شهیدی که هیچ کس را نداشت و برای آب نامه می‌نوشت

همرزم شهید یوسف قربانی می‌گوید: " هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و نامه می‌نویسد با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را پست نمی‌کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل اروند برد. نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل آب ریخت چشمانش پر از اشک شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم کسی را ندارم که"

یکی از کارهای مورد علاقه یوسف قربانی نقاشی کردن و نوشتن بود. به هر چادری که قدم می‌گذاشت بر روی دیوارهای آن اشکال گوناگون را رسم می‌کرد. این کارش بچه‌ها را واقعا ذلّه کرده بود. مدام می‌گفتند: یوسف! بابا این چه کاری که می‌کنی؟ چادرها را خراب نکن. ولی او گوشش به این حرفها بدهکار نبود و کار خودش را می‌کرد.


شهیدی که هیچ کس را نداشت و برای آب نامه می‌نوشت

بیشتر بخوانید