روایتی از دیداری پر امید با یک حامی همیشگی/ در قنوت‌تان برایم به اسم دعا کنید!

دختر جوانی است که دو مدرک پسادکترا در رشته مکانیک دارد و جزو رتبه‌های برتر کنکور بوده. می‌گوید: «خیلی از توصیه‌های ایشان در زندگی به من کمک کرده» بعد به جایگاهی که قرار است رهبری آنجا بنشینند نگاه می‌کند و با یک طمأنینه اضافه می‌کند: «صبر ایشان مخصوصا در بحران‌ها به من آرامش زیادی می‌دهد.»

گروه علم و پیشرفت خبر ساز؛ سیده راضیه حسینی: هرکس سیر علم و فناوری ایران را از چند دهه قبل تا رسیدنش به رتبه‌های برتر جهانی بررسی کند، یک موضوع را خیلی پررنگ و ملموس در همه حوزه‌ها می‌بیند: پیشرفت علمی ایران با راهبریِ مستمر رهبر انقلاب اتفاق افتاده است. از ادبیات‌سازی علمی در دهه‌های مختلف بعد از انقلاب تا توجه ویژه به رشته‌های پیشرفته‌ مانند نانو، سلول‌های بنیادی و این اواخر، هوش مصنوعی؛ تا پیشنهاد و پیگیری برای تأسیس مهمترین‌ نهادهای متولی مانند معاونت علمی و فناوری ریاست‌جمهوری و بنیاد ملی نخبگان و حتی به ثمر رسیدن پروژه‌های مهمی مانند رصدخانه ملی که این روزها دانشمندان دنیا را شگفت‌زده کرده است.

همین، دیدار نخبگان علمی با رهبر انقلاب را متمایز می‌کند؛ جوان‌هایی که بار پیشرفت ایران و ارائه راه‌حل مشکلات کشور بیشتر از همه روی دوش آنان است، دارند می‌آیند پیش مهمترین حامیشان و کسی که بیشتر و پیشتر از همه، قدر آن‌ها را دانسته و سنگ‌ها را از پیش پایشان برداشته است.

چهارشنبه بیستم مهرماه، برای حاشیه‌نگاری این دیدار ویژه، راهی حسینیه امام خمینی(ره) می‌شوم. دیداری که همیشه در وصفش شنیده‌ام پر از نشاط و امید و راه‌حل‌های دقیق برای حل مشکلات کشور است.

گنج عظیمی که نیستی و تمام‌شدن نمی‌پذیرد

از اولین در که وارد می‌شوم در مسیر رسیدن به حسینیه، به دکتر سعید سهراب‌پور برمی‌خورم؛ او سال‌ها رئیس دانشگاه صنعتی شریف بود، به پاس خدمات علمی‌اش به‌عنوان چهره ماندگار انتخاب شده‌ و همچنین عضو پیوسته فرهنگستان علوم است. عصازنان و با طمأنینه قدم بر می‌دارد و متواضعانه دعوتم برای گفتگو در طول مسیر را می‌پذیرد؛ درخت هرچه پربارتر، افتاده‌تر. از او در خصوص تجربه‌‌اش از هدایت پیشرفت علمی کشور توسط رهبر انقلاب می‌پرسم؛ دکتر به جلسات رمضانه ایشان با اساتید اشاره می‌کند که هر سال و به‌صورت مداوم روی عزم جدی دانشگاهیان برای پیشرفت علمی کشور تأکید می‌کردند. این را اضافه می‌کند که در بعد حاکمیتی، خود رهبری پیشنهاد تأسیس بنیاد ملی نخبگان را داده‌اند؛ بنیادی که به مهمترین نهاد برای حمایت مستمر از استعدادهای علمی کشور تبدیل شده است.

وارد حسینیه که می‌شوم، تعدادی زیادی از نخبه‌ها روی ردیف مرتب صندلی‌ها نشسته‌اند و بقیه نیز کم‌کم می‌رسند؛ اولین چیزی که نظرم را جلب می‌کند، نحوه چینش صندلی‌هاست که برخلاف دیدارهای پرجمعیت، حالا خانم‌ها هم در نزدیک به نیمی از محوطه وسط حسینیه روبروی رهبر نشسته‌اند. مثل همه دیدارهای رهبری، حدیث از امام علی(ع) متناسب با جلسه به سادگی و زیبایی بالای حسینیه درج شده است: «علم گنج عظیمی است که نیستی و تمام شدن، نمی‌پذیرد»

«صبر رهبری در بحران‌ها به من آرامش می‌دهد»

مدعوین خیلی متین روی صندلی‌‎ها نشسته‌اند؛ متانتی که به گمانم حاصل رسوب‌کردن علم در سال‌های عمرشان است. با نخبه‌ها که وارد گپ و گفت می‌شوم، شاید کلیشه‌ای‌ترین سوال این باشد که حس و حالشان از حضور در این جلسه چیست؛ ولی گمان می‌کنم به عدد جلسات و به عدد آدم‌هایی که اینجا می‌آیند، جوابش متفاوت و منحصر بفرد باشد.

