
*چه مدتی است که با هم ازدواج کردهاید؟
ما پنج سال قبل ازدواج کردیم.
*چطور با هم آشنا شدید؟
خاله افشین همسایه ما بود. ما همدیگر را در خانه خاله افشین دیدیم و بعد هم خواستگاری و ازدواج.
*کار میکنی؟
بله. من برنامهنویس هستم.
*شغل شوهرت چیست؟
کار شوهرم دولتی است.
*بچه هم دارید؟
خیر. بچه نداریم.
*چه مشکلی با هم دارید؟
مشکل اصلی را من دارم، چون شوهرم خیلی با رفتارهایش اذیتم میکند. او یک نظم آهنین دارد. بسیار وسواسی است و به طور مرتب همه چیز را چک میکند. باید همیشه در خانه همه لباسها اتوکشی شده باشد. باید من هم مثل او ساعت ۵ صبح بیدار شوم. خانه تمیز باشد. همه چیز مرتب و بدون نقص باشد. این نظم آهنینی که دارد من را کلافه کرده است.
*فکر میکنی دلیل این مساله چیست؟
نمیدانم. شاید شرایط شغلیاش موثر است اما هرچه هست من را اذیت میکند.
*فقط سر این موضوع با هم مشکل دارید؟
بله. البته مشکل کوچکی نیست. من برنامهنویس هستم. بیشتر شبها کار میکنم. وضعیتی که شوهرم درست کرده، برایم خیلی سخت است و همیشه اضطراب دارم. نمیتوانم زندگی عادی داشته باشم.
*شوهرت به جدایی رضایت دارد؟
ما همدیگر را خیلی دوست داشتیم. شوهرم بسیار ناراحت است اما واقعیت این است که هیچکدام نمیتوانیم دیگری را تغییر دهیم و چارهای جز جدایی نداریم. هرچند شوهرم جدایی را هنوز قبول نکرده است.
نظم آهنین شوهر باعث درخواست طلاق همسر شد
نظر شما