ایران و دوراهی واشنگتن؛ تعامل سازنده یا ادامه تقابل؟ / آیا تهران به بازدارندگی هسته‌ای پناه می‌برد؟

ایران در میانه نظم جهانی متغیر، با فشارهای فزاینده غرب و تغییر موازنه قدرت، در نقطه‌ای سرنوشت‌ساز قرار گرفته است. تهران برای حفظ امنیت و منافع ملی، در حال بازنگری سیاست خارجی خود است؛ رویکردی که شامل تلاش برای دستیابی به بازدارندگی هسته‌ای و ایجاد اتحادهای استراتژیک با قدرت‌هایی همچون چین و روسیه می‌شود.

به گزارش میدل ایست مانیتور، این اقدامات نه از روی انتخاب، بلکه واکنشی به ضرورت‌های موجود و واقعیت‌های جدید بین‌المللی است.

ایران و معمای بازدارندگی؛ توازن‌سازی در برابر نظم جهانی متغیر

هدف ایران از پیگیری بازدارندگی هسته‌ای و تقویت روابط با قدرت‌های شرقی، پاسخی اجتناب‌ناپذیر به فشارها و خصومت‌های مستمر غرب است. نفوذ اسرائیل در سیاست خارجی کشورهای غربی و تلاش برای حفظ برتری استراتژیک این رژیم در منطقه، یکی از عوامل کلیدی این خصومت‌ها به شمار می‌آید. سیاست‌های تقابلی غرب، ایران را به سمت تقویت توان دفاعی و جستجوی ائتلاف‌هایی سوق داده که بتوانند تهدیدات خارجی را مهار کنند.

تاریخ ایران همواره با تهدیدات خارجی همراه بوده است؛ از تهاجم اعراب و مغول‌ها گرفته تا اشغال متفقین در جنگ جهانی دوم و جنگ هشت‌ساله با عراق. این تجربیات تاریخی، آسیب‌پذیری ژئوپلیتیکی ایران را آشکار کرده و ضرورت تقویت توانایی‌های دفاعی را به سیاستی محوری تبدیل کرده است. در دهه‌های اخیر، تهران با ایجاد «محور مقاومت» و توسعه برنامه موشکی، سعی در جبران این آسیب‌پذیری‌ها و پیشگیری از حملات احتمالی دشمنان خود، به‌ویژه ایالات متحده و اسرائیل داشته است.

با این حال، محور مقاومت که زمانی عامل بازدارندگی موثری بود، در سال‌های اخیر با چالش‌های جدی مواجه شده است. شکست‌های مکرر در سوریه، تضعیف حزب‌الله و تلاش‌های هماهنگ غرب، اسرائیل و برخی کشورهای عربی برای تضعیف نفوذ ایران در عراق و یمن، کارایی این محور را کاهش داده است. از این رو، بازدارندگی هسته‌ای برای ایران، علاوه بر پاسخ به تهدیدات خارجی، به ابزاری برای ایجاد توازن در نظم جهانی جدید تبدیل شده است.

چین و روسیه؛ شرکای استراتژیک ایران در برابر فشارهای غرب

بازدارندگی هسته‌ای همچنان به‌عنوان یکی از ارکان اصلی قدرت‌نمایی در ژئوپلیتیک معاصر شناخته می‌شود. این راهبرد علاوه بر تقویت ظرفیت‌های دفاعی ایران، موقعیت این کشور را در سطح منطقه‌ای به‌عنوان یک بازیگر کلیدی تثبیت کرده و دشمنان بالقوه را پیش از هرگونه اقدام، به تجدیدنظر در محاسبات خود وادار می‌کند. اهمیت استراتژیک این توانایی در سیاست خارجی ایران نیز غیرقابل‌چشم‌پوشی است؛ چراکه ابزار فشار و مذاکره‌ای مؤثر در برابر تهدیدها و تحریم‌های بین‌المللی محسوب می‌شود. بااین‌حال، دستیابی به بازدارندگی پایدار مستلزم هماهنگی با دیپلماسی واقع‌بینانه و درک عمیق از معادلات منطقه‌ای و جهانی است.