زهرا کاظمی یکی از دختران نخبه جوان حاضر در حسینیه است؛ در رشته مهندسی مکانیک، جزو رتبه‌های برتر کنکور بوده، دو مدرک پسا دکترا دارد و به‌عنوان استاد مدعو تدریس می‌کند. در جواب سوالم می‌گوید: «خوشحالم در این جلسه حضور دارم؛ من همیشه از رهبری به‌عنوان یک مرد با صلابت و بسیار محترم، الگوبرداری می‌کنم. خیلی از توصیه‌های ایشان در زندگی به من کمک کرده که مهمترینش اول تدبر در قرآن بوده و بعد هم این توصیه مهم که علم و نخبگی جنبه‌های مختلفی دارد و فقط درس‌های آکادمیک نیست.» به جایگاهی که قرار است رهبری آنجا بنشینند نگاه می‌کند و با یک طمأنینه دوست‌داشتنی اضافه می‌کند: «صبر ایشان مخصوصا در بحران‌ها خیلی به من کمک می‌کند و آرامش می‌دهد.»

یک دغدغه مشترک و گلایه از وزارت علوم

قصد کرده‌ام امروز فراتر از شرح حس و حال نخبه‌ها و دیدار، از دغدغه‌هایشان بپرسم؛ از خانم کاظمی در مورد مهمترین مشکلی که به‌عنوان نخبه با آن مواجه است، می‌پرسم. انگار سر درددلش باز شده باشد؛ توضیح می‌دهد با اینکه در فراخوان جذب هیأت علمی اول شده، اما هنوز به‌عنوان استاد مدعو تدریس می‌کند و عضو هیأت علمی نشده است. برای پیگیری این موضوع، هم به وزارت علوم نامه زده و هم به دیوان عدالت اداری. با چندنفر دیگر از نخبه‌ها که هم‌کلام می‌شوم، پرتکرارترین گلایه‌ای که از وزارت علوم می‌شنوم، همین مشکلاتی است که سر راه جذب به‌عنوان هیأت علمی داشته‌اند. سیده صدیقه بنی هاشمی، برنده جایزه شهید چمران در بنیاد ملی است؛ دکترای ریاضی کاربردی دارد و پژوهشگر پسادکتراست. می‌گوید: «حتی وقتی برای پیگیری موضوع به وزیر یا هر مقام مسئول دیگری نامه می‌زنیم، با دستور مساعده، باز به گروه درسی در دانشگاه ارجاع پیدا می‌کند؛ در واقع اختیار اصلی را برای تصمیم‌گیری در خصوص جذب اساتید دارند و گاهی حتی وقتی پیگیری از نهاد بالاتری اتفاق می‌افتد، ممکن است خود همین، مانعی بر سر راه جذبمان باشد.»

مشکلاتی که بر سر راه به کارگیری نخبگان در هیأت‌ علمی دانشگاه وجود دارد، را در صحبت‌های روز سه‌شنبه با شرکت‌کنندگان همایش ملی نخبگان هم از افراد متعددی شنیده بودم و اینطور که بنظر می‌رسد یک درد مشترک است. یک گوشه یادداشت می‌کنم بعد از تمام‌شدن دیدار بروم سراغ وزیر علوم و بپرسم برای حلش چه برنامه‌ای دارند. ولی نمی‌دانم چقدر می‌توانم عمق دغدغه نخبه‌هایی که این دو روز با آن‌ها صحبت کردم را به آقای وزیر منتقل کنم.

رهبری امید را در دل ما زنده نگه می‌دارند

فاطمه عبدی، دختر جوان دیگری است که در این جمع حاضر است؛ دکترای نانوفیزیک دانشگاه تهران را دارد و در طرح کاظمی آشتیانی در بنیاد ملی، دانش‌آموخته برتر بوده است. بار دومی است که به دیدار رهبری می‌آید؛ می‌گوید: «خیلی خوشحالم که نخبگان برای ایشان تا این اندازه مهمند و صحبت‌ها و دغدغه‌های این جوان‌ها را می‌شنوند. کشور با تفکرات نخبگان بالا می‌رود و رهبری نیز با همین نگاه حمایت می‌کنند؛ اما مسئولین در انجام وظایفشان کوتاهی می‌کنند. باید برای عملی‌شدن مطالبات رهبری از مسئولین و دستگاه‌ها، یک نظارت جدی وجود داشته باشد.» بنظرم می‌رسد شاید هیچ‌کس مثل این قشر، فاصله میان پیگیری و دغدغه رهبری برای حمایت از نخبگان با ساختارهای ضد نخبگی در دستگاه‌های دولتی را اینقدر ملموس احساس نکرده باشد؛ فاصله از زمین تا آسمان است.

