در یک جنایت هولناک که ابعاد تازهای از پیچیدگی را نمایان میکرد، مرد پردهفروش با انکار قتل زن ناشناس، پروندهای معمایی را شکل داد. ماجرا از کشف جسد مثله شده زنی در خیابان آغاز شد؛ جسد که ظاهراً از محل دیگری به آنجا منتقل شده بود. با کشف البسه خونین و یک تکه کاغذ با دو شماره تلفن در محل بازیافت زباله، ابعاد پرونده گستردهتر شد.
تحقیقات پلیس به سوی زوج جوانی که برای خرید پرده به مغازه متهم رفته بودند، کشیده شد. این زوج مدعی شدند که تکه کاغذ پیدا شده بخشی از رسید خریدشان است. با دستگیری مرد پردهفروش و کشف لکههای خون در حمام خانهاش، او ابتدا به قتل اعتراف کرد و سپس ادعای خود را پس گرفت.
متهم در دادگاه نیز بر بیگناهی خود اصرار ورزید و مدعی شد که تحت فشار اعتراف کرده است. وی همچنین ادعا کرد که زن جوان را نمیشناسد و دلیل حضور تکه کاغذ در کنار جسد را اشتباه کارگرش دانست.
با توجه به مجهولالهویه بودن قربانی و نبودن اولیای دم، دادستان برای متهم اشد مجازات را درخواست کرده است. هیئت قضایی پس از استماع اظهارات طرفین برای صدور حکم وارد شور شد.
مرد پردهفروش قتل زن ناشناس را انکار کرد