3/12/2025 12:28:10 PM

تکذیب سخنان سرداران سپاه؛ از سعید قاسمی تا محسن رفیقدوست

عبدالجواد موسوی، شاعر و روزنامه‌نگار در ادامه در روزنامه هم میهن نوشت: بگذریم از این‌که رفیق‌دوست همیشه همین بوده و شبیه همین حرف‌ها را چندسال پیش و قبل از جراحی مغز هم به زبان آورده بود.

از این هم بگذریم که اگر این حرف‌ها به‌دلیل جراحی مغز اعتباری ندارد، آن بخش از حرف‌های حاج‌آقا که به مناسبت‌های مختلف از صداوسیما پخش می‌شود تکلیف‌اش چیست؟ آیا جراحی مغز فقط به بخشی از خاطرات که به جدایی‌طلبان باسک مربوط می‌شود صدمه زده یا کلاً خاطرات حاج‌آقا را کن‌فیکون کرده؟ به این هم کاری نداریم که رفیق‌دوست با چنین مغزی در این سال‌ها به چه کاری مشغول بوده و اگر رفقا و اعضای دفتر ایشان می‌دانستند که حاجی بدجوری مغزش آسیب دیده، او را از کارهای اساسی و مالی هم منع کرده‌اند یا نه؟ بی‌خیال. بهتر است این بیانیه دوستان حاجی را خیلی هم نزنیم. ‌

ای‌کاش اصلاً کسی درصدد تکذیب و توجیه برنمی‌آمد. اصلاً نادیده گرفته می‌شد. مثل خیلی چیزهای دیگری که هیچ‌کس به روی مبارک خودش هم نمی‌آورد. یک زمانی سعید قاسمی حرف‌هایی زد درباره این‌که ما در پوشش هلال‌احمر، سلاح وارد بوسنی می‌کردیم. حرفی که نزدیک بود کل هلال‌احمر را نابود کند. اگر به خاطر داشته باشید سردار رمضان شریف، سخنگوی وقت سپاه مجبور شد نسبت سعید قاسمی با سپاه را کلاً انکار کند و بگوید، او به‌عنوان یک شخص این حرف‌ها را می‌زند و مواضع‌اش ربطی به نهادهای امنیتی و جمهوری اسلامی ندارد.

موضع‌گیری معقولانه‌ای بود. این‌که قابل باور بود یا نه، اصلاً مهم نیست. مهم این بود که نسبت قاسمی با یک نهاد رسمی انکار شود و مملکت بیشتر از آن برای حرف‌های قاسمی هزینه پرداخت نکند. البته صلاح مملکت خویش خسروان دانند و لابد بلدند چطور سر و ته ماجرای رفیق‌دوست را هم بیاورند اما من فکر می‌کنم جدای از مصیبت‌هایی که ممکن است این حرف‌ها برای مملکت درست کند، در ابراز این سخنان خیری نهفته است.

کمترین خیرش این‌که می‌شود نشست و جدی‌جدی درباره سهم گروه‌های سیاسی و به بیراهه بردن انقلاب حرف زد. می‌شود کارنامه هیئت مؤتلفه را حالا جدی‌تر نقد کرد. می‌شود کنکاش کرد که چه کسانی از ابتدای انقلاب به فکر حذف، ترور و معدوم کردن دیگران بودند و چه کسانی براساس این نوع فکر از قطار انقلاب پیاده شدند. حتی شاید بشود حالا درباره حذف ناگهانی امام‌موسی‌صدر از تاریخ معاصر، مرگ‌های مشکوک اول انقلاب و ترورهای مشکوک‌تر آن‌ دوره راحت‌تر سخن گفت. منظورم مچ‌گیری سیاسی نیست. ما با یک طرز تفکر خطرناک مواجهیم.

تفکری که ریشه دارد در تاریخ؛ از ترور دکتر فاطمی در هنگام سخنرانی بر مزار محمد مسعود بگیر تا همین قتل‌های زنجیره‌ای. تفکری که مدام بازتولید می‌شود و با نفرت‌پراکنی، توهین و پرونده‌سازی توجیه می‌شود. تفکری که مدت‌هاست حتی سعی در تقیه و این حرف‌ها هم ندارد. بی‌پروا حکم صادر می‌کند و مخالفان را به حذف فیزیکی تهدید می‌کند. نمونه‌اش حرف‌های سعید قاسمی خطاب به رضا گلپور در مراسم تشییع نادر طالب‌زاده؛ حرف‌هایی که حتی صدای شرکت‌کنندگان در آن مراسم را هم درآورد. به این حرف‌ها صرفاً از منظر اخلاقی نباید نگاه کرد.

داستان ورای اخلاق و این حرف‌هاست. وقتی رفیق‌دوست با افتخار می‌گوید، به وزیر خارجه فرانسه گفتم که اگر فلانی آزاد نشود ممکن است بهمان‌جا منفجر شود یا هواپیمایتان را بدزدند، نباید فکر کنیم دارد رجز می‌خواند یا به‌قول امروزی‌ها، لاتی‌اش را پُر می‌کند. او دارد از یک طرز تفکر دفاع می‌کند. طرز تفکری که همین امروز هم معتقد است، با جهان باید همین‌گونه سخن گفت.

طرز فکری که هرگونه مذاکره‌ای را با غرب، نشانه ضعف و زبونی می‌داند و اصلاً هم برایش مهم نیست مردم باید چه تاوانی بابت این شکل از فکر کردن بدهند. باید از رفیق‌دوست، سعید قاسمی و امثال این جماعت ترسید. نه از خودشان که از فکری که مدافع آنند. فکری که هنوز دارد در این مملکت کار می‌کند و اگر هم نتواند ترور و حذف فیزیکی انجام دهد، دست‌کم تا می‌تواند بر سر راه کسانی که می‌خواهند قدمی برای آرامش و آسایش این مردم بردارند، مانع می‌تراشد.


تکذیب سخنان سرداران سپاه؛ از سعید قاسمی تا محسن رفیقدوست

برچسب‌ها

نظر شما


مطالب پیشنهادی