برای اینکه طرف گفتگو فقط خانم‌ها نباشند، کمی آنطرف‌تر سراغ آقایان نخبه‌ای می‌روم که به‌نظر می‌رسد از اساتید جوان باشند؛ محمدمهدی فخاریان، هیأت علمی دانشگاه گرمسار و برگزیده طرح شهید کاظمی آشتیانی بنیاد است. می‌گوید « رهبری امید را در دل ما زنده می‌کنند؛ ما از ایشان برای به جلو حرکت کردن، انرژی می‌گیریم». عجب جمله‌ای! یک مرد حدودا 80 ساله، آنقدر پرشور و پرامید، پیشتازی علمی ایران را پیگیری می‌کند که به جوانانی که اول این مسیرند، انرژی و انگیزه حرکت می‌دهد.

در مورد مهمترین دغدغه‌اش می پرسم؛ به ارتباط ضعیف میان صنعت و دانشگاه اشاره می‌کند. اینکه «دو طرف، به هم اعتماد ندارند و باید نهادی باشد که ادبیات هر دو طرف را بفهمد و بتواند برای حل مشکلات صنعت توسط دانشگاه، این دو را به هم برساند.» نکته دقیق و مهمی است؛ کارویژه‌ای که در بسیاری از کشورها توسط کارگزاری‌های علم و فناوری (بروکری) انجام می‌گیرد و خبر خوب اینکه یکی دو سال است حرکت خوبی برای تأسیس این کارگزاری‌ها در دانشگاه‌های برتر کشور و نیز در پارک‌های علم و فناوری شروع شده است. آقای فخاریان به‌عنوان عضو جوان هیأت علمی، یک دغدغه مهم دیگر هم دارد و آن آیین‌نامه‌های مربوط به ارتقاء اساتید است که طی سال های اخیر سخت‌تر شده و توجه ای به تفاوت رشته ها و دانشگاه ها در آن دیده نشده است.

در میان خانم‌ها، سه نفر با بچه کوچکشان آمده‌اند؛ یکی از آن‌ها دختر بچه کوچکی است که آرام توی بغل مادرش خواب رفته و دیگری پسر بچه‌‌ای که باید حالا از در و دیوار بالا می‌رفت، اما بی‌سر وصدا روی پای مادرش نسشته و سرگرم خط کشیدن روی یک کاغذ کوچک است. تصویری از مسیر شیرین و حتما سختی که این زنان برای تحصیلات عالیه و نخبه‌شدن در پیش داشته‌اند.

فراخوان خودکفایی که در جامعه علمی ایران طنین‌افکن شد

بالاخره انتظار تمام شود و رهبر انقلاب وارد حسینیه می‌شوند؛ همه از جا بلند می‌شوند و با چندشعار به استقبال ایشان می‌روند. بعد از نشستن همه، جلسه با قرائت قرآن آغاز می‌شود. قاری، آنطور که مجری بعدتر معرفی‌اش می‌کند، یک نخبه قرآنی است؛ دکترای علوم سیاسی دانشگاه تهران را دارد و رتبه اول مسابقات قرآنی اساتید را در سال 98 کسب کرده است. با نوای زیبای قرآنی، حسینیه تماما سکوت می‌شود و به آیات گوش می‌سپارد.

بعد از تمام شدن قرآن، مجری برنامه که او هم از دانشجویان رشته مدیریت دانشگاه تهران است، از آقا کسب اجازه و با یک متن زیبا برنامه را شروع می‌کند. اولین سخنران، «دهقانی فیروزآبادی» است که بعد از استعفای سورنا ستاری، سرپرستی معاونت علمی و فناوری را برعهده گرفته است. اینطور که مشخص است، گویا اول قرار بوده 12 دقیقه صحبت کند و بعد زمانش را به 6 دقیقه کاهش داده‌اند؛ بنظرم می‌رسد چه خوب! مسئولین خیلی فرصت برایشان پیش می‌آید، به رهبری گزارش بدهند و شاید بهترین کار همین است که الان زمان، بیشتر به سخنرانی نخبه‌ها اختصاص پیدا کند. دهقانی در شروع صحبتش به یک مقاله nature در سال 2005 در خصوص جنبش علمی ایران اشاره می‌کند با عنوان «رژه بلند ایران». مقاله‌ای که به بررسی نقش موثر آیت‌الله خامنه‌ای در حرکت علمی ایران و فراخوان خودکفایی در همه حوزه‌ها پرداخته است و می‌نویسد: «این فراخوان در جامعه کوچک علمی ایران طنین‌انداز شده است.» سپس به مسیری که تا کنون معاونت علمی برای تحقق اقتصاد دانش‌بنیان طی کرده و راهی که در پیش دارد اشاره می‌کند؛ مخصوصا مسئولیت سنگینی که در اجرای قانون مهم «جهش تولید دانش‌بنیان» برعهده این معاونت است و رسوخ علم و فناوری در صنایع بزرگ و به‌کارگیری نخبگان را دنبال می‌کند. بعد از پایان صحبت‌ها، رهبری به‌صورت ویژه این وظیفه مهم معاونت را مورد تأیید و تأکید قرار می‌دهند.

