست که در روزهای اخیر، ما با یک نوع دوگانگی مواجه‌ایم. دو حالت ممکن است؛ یا تلویزیون از خط رسمی سیاست خارجی کشور منحرف شده یا این نمایش‌های اخیر، بخشی از یک بازی پیچیده حاکمیتی‌ست برای اعلام نارضایتی از مسیر دیپلماسی فعلی. مثلاً در همان برنامه‌ای که اشاره کردید، استفاده از هوش مصنوعی برای مسخره‌ کردن وزیر خارجه عربستان آن‌ هم در مقطع مهمی که رهبران ایران تلاش برای ترمیم روابط با این کشور دارند، نه‌تنها بی‌سابقه بلکه از اساس پرمسئله‌ است.

همچنین در برنامه‌ای دیگر، این پرسش مجری از سفیر یمن که «آیا از سفر مقامات سعودی به ایران ناراحت شدید؟» کاملاً جهت‌دار و به‌نوعی تلاش برای دامن‌زدن به تفرقه میان متحدان کم‌تعداد ایران بود. به نظر می‌رسد رسانه‌ای که باید بازوی وحدت ملی باشد، گاهی به ابزاری برای تسویه‌حساب‌های سیاسی داخلی بدل می‌شود.
مذاکرات و رفت‌وآمدهای دیپلماتیک جدیدی که به چشم می‌خورد و به نظر می‌رسد صدا و سیما در این زمینه همچنان حمایت قوی از این روند نداشته باشد. به نظر شما، چرا رسانه ملی در حمایت از مذاکرات چنین رفتارهایی نشون می‌دهد؟
تکرار می‌کنم که صدا و سیمای جمهوری اسلامی کاملاً حاکمیتی است و به‌طور واضح به طیف خاصی وابسته است، به‌خصوص به جناح تندرو. این رویکرد در طول سال‌ها مشخص بوده و هم‌چنان ادامه دارد. صدا و سیما تلاش کرده که انحصار خودش را در اختیار داشته باشد . اما واقعیت این است که در بسیاری از موارد، این رسانه به نوعی کاری کرده که تصمیمات کلان حاکمیت به شکل روشن و مشخصی در برنامه‌ها بازتاب پیدا کند.

همواره صدا و سیما نقش تحریف‌گر یا پنهان‌ساز داشته است. حتی در برنامه‌های اخیر که به مذاکرات پرداخته مشخص است که رسانه ملی سعی می‌کند تا از حمایت صریح از دولت پرهیز کند و عملاً به نوعی با جهت‌گیری منفی عمل کند. نمونه‌ای که الان همه به‌آن اشاره می‌کنند، برنامه‌ای بود که با استفاده از هوش مصنوعی وزیر امور خارجه عربستان را عملا مسخره کرده و این چیزی است که می‌تواند با روند مذاکرات جاری در تضاد باشد.
به نظر شما، این رفتار صدا و سیما به عنوان رسانه ملی چطور می‌تواند در تضاد با منافع ملی و روابط بین‌الملل قرار بگیرد؟

رسانه باید در خدمت کشف و ابراز حقیقت باشد، اما در تلویزیون ما، حقیقت به وضوح گم شده است. این وضعیت باعث شده که مردم اعتمادشان به صدا و سیما را از دست بدهند. مرجعیت رسانه‌ ای که قبلاً به تلویزیون اختصاص داشت، حالا به رسانه‌های مجازی و خارجی منتقل شده است. رسانه‌های فارسی زبان خارج و تحلیلگران خارج از کشور تاحدودی مرجعیت را از آن خود کرده‌اند و این باعث شده که مردم تا حد زیادی به رسانه‌های داخلی اعتماد نکنند. حتی وقتی به شبکه‌های مجازی نگاه می‌کنید، شایعات و تحریف‌های خبری به وفور دیده می‌شود. همه این‌ها نتیجه‌ی بی‌اعتمادی مردم نسبت به منابع رسمی هستند.