در همین حال، جهان از یک نظام تک قطبی به سوی نظمی چندقطبی در حرکت است؛ نظمی که چین و روسیه در آن به قدرت‌های تأثیرگذار بدل شده‌اند. این تغییر پارادایم، برای ایران فرصت‌ها و چالش‌های جدیدی به همراه دارد. هم‌گرایی استراتژیک با این دو قدرت می‌تواند زمینه‌ساز تقویت اقتصادی و سیاسی ایران در برابر فشارهای غرب باشد.

چین، به‌عنوان قطب اقتصادی در حال ظهور، و روسیه، با رویکردهای نظامی و امنیتی فعالانه، پتانسیل‌های منحصربه‌فردی برای همکاری با ایران دارند. موقعیت ژئوپلیتیکی و ذخایر انرژی غنی ایران، این کشور را به شریکی ارزشمند در نظم درحال‌تغییر جهانی تبدیل کرده است. بهره‌گیری از این ظرفیت‌ها می‌تواند جایگاه ایران را در معادلات منطقه‌ای و بین‌المللی بیش از پیش ارتقا دهد. درعین‌حال، تهران با تهدیدات متعددی در عرصه امنیتی روبه‌رو است. از گسترش پان‌ترکیسم و حضور ناتو در قفقاز جنوبی گرفته تا فعالیت گروه‌های افراطی موردحمایت غرب در آسیای مرکزی و افغانستان، مجموعه‌ای از چالش‌های پیچیده پیش روی ایران قرار دارد.

از داعش خراسان تا پان‌ترکیسم؛ چالش‌های امنیتی ایران در قلب آسیا

قفقاز و آسیای مرکزی به‌دلیل جایگاه استراتژیکشان، کانون رقابت قدرت‌های جهانی بوده و برای روسیه اهمیت ویژه‌ای دارند. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، شکنندگی کشورهای مستقل مشترک‌المنافع و ضعف دولت‌های قفقاز فرصت‌هایی را برای مداخله بلوک غرب و اسرائیل فراهم کرده است. این بلوک با هدف ایجاد بی‌ثباتی و مهار قدرت‌های منطقه‌ای مانند روسیه، ایران و چین، پروژه‌های گوناگونی را در این مناطق دنبال می‌کند.

در این شرایط، همکاری سه‌جانبه میان تهران، مسکو و پکن می‌تواند پاسخی مؤثر به تهدیدات مشترک باشد. این همکاری‌ها به‌ویژه در آسیای مرکزی، نقش مهمی در مقابله با رشد گروه‌های افراطی مانند داعش خراسان و طالبان دارد که تهدیدی جدی برای امنیت کشورهای منطقه، از جمله ازبکستان و تاجیکستان، محسوب می‌شوند. تضمین امنیت پروژه‌های اقتصادی حیاتی، از جمله طرح‌های انرژی و ترانزیتی، از دیگر دستاوردهای این همگرایی است.

در سطح کلان‌تر، هماهنگی میان ایران و چین در خلیج فارس می‌تواند نفوذ ایالات متحده و اسرائیل را کمرنگ کند و جایگاه ایران را به‌عنوان تأمین‌کننده اصلی انرژی چین تقویت نماید. این نوع همکاری‌ها فراتر از توافقات تاکتیکی، سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت در جهت تقویت امنیت و پایداری اقتصادی ایران هستند. در این میان، استراتژی ایالات متحده که بر پایه نظریه «رئالیسم تهاجمی» جان میرشایمر قرار دارد، بر دامن زدن به گسل‌های ژئوپلیتیکی متمرکز است. از بحران اوکراین گرفته تا تنش‌های دریای جنوبی چین، واشنگتن به‌دنبال بی‌ثبات‌سازی رقبا و جلوگیری از ظهور قدرت‌های منطقه‌ای همچون ایران است.