از تحلیل‌هایی دقیق تا راه‌حل‌هایی عالمانه در تراز نخبگان

حالا نوبت نمایندگان نخبگان رسیده تا یکی یکی پشت تریبون بیایند؛ نفر اول، «امیرمحمدزاده لاجوردی» است، پسادکتری رشته نرم‌افزار دارد و مدیرعامل و بنیانگذار یک شرکت دانش‌بنیان است؛ مقام دومی در جشنواره بین‌المللی خوارزمی و چندجایزه از بنیاد ملی نخبگان را نیز در کارنامه خود دارد. از اعتمادی که در این دولت به جوان‌ها شده می‌گوید و اینکه مخاطب بایدها خودشان هستند. آخر صحبت‌ها به رسم همیشه می رسد به درخواست یادگاری؛ اول درخواست دعا دارد و بعد عبای آقا را می‌خواهد و پشتبندش خنده حاضرین فضای حسینیه را خیلی خودمانی و صمیمی می‌کند.

نفر بعدی «حمیده مجد» است؛ با صدای رسا و با آرامش صحبت می‌کند. فعال عرصه معدن است؛ رشته‌ای که مردانه به‌نظر می‌رسد اما این دختر جوان با پوشش کامل نه تنها نخبه این حوزه است بلکه با اشرافی حیرت‌آور از مهمترین ظرفیت‌های عرصه معدن به‌عنوان جایگزین نفت صحبت می کند و برای بهره‌گیری کشور از این ظرفیت‌ها پیشنهادهایی تخصصی می‌دهد. آقا با دقت گوش می‌دهند و یادداشت می‌کنند.

یک دهه هشتادی، سخنران بعدی است؛ «محمدجواد شمس‌الدینی» که بین سخنران‌ها از همه کم سن و سال‌تر و همانقدر هم پرشور و پرانرژی است. تسلط خوبی دارد و در صحبت‌هایش به بیانیه گام دوم ارجاع می‌دهد؛ به عملکرد تأمل‌برانگیز برخی از اساتید دانشگاه در سوءاستفاده از احساسات پاک دانشجویان اشاره می‌کند و یک پیشنهاد جالب می‌دهد: برای اینکه مطمئن باشیم اساتید دانشگاه واقعا دلسوز مردم و جوانان هستند، برای جذبشان به تعداد مقاله‌هایشان اکتفا نکنیم. ببینیم چقدر سابقه خدمت‌رسانی به مردم و مشارکت در امور عام المنفعه دارند.

در ادامه مسائل مهم مربوط به حوزه پزشکی و درمانی را مورد بررسی قرار می‌دهد. آخر صحبت‌هایش با لهجه یزدی سلام مردم شهر زارچ را به آقا می‌رساند و بچه‌های بسیج علوم پزشکی را. دو خواسته و بعد در واقع سه خواسته دارد: اول اینکه برای ما دعا کنید؛ بعد اینکه یادگاری گرفتن رسم است و درخواست یک کتاب از کتابخانه شخصی ایشان را می‌کنند و سوم اینکه آقا دعایی که روی انگشترهایی که به همراه دارد بخوانند. آقا می‌پذیرند و پاسخ می‌دهند: «سلام من را به مردم زارچ و به دوستانت در بسیج علوم پزشکی برسان.»

یک دقت‌نظر دلنشین در پاسخ به همه سخنران‌ها دارند؛ اینکه جواب سلام، واجب است. و همین جوابِ سلام واجب، با محبتی گرم و پدرانه، مهمترین سوغاتی این نخبه‌ها از دیدار با رهبر است.

«ایده‌ات را مکتوب به من برسان»

صدای هر از چندگاه بچه‌ها در قسمت خانم‌ها خودش یک روایت طولانی است از سبک زندگی زنان فعال اجتماعی و نخبه. همین رسیدنشان به این نقطه را خیلی باارزش‌تر می‌کند. دختر کوچولو که حالا بیدار شده و روی زمین مشغول بازی است، سوژه یکی از عکاسان مراسم شده بود. مادرش چشمش به بچه است و گوشش به سخنرانی؛ مهارتی که زن‌ها خوب از پسش بر می‌آیند!

نفر بعد «محمد تمنایی» است که دکتری تخصصی مهندسی حمل‌ونقل دانشگاه تربیت مدرس را دارد و عضو هیأت علمی دانشگاه صنعتی اصفهان و برگزیده جایزه صیاد شیرازی بنیاد ملی نخبگان است. در خصوص حوزه حمل و نقل، کلان‌راهبرد دقیقی ارائه می‌دهد و آقا می‌گویند ایده‌ات را مکتوب به من برسان. پاسخ می‌دهد که همراهش دارد و به دست ایشان می‌رساند.

همین‌ها جلسه را خیلی متفاوت می‌کند؛ نخبه‌ها مشکلات را خوب و دقیق بررسی کرده‌اند و برای حل‌شدنش، راه‌حل دارند و رهبری عالمانه و با دقت، پذیرای راه‌حل‌ها هستند.

