3/19/2025 2:10:20 PM

چهار سریال ایرانیِ ۱۴۰۳ که خوب بودند و خوب نماندند!

در ادامه سریال‌های مشهور شبکه‌های نمایش خانگی را مورد بررسی قرار می‌دهیم که قرار بود در ذهن‌ها ماندگار شوند اما زودتر از آنچه که انتظار می‌رفت از سوی مخاطبان پس زده شدند. وجه اشتراک آثار این فهرست این است که شروع خوبی داشتند اما در ادامه شاید خوب نماندند.

جنگل آسفالت

یک تیم از بازیگران مشهور، داستان جدید و یک عاشقانه متفاوت، پتانسیل‌هایی بودند که می‌توانستند سریال جنگل آسفالت را تبدیل به یک سریال پرطرفدار کنند. در ابتدا این سریال به خاطر هنر بازیگری برخی از بازیگرانش توجه مخاطبان را جلب کرد اما متاسفانه همه چیز در حد یک مقوا (با ارادت به آقای فراستی) باقی ماند و هیچ چیز طوری که پیش‌بینی می‌شد، پیش نرفت. وقتی از دور «جنگل آسفالت» را نگاه می‌کردیم، انتظار یک سریال متفاوت را داشتیم اما هر چه بیشتر به این سریال نزدیک می‌شدیم، می‌فهمیدیم داستان آنقدر که باید عمق ندارد تا ما را جذب خود کند. بر خلاف تصور نه بازی بازیگران مشهور تعریفی داشت، نه داستان آنطور که باید پیش می‌رفت و نه خبری از یک عاشقانه‌ی‌تر و تمیز بود. همه این‌ها دست در دست هم داد تا از جنگل آسفالت فقط رُخ عقاب همیشگی نوید محمدزاده به یادمان بماند و چندان درگیر داستان و ماجرای سریال نشویم.

زخم کاری

سه سال پیش، وقتی اولین فصل از سریال زخم کاری پخش شد، توجه مردم به داستان زندگی مالک (جواد عزتی) و انتقام او از خانواده‌ی ریزآبادی جلب شد. همه چیز خوب بود. آنقدر خوب که مردم فکر می‌کردند با یک تحول قابل قبول در زمینه سریال‌سازی طرف هستند. اما طولی نکشید که متوجه شدیم این یک سراب بوده است! فصل دوم، فصل سوم و در نهایت فصل چهارم این سریال از نمایش خانگی پخش شد، رفته رفته هربار تعداد بینندگانی که اشتیاق شنیدن داستان مالک و ریزآبادی‌ها را داشتند کمتر و کمتر شد. علت هم مشخص بود. مالکی که مردم به خاطر او دیدن سریال را انتخاب کرده بودند، کم کم به حاشیه‌ی داستان رفت و همین موضوع باعث سردرگمی مخاطب شد.

داریوش

بعد از موفقیت سریال پوست شیر، اکثر مخاطبان انتظار داشتند شاهد موفقیت «داریوش» هم باشند. سریالی که تقریبا حال و هوای «پوست شیر» را داشت و با تکرار همان الگوی موفق قرار بود بدرخشد. در ابتدا هم بنظر می‌رسید همینطور شود. داریوش با عنوان و موسیقی مشهورش درست مثل پوست شیر، توانست خود را بر سر زبان‌ها بیندازد اما طولی نکشید که داستان این سریال، مخاطبان را در نیمه‌ی راه قال گذاشت. سریالی که زیر سایه‌ی یک سریال دیگر مطرح شده، محکوم به مقایسه شدن با آن سریال پرطرفدار است و همین مقایسه شدن باعث می‌شود مخاطب نقاط قوت اصلی را نادیده بگیرد و از آن‌ها گذر کند. در واقع داریوش با ایده‌ای که داشت می‌توانست مانند پوست شیر، سریالی به‌یادماندنی و پربیننده باشد اما به دلیل مقایسه‌های نابه‌جا از سوی مخاطبان طرد شد و نتوانست آنطور که باید بدرخشد.

گردن‌زنی

اولین تیزرهای تبلیغاتی «گردن‌زنی» اینطور به نظر می‌رسیدند: یک شروع پر سروصدا که همه را به شنیدن یک داستان متفاوت دعوت می‌کند. «گردن‌زنی» سریالی بود که با یک معمای پر از خون و اشک آغاز شد و همین موضوع دلیل این بود که مردم با انتظارات زیادی به تماشای این سریال بنشینند و منتظر یک داستان جنایی جالب باشند.

قرار بود رد خونی که کارگردان برای حل معما در نظر داشت، مخاطبان را با خود همراه کند اما همه چیز مثل شروع پرسروصدای سریال پیش نرفت و کم کم خیلی‌ها بی‌خیال حل معما شدند، چون داستان جلو نمی‌رفت. اکثر بینندگان این سریال در انتظار یک داستان جنایی پرپیچ و خم بودند اما داستان گردن‌زنی آنطور که باید و شاید باعث پیچ و تاب ذهن مخاطبش نمی‌شد و همین موضوع باعث شد پایان این سریال به اندازه شروعش پر سروصدا نباشد. شاید اگر هیجان بیشتری در این سریال به مخاطب تزریق می‌شد، گردن‌زنی تا پایان در اوج باقی می‌ماند.


چهار سریال ایرانیِ ۱۴۰۳ که خوب بودند و خوب نماندند!

برچسب‌ها

نظر شما


مطالب پیشنهادی