با این حال، سیاست خارجی ایران در مقابله با این فشارها گاه دچار لغزش شده است. از جمله تلاش برای احیای روابط با غرب و توافق برجام که نه‌تنها انتظارات ایران را برآورده نکرد، بلکه از دید قدرت‌های غربی ابزاری برای محدود کردن استقلال ایران تلقی شد. این تجربه نشان داد که تکیه بر سازش‌های غربی در غیاب سیاست‌گذاری مستقل و همگرایی با شرکای شرقی، نه‌تنها موفق نبوده بلکه بر آسیب‌پذیری ایران افزوده است.

ایران و دوراهی واشنگتن؛ تعامل سازنده یا ادامه تقابل؟

در پاسخ به تحولات ژئوپلیتیکی و فشارهای خارجی، تهران باید با تقویت همگرایی استراتژیک خود با قدرت‌های شرقی، جایگاه خود را در نظم چندقطبی جهانی تحکیم بخشد. هرچند همکاری با روسیه و چین محدودیت‌هایی دارد، این دو کشور به‌دلیل منافع مشترک و ملاحظات منطقه‌ای، احتمالاً احترام بیشتری به آرمان‌های ایران در دستیابی به رهبری منطقه‌ای قائل خواهند بود. بسیاری از نخبگان ایرانی به این باور رسیده‌اند که با تعمیق این اتحادها، می‌توانند از دام‌های مذاکرات یک‌جانبه غرب عبور کرده و سیاست خارجی‌ای مقاوم و مستقل بنا کنند.

تصمیماتی که ایران امروز اتخاذ می‌کند، نقشی حیاتی در شکل‌دهی آینده این کشور در جهانی پرتحول خواهد داشت. اما برای تحقق این چشم‌انداز، غلبه بر تناقضات داخلی در فرآیند تصمیم‌گیری و رفع «آشفتگی پارادایمی» که سیاست‌گذاری ایران را دچار پراکندگی کرده، ضروری است. اتخاذ یک راهبرد منسجم، مبتنی بر واقع‌گرایی و درس‌های تاریخی، می‌تواند ایران را در مسیر درست هدایت کند. تطبیق سیاست‌های داخلی و خارجی با واقعیت‌های نظم جهانی جدید، به ایران اجازه خواهد داد تا با هدف‌مندی و اعتماد به نفس در این دوره گذار پیچیده حرکت کند.

از سوی دیگر، ایالات متحده و به‌طور خاص دولت ترامپ، با یک دوراهی مواجه بود: یا سیاست‌هایی اتخاذ کند که ایران را به سمت تقویت بازدارندگی هسته‌ای و تعمیق روابط با چین و روسیه سوق دهد، یا با تغییر رویکرد، حق ایران را به‌عنوان یک قدرت مستقل منطقه‌ای به رسمیت بشناسد. این تصمیم می‌توانست فرصتی برای تعامل سازنده با تهران فراهم کند. اگر واشنگتن پیچیدگی‌ها و ظرفیت انعطاف‌پذیری ایران را در استراتژی‌های منطقه‌ای و جهانی‌اش به درستی درک می‌کرد، می‌توانست دیپلماسی‌ای را دنبال کند که تهران را از مسیر تقابل دور کرده و به سمت همکاری سوق دهد.

برای رسیدن به چنین هدفی، ایالات متحده باید نفوذ اسرائیل را در شکل‌دهی به سیاست‌های خود در قبال ایران بازنگری کند. اتخاذ رویکردی متوازن‌تر که به چالش‌های اقتصادی و امنیتی ایران توجه کند و احترام به حاکمیت و رهبری منطقه‌ای این کشور را مدنظر قرار دهد، می‌توانست زمینه گفت‌وگوهای معنادار را فراهم کرده و مسیر استراتژیک ایران را به‌طور بالقوه تغییر دهد.


ایران و دوراهی واشنگتن؛ تعامل سازنده یا ادامه تقابل؟ / آیا تهران به بازدارندگی هسته‌ای پناه می‌برد؟

بیشتر بخوانید