صدای رسای دختر جوان نخبه در توصیه‌های حکمرانی به مدیران کشور

سخنرانی بعدی «زهرا احتشام»، دانشجوی دکترای مدیریت آموزش عالی دانشگاه تهران، برگزیده طرح شهید احمدی روشن بنیاد و دانشجوی استعداد درخشان در دوره ارشد و دکتراست. سلام می‌کند و آقا گرم و پدرانه پاسخ سلامش را می‌دهند .صحبت‌هایش را با اعتماد به‌نفسی مثال‌زدنی، شروع می‌کند؛ دیدگاه مدیریتی‌اش بر اصول تربیتی تأکید دارد، یک نگاه مدیریتی زنانه. به بیانیه گام دوم ارجاع می‌دهد؛ اینکه علم و اخلاق و معنویت مقدم برهمه چیز است و گریزی می‌زند به اتفاقات اخیر که به‌واسطه حضور دهه هشتادی‌ها دلسوزان را نگران کرده است. حرف و دغدغه‌اش، بازطراحی نظام حکمرانی تربیتی در کشور است و در یک متن منسجم و دسته‌بندی‌شده نکاتش را شرح و تفصیل می‌دهد.

دروغ چرا! ازینکه یک دختر نخبه، اینطور با اعتماد به‌نفس در حضور عالی‌ترین مقام کشور صحبت می‌کند و خطاب به وزرا و مسئولین اجرایی، پیشنهادات حکمرانی دقیقی می‌دهد، حس غرور می‌کنم. از صحبت‌های خانم احتشام متوجه می‌شوم سندهای بالادستی را خوب و دقیق خوانده و روند دولت‌ها در حکمرانی آموزشی را به دقت بررسی کرده است.

آقا خیلی دقیق به صحبت‌های خانم احتشام گوش می‌دهند. احتشام انتهای صحبتش سلام دوستانش را به آقا می‌رساند؛ دوستانی که می‌گوید: بعضی‌هایشان حتی ظاهر و پوشش‌شان شبیه به او نیست. آقا گرم و پدرانه می‌گویند «به دوستانتان سلام من را برسانید».

خانم احتشام انتهای صحبتش، می‌رسد به رسم همیشگی درخواست یادگاری از آقا. شروع می‌کند به بیان درخواستش ولی برخلاف چنددقیقه گذشته که رسا و پرشور و با انرژی حرف می‌زد حالا بغض می‌کند؛ مثل دخترکی که پیش پدرش درددل کند، می‌گوید: «آقاجانم من خواهش میکنم برای من به اسم دعا کنید برای ما که استقامتمان در راهِ حق، اندازه شهدا نیست،گاهی زخم‌زبان‌ها و فشارها خیلی سخت است.» آقا مهربانانه و با یک همدلی که توی صدایشان موج می‌زند می‌گویند «چشم دعا می‌کنم». خانم احتشام برای اینکه مطمئن شود آقا به اسم در قنوت برایش دعا می‌کند، اسم خودش را تکرار می‌کند: زهرا احتشام هستم آقا جان.

بعد از 11 سال چراغ امیدی در دلمان روشن شده است

نفر بعدی «سید محمدنوید قریشی» است؛ دکترای تخصصی هوافضا دارد و هیأت علمی پژوهشگاه فضایی ایران و برگزیده دو جایزه بنیاد ملی نخبگان است. از چراغ امیدی می‌گوید که بعد از 11 سال و با تشکیل دوباره شورایعالی فضایی در دلشان روشن شده است. به دستاوردهای گسترده ایران در حوزه فضایی اشاره می‌کند و برای حل مشکلات پیشنهاد عملیاتی می‌دهد. صحبتش را هم با یک بیت خطاب به امام زمان(عج) تمام می‌کند. یادگاری یک انگشتر و یک نهج‌البلاغه مزین به خط آقا را درخواست می‌کند.

آخرین سخنران آقای وحید ضرغامی است؛ دکترای تخصصی فناوری نانو را از دانشگاه صنعتی شریف گرفته، عضو بنیاد ملی نخبگان است و در حوزه سیاستگذاری شرکت‌های دانش‌بنیان فعالیت می‌کند. تحلیل دقیقی از مسائل مهم این حوزه و پیشنهادهایی کاربردی ارائه می‌دهد. آخر صحبت‌هایش اما یک درخواست متفاوت دارد: «در فصل پدرشدن هستیم، بچه‌های ما را و خود ما را دعا کنید.» آقا با لبخندی گرم و با یک «ان‌شاءالله» صمیمانه پاسخ می‌دهد.

شاداب، زنده و امیدبخش

آخرین سخنرانی تمام می‌شود و حالا همه منتظر شروع سخنرانی رهبر انقلاب هستند؛ امید و اشتیاق که با سه صلوات در هم آمیخته می‌شود، هوای حسینیه را پر می‌کند.

«خدای متعال را جدّاً جدّاً سپاسگزارم که الحمدلله بعد از سبک شدن این مشکل کرونا، بار دیگر این جلسه‌ی شاداب و زنده و امیدبخش تشکیل شد؛ حقیقتاً حضور شما جوانها، بخصوص جوانان نخبه که شما هستید، خلّاق امید است؛ یعنی اصلاً حضور شما در هر جا که باشید، امید را به وجود می‌آورد، ‌خلق می‌کند.» این جملاتِ از دل برآمده، عجیب به دل می‌نشیند؛ «شاداب»، «زنده» و «امیدبخش» دقیق‌ترین کلماتی است که می‌تواند حس و حال امروز حسینیه امام خمینی(ره) را به‌تصویر بکشید.