کیوان کثیریان

آیا این تغییر در مرجعیت رسانه‌ای به معنای ضعف رسانه‌های رسمی نیست؟

کاملاً همین‌طور است. وقتی رسانه‌ها خودشان را از حقیقت دور می‌کنند، طبیعتاً شایعات و دروغ‌ها بیشتر قوت می‌گیرند. اگر شما حقیقت را نگویید یا پنهان کنید، این فضا باعث می‌شود که رسانه‌های غیررسمی با سرعت هر چه بیشتر گسترش پیدا کنند و جای رسانه‌های رسمی را بگیرند. به همین دلیل،می‌بینید که خیلی از اخبار و اطلاعات که به راحتی در رسانه‌های داخلی سانسور می‌شوند،از طریق رسانه‌های خارجی یا حتی کاربران شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شوند. برای نمونه، وقتی که یک اتفاق مثل سقوط هواپیما را پنهان می‌کنید، رسانه‌های دنیا بیکار نمی‌نشینند و بلافاصله مستندات و شواهد را منتشر می‌کنند و خبر جهانگیر می‌شود.
یکی از مسائلی که مطرح می‌شود این است که وقتی رسانه سانسور می‌کند، در واقع خودش مرجعیت و قدرت تاثیرگذاری‌اش را از دست می‌دهد. رسانه وقتی که نتواند اخبار را به‌طور شفاف و درست منتشر کند، اعتماد مردم نسبت به او کاهش پیدا می‌کند. مردم از رسانه‌ها توقع شفافیت و راستگویی داشته باشند. وقتی این توقعات محقق نمی‌شود، مرجعیت رسانه از بین می‌رود.

تلویزیون ما سال‌هاست که مرجعیتش را از دست داده است. مثلاً وقتی یک تجمع پنج میلیونی برگزار می‌شود، صدا و سیما می‌گوید سه هزار نفر بودند. دقیقاً همین مسئله باعث می‌شود که مردم دیگر به رسانه‌های رسمی توجه نکنند. حالا ممکن است درباره‌ی آن برنامه طنز بگویید که این کار را همه جای دنیا می‌کنند، مثلا یک برنامه تلویزیونی در آمریکا با ترامپ شوخی می‌کند، ولی این چیزی نیست که در ایران بتواند کامل اتفاق بیفتد. اینجا وقتی شما می‌خواهید مدیر درجه ششم را نقد کنید، یا شوخی کنید، حتماً باید مرزهای زیادی را رعایت کنید وگرنه منتظر برخوردهای شدید باشید.

خب این موضوع شوخی در خیلی از کشورهای جهانی انجام می‌شود. مثلا جیمی فلن که در برنامه اش هفته‌هاست با ترامپ شوخی می‌کند. این منع آزادی رسانه ما است یا مسئله به طور کلی فرق دارد؟

اینکه شما به راحتی نتوانید کسی را نقد کنید، یا با کسی شوخی کنید، در واقع آزادی بیان را از بین می‌برد. در کشورهای دیگر، حتی با شخصیت‌های تاریخی مهم یا مهمترین مسئولان مستقر در قدرت هم می‌شود شوخی کرد یا آنها را نقد کرد. ولی اینجا این مفاهیم خیلی در هم می‌رود. اصلا شوخی با مسئولان تبعات دارد. حتی مسئولان رده پایین، چه برسد با بالاترها. اینجا وقتی کسی می‌خواهد شوخی کند، ممکن است به توهین کردن متهم شود. البته مرز شوخی و توهین مشخص است. طبعا اگر کسی توهین کند، باید پاسخگو باشد، ولی شوخی با هر کسی،به عنوان آزادی بیان پذیرفته شده است.

در ایران اما اینطور نیست. شما به راحتی نمی‌توانید با هیچ‌کس شوخی کنید، به‌خصوص اگه شخصیت‌های سیاسی یا اجتماعی باشند. به همین دلیل، شما دیدید که رسانه‌های خارجی این فضا را برای خودشان ایجاد کردند. آن‌ها برای خودشان آزاد هستند که شوخی کنند، نقد کنند و با آزادی بیان عمل کنند. ولی ما اینجا با انواع محدودیت‌ها درگیریم.

