به گزارش خبر ساز از مشهد، حدود پنج ماه از حادثه ۲۶ آبان مشهد میگذرد. حادثه ای که در آن، دانیال رضازاده و حسین زینال زاده، دو جوان بسیجی در جریان اغتشاشات شهر مشهد بر اثر ضربات چاقوی یک اغتشاش گر به شهادت رسیدند. در این مدت، مردم و رفقای «حسین زینالزاده» و «دانیال رضازاده»، هر از گاهی در خیابان حرعاملی همانجایی که بچهها شهید شدهاند، برنامه میگیرند، زیارت عاشورا و چند خط روضه میخوانند. این خیابان اما برای مادر حسین زینال زاده یادآور وقایع تلخی است که بر فرزند شهیدش گذشته است. خیابانی که او شاید فرداروزی باید برای خرید کیف و کفش عروسش به آن جا میرفت، برایش حکم قتلگاه پسرش را دارد، پسری که هرگز فرصت نشد دامادش کند.
مادر شهید حسین زینال زاده در گفت و گو با خبرنگار فارس در مشهد درباره خاطراتش