رهبر انقلاب، بعد به سخنرانی‌های نخبگان اشاره می‌کنند و ادامه می‌دهند: «بسیار مطالب خوبی گفته شد، یعنی جدّاً من استفاده کردم و به نظرم میرسد که پیشنهادهایی که داده شد درست است و غالباً هم عملی است؛ و از اینجا انسان این حقیقت را بیشتر درک میکند که بسیاری از مشکلات ما در این سالهای گذشته، مشکلات مدیریّتی بوده؛ راهکار وجود داشته، [امّا] مدیریّتها به آن راهکار نپرداختند.» اینجا شاه‌کلید درد و دغدغه نخبگان و ریشه مشکلات کشور را بیان می‌کنند؛ مدیرانی که در سطوح مختلف، تن به راهکارهای عملیاتی نخبگانی نمی‌دهند و برای پیشرفت کشور، هیچ‌چیز مهمتر از اصلاح این موضوع توسط روسای قوا نیست.

رهبری، بعد تمام‌قد پای پیگیری راه‌حل‌های مطرح‌شده می‌آیند: «حالا امیدواریم که این دولت فعلی ان‌شاءالله با جدّیّت دنبال کند، که نشانه‌هایش دارد دیده میشود. اینجا چند نفر از آقایان وزرا و معاون رئیس‌جمهور هستند، اینها را در دولت باید مطرح کنند، من هم اینها را منتقل خواهم کرد؛ یعنی حالا این مطالبی که به من داده شد، در دفتر یک بررسی‌ای میکنند، [بعد] ان‌شاءالله، هم به خود آقای رئیس جمهور، هم به مجموعه‌ی مسئولین دولتی منتقل می‌کنیم.»

«نخبه یکی از مهم‌ترین ثروت‌های انسانی کشور است»

حالا ایشان می‌روند سراغ صحبت‌هایی که از قبل از جلسه، برای آماده‌کردنش وقت گذاشته‌اند و با یک نظم دقیق و جالب، در سه سرفصل دسته‌بندی کرده‌اند: «یکی درباره‌ی نخبه است؛ عنوان نخبه، موضوع نخبه؛ دو سه نکته را در این زمینه میخواهم عرض کنم که نخبه کیست و چه کار میکند. یک سرفصل دیگر، انتظارات از نخبه است؛ حالا بعد که شناختیم نخبه کیست، چه انتظاراتی از نخبگان کشور داریم. سرفصل بعدی این است که چه انتظاراتی از دستگاه‌ها داریم برای کمک به نخبه؛ چون نخبه یک جوان است؛ کمک می‌خواهد، پشتیبانی می‌خواهد، حمایت می‌خواهد؛ نوع این حمایت‌ها باید مشخّص بشود.» سخنانشان در این سه سرفصل، با ارجاعاتی دقیق و کلیدی ادامه پیدا می‌کند که شاه‌کلیدش، این جمله است: «نخبه یکی از مهم‌ترین ثروت‌های انسانی کشور است.»

از دانشگاه می‌گویند که «یکی از بزرگ‌ترین موانع در مقابل سلطه‌ی استکبار است.» و گریزی می‌زنند به همه تلاش‌هایی که همیشه و از جمله در هفته‌های اخیر برای به تعطیلی‌کشاندن دانشگاه‌ها انجام گرفت.

این دو توقع مهم نخبگان را برآورده کنید

در ادامه به یک موضوع مهم می‌پردازند و آن عناصر ایجاد نخبگی است: «استعداد و فکر خدادادی»، «همّت و تلاش» و «هدایت و توفیق الهی»؛ و با مثال‌های جالب، فرق بین یک فرد ذاتا باهوش با کسی که به نخبگی می‌رسد را تبیین می‌کنند. به زمینه‌های نخبه‌پروری پس از پیروزی انقلاب اسلامی اشاره می‌کنند: «توسعه‌ی دانشگاه‌ها»، «گسترش دامنه‌ی دانشگاهی؛ چه دانشجو، چه استاد»، «توسعه‌ی علم و پژوهش» و بعد به دستاوردهای خیره‌کننده دانشمندانمان که تحسین دنیا را به همراه داشته است: «تحقیقات و دستاوردهای پژوهشگاه رویان»، «پیشرفت در بیوشیمی و دست یافتن به کرسی یونسکو در این رشته»، «پرتاب ماهواره به فضا»، «ساخت ربات‌های انسان‌نما در دانشگاه تهران»، «دستاوردهای بنیادین در صنعت هسته‌ای»، «ساخت تجهیزات پیشرفته‌ی موشکی و پهپادی»، «ساخت واکسن‌های پیچیده، بخصوص واکسن کرونا».