اینکه ما نتوانیم با کسی شوخی کنیم و از طرف دیگر از سوی رسانه‌های داخلی، حتی وزیر خارجه یک کشور با تصویر جعلی و با استفاده از هوش مصنوعی مورد تمسخر قرار بگیرد، دوگانگی است. این سؤال مطرح می‌شود که آیا این رفتار جزو سیاست‌های کلی این حکومت است؟ اگر تلویزیون خصوصی بود، شاید جای تامل داشت، ولی تلویزیون ملی مثلا قرار بوده نشان‌دهنده نظر حاکمیت باشد. حالا رسانه‌ی به‌اصطلاح ملی که سالهاست کاری به ملت ندارد، از موضع بالا و با بی‌احترامی به یک مقام دولتی خارجی، شوخی کند و به خیال خودش تحقیرش می‌کند.

اگر ما در ایران آزادی داشتیم که با همه شوخی کنیم و نقد کنیم، همه چیز می‌توانست آزادانه‌تر باشد. ولی وقتی شما به رسانه‌های داخلی فشار می‌آورید که نمی‌توانند انتقاد تندی از هیچ‌کس کنند و این خودش به نوعی خودسانسوری منجر شده.اگر مثلا رسانه‌های عربستان سعودی چنین رفتاری با وزیر ما داشتند،معلوم بود که واکنش‌های اقایان بسیار متفاوت می‌شد.مگر نه اینکه همین دوستانی که امروز در رسانه‌های ما مدیر هستند، سال‌ها پیش از دیوار سفارت عربستان بالا رفتند؟

سالهاست هدف این آقایان این است که همواره با دنیا جنگ کنیم یا با کشورهای مختلف رابطه نداشته باشیم. اگر این امنیت برای همه وجود داشته باشد که بتوانند با هم شوخی کنند، فکر می‌کنم مشکلی نیست و اگر این حق برای دیگر کشورها هم قائل باشیم که با ما همین کار را بکنند. در اصل ریشه مسئله در جایی است که ما همیشه در این ۴۶ سال گفته‌ایم: «ما حق هستیم و همه دنیا باطل هستند». یعنی ما اجازه داریم که همه را مسخره کنیم و به هم فحش بدهیم و مرگ بر بگوییم و پرچم بسوزانیم، ولی آن‌ها حق ندارند با ما اینگونه رفتار کنیم. مثلاً ما می‌توانیم بگوییم رژیم مثلا لیختن اشتاین کثیف است، ولی اگر لیختن اشتاین بگوید رژیم ایران کثیف است، ما باید آن‌ها را مجازات کنیم و خونشان مباح است.

این درست مثل این است که ما مسئولین خود را آزادانه در نیویورک، واشنگتن، یا کانادا ببینیم، ولی آن‌طرفی‌ها حق ندارند قدم به کشور ما بگذارند. یعنی این نوع تفکر که «ما خوبیم و همه دنیا بد هستند» ریشه‌ی جواز همین تمسخرها است. وقتی که ما اینطور فکر می‌کنیم، مسئله خود حق‌پنداری مطرح می‌شود. در واقع، آن‌ها با حفظ شأن خودشان، دارند کار می‌کنند تا کشورشان را پیش ببرند، در حالی که ما درگیر مسائل داخلی پیش پا افتاده هستیم.

پس می‌توانیم بگوییم تلویزیون ما دارد به سمتی که خودش دوست دارد می‌رود و بر خلاف سیاست‌های کشور پیش می‌رود؟

این مسئله به نوعی مشابه با وضعیتی است که تلویزیون ما دارد. این دو حالت دارد، یکی اینکه این طیف‌هایی که همیشه دوست داشته‌اند ما با هیچ جای دنیا ارتباط برقرار نکنیم، در حال حاضر منافع خود را پیگیری می‌کنند و این نظرات خود را بروز می‌دهند. حالت دیگر هم این است که نظام به دلایل مختلف تصمیم گرفته که نشان دهد یک طیف مخالف در داخل کشور وجود دارد. به همین دلیل می‌بینیم که وقتی کسانی مثل آقای عراقچی برای مذاکره می‌روند، در داخل امثال آقای رسایی ساز مخالف می‌زنند و به بهانه آنکه قدرت چانه زنی عراقچی را بالا ببرند، قصد دارند باز هم جلوی توافقات احتمالی را بگیرند چون منافعشان در تحریم است.


تلویزیون در اختیار افراد تندرو جناح سیاسی خاصی است/ قصد دارند باز هم جلوی توافقات احتمالی را بگیرند چون منافعشان در تحریم است

برچسب‌ها

نظر شما


مطالب پیشنهادی