در ادامه انتظاراتی که از نخبگان می‌رود را مورد بحث قرار دادند؛ اینکه توانایی و ظرفیّت شخصی را برای حلّ مشکلات کشور به کار بگیرد؛ از توانایی‌های خود و ظرفیّتهای کشور غافل نشود و غفلت نکند.

و بخشی که بسیار بر روی آن تأکید کردند، انتظارات از دستگاه‌ها در قبال نخبگان بود؛ اینکه «در یک کلمه: از دستگاه‌ها توقّع داریم که از نخبگان حمایت کنند.» و «حمایت همیشه به معنای پول دادن نیست»؛ حمایت باید عاقلانه، بخردانه و با توجّه به جوانب گوناگون باشد. و در ادامه به ضرورت برآورده‌شدن دو توقّع مهم نخبگان اشاره کردند: ایجاد اشتغالِ مناسب با دانش آن‌ها و ایجاد امکان ادامه‌ی تحقیقات و ارتباط با مراکز علمی دنیا.

راهبری که حواسش به دغدغه‌ نخبگان است

تا پیش از سخنرانی همه ذهنم درگیر این بود که دغدغه مشترکی که این دو روز به کرات از همه نخبه‌ها شنیده بودم را چطور به مسئولین منتقل کنم و حالا رهبری، همان دغدغه را صریح، منطقی و قاطع مطرح کردند و خواستند که مسئولین پیگیری کنند: «بنده اطّلاع دارم که نخبه‌ای میخواهد در هیئت علمی دانشگاه وارد بشود، [ولی] با انواع و اقسام ترفندها جلویش را میگیرند و نمیگذارند؛ چرا؟ چرا از این نخبه استفاده نمیکنید؟ بعضی از نخبه‌های ما ــ نخبه‌های برجسته ــ بیرون درس خوانده‌اند، آمده‌اند اینجا به امیدی که بتوانند کار کنند، [امّا] بر اثر همین رفتارها برگشته‌اند رفته‌اند! دیده‌اند اینجا نمیشود زندگی کرد. خب من چه توقّعی بکنم از این جوان؟ باید حمایت کرد. در این زمینه هر چه خرج کنیم، این هزینه نیست، سرمایه‌گذاری است. وزرای محترم حتماً در این زمینه کار کنند، تلاش کنند. نگذارید نخبه از دانشگاه مأیوس بشود؛ حالا حدّاقلّش این است که بتواند در دانشگاه وارد بشود، جایگاهی پیدا کند.»

نمی‌توانم خوشحالی‌ام را پنهان کنم؛ سر می‌چرخانم و به خانم‌هایی نگاه می‌کنم که یک ساعت پیش درخواست می‌کردند دغدغه‌شان را منتقل کنم و حالا دارند از زبان رهبر انقلاب می‌شنوند؛ خوشحالی و امیدی توی صورتشان دویده و دلشان قرص شده.

حل مسائل کشور، مبنای ارزیابی و ارتقاء باشد

رهبری در ادامه به یک اصلاح مهم و حیاتی در ارزیابی نخبگان و ارتقاء اساتید اشاره می‌کنند که شاه‌کلید حل مسائل کشور توسط جامعه علمی و دانشگاهی است: «یک نکته‌ دیگر که انتظار میرود، این است که شاخص ارزیابی نخبه را اصلاح کنیم. امروز شاخص ارزیابی استاد و نخبه و غیره غالباً مقالات است؛ این درست نیست. البتّه من قبلاً هم این را گفته‌ام،من بارها تکرار کرده‌ام این را؛ شاخصها را حلّ مسئله قرار بدهید. مسئله را ارائه بدهید، بخواهید حل کنند؛ این جمع، این گروه نخبه، این شخص نخبه، این استاد نخبه، یک مسئله‌ای را حل کند برای دستگاه‌های ذی‌ربط؛ این شاخصِ ارتقا باشد، این شاخصِ پذیرش به عنوان رتبه‌ برتر باشد»

بخش انتهایی صحبتشان نیز بر موضوعی کلیدی تأکید دارد: «اینکه به نخبگان ما افق روشن نشان داده بشود» و با اشاره به سابقه تاریخی این موضوع، رهنمودهایی کلیدی در این خصوص بیان می‌کنند.

وزیر علوم فی‌المجلس پیگیر می‌شود

صحبت‌های ایشان که تمام می‌شود، یک فصل مشترک در چهره همه، از نخبگان تا مسئولین می‌بینم: امید، شور و نشاط و یک عزم جدی برای کارهای بزرگی که رهبری از آن‌ها خواسته است. رهبری موقع رفتن، در خروج از حسینیه توقف می‌کنند و عبا و چفیه و انگشترشان را می‌دهند تا به دست سخنرانانی برسانند که یادگاری خواسته‌بودند؛ گمانم خیلی‌ها غبطه آن لحظه را خوردند و قند توی دل نخبه‌های خوش‌صحبتِ دیدار آب شد.

حالا مسئولین صف اول، در حلقه نخبه‌ها قرار گرفته‌اند و به دغدغه‌ها و سوالات و مشکلاتشان پاسخ می‌دهند. فرصت را مغتنم می‌شمارم و بلافاصله سراغ وزیر علوم می‌روم؛ حس می‌کنم هیچ‌زمانی بهتر از الان نیست که دغدغه این دو روز نخبه‌ها را از خود وزیر پیگیر شوم. دکتر زلفی‌گل دنبال کسی می‌گردد؛ خودم را معرفی می‌کنم و بدون مقدمه می‌روم سراغ سوالم. اینکه توی صحبت با نخبه‌ها طی این دو روز، دغدغه و مشکل اغلب آن‌ها سنگ‌اندازی‌هایی است که در فرایند جذب هیأت‌علمی با آن مواجه شده‌اند و حالا هم رهبری به‌صورت مستقیم به آن اشاره کردند و برطرف‌شدنش را درخواست کردند. می‌گوید: « اتفاقا الان دنبال مسئول این حوزه در وزارت بودم که جلسه‌ای برای پیگیری این موضوع ترتیب دهیم.» و می‌رود مسئول مربوطه را پیدا کند و فی‌المجلس موضوع را پیگیری کند.

سراغ دکتر دهقانی فیروزآبادی می‌روم تا در مورد سازوکارشان برای تأکید ویژه رهبری در خصوص مسئولیت مهم معاونت علمی بپرسم؛ اما نخبه‌ها دور ایشان را گرفته‌اند و حق می‌دهم اولویت با آن‌ها باشد؛ ما خبرنگارها بعدا دسترسی داریم سوالمان را بپرسیم، اما این‌ها که خیلی‌هایشان از شهرهای دیگر آمده‌اند، مشخص نیست دیگر کی بتوانند آقای دهقانی را ببینند.

از آلمان برگشتم تا کنار مردم باشم و دینم را ادا کنم

از محل دیدار که خارج می‌شوم، تعدادی از خانم‌ها را می‌بینم که اول‌وقت، ایستاده‌اند به نماز. با یکی از خانم‌ها که تازه نمازش تمام شده، همراه می‌شوم؛ مانتوی آبی و روسری رنگی هماهنگ با آن پوشیده و اینطور که به‌نظر می‌رسد در آستانه مادرشدن است. خانم نجمه کفاش‌زاده در هر سه دوره کارشناسی، کارشناسی ارشد و پیش‌دکترا رتبه اول را داشته؛ دکترا را از دانشگاه بن آلمان گرفته و پسادکتر را نیز در همین کشور گذراند؛. اما با وجود موقعیت شغلی و مالی خیلی خوب در آلمان، با همسرش تصمیم می‌گیرد برگردد ایران و حالا در دومین پسادکترا در دانشگاه تهران مشغول پژوهش است. می‌گوید «می‌خواستیم کنار مردم کشور خودمان باشیم و دینمان را ادا کنیم؛ حتی در سختی‌های اقتصادی که این روزها تحمل می‌کنند و پیش خودمان گفتیم اینکه بگذاریم وضعیت اقتصادی بهتر شود و بعد برگردیم، شاید آنقدرها فایده نداشته باشد که این روزها ایران باشیم؛ شاید اطرافیانمان وقتی ما را ببینند که قید رفاه و امکانات بیشتر را زده‌ایم تا در کشور خودمان باشیم، قوت قلب پیدا کنند.»

از حال و هوای دیدار و سخنرانی می‌پرسم؛ با یک نشاط محسوس از تسلط و سطح آگاهی بالای رهبری می‌گوید: «صحبت‌های ایشان خیلی خوب و روشن‌کننده بود، بسیار به‌روز بودند و هر جمله‌شان جای تفکر داشت. همینطور خیلی از نکاتی که در مورد تحصیل در خارج از کشور گفتند را ما قبلا تجربه کرده بودیم و من خیلی خوشحال شدم که از زبان ایشان شنیدم. امیدوارم هر کسی تصمیم دارد برای تحصیل برود، این نکات را در ذهنش داشته باشد.»

و سوال آخرم در مورد مهمترین دغدغه‌ای که دارند را اینطور پاسخ می‌دهد: «اساسی‌ترین نیازی که فارغ‌التحصیلان امروز ما دارند این است که اشتغال متناسب با تخصص و تحصیلشان داشته باشند و این موضوع نیازمند آن است که مسئولین ظرفیت دانشگاه‌ها را بر اساس نیاز صنعت و بازار کار بسنجند و از طرفی صنعت، فارغ‌التحصیل‌ها را در تخصص خودشان به کارگیری کند. همان موضوع کلیدی که رهبری هم مورد تأکید قرار دادند و این نشان از تسلطشان به دغدغه‌ها و مشکلات ما داشت» .

از خانم کفاش‌زاده خداحافظی می‌کنم. یک لیست مشخص و دقیق از مهمترین موضوعاتی که باید در خبرگزاری پیگیر شوم، توی ذهنم جاخوش کرده؛ مسئولیت بزرگی که رهبری بر دوش همه فعالان حوزه علم و فناوری قرار داده‌اند.

پایان پیام/

بیشتر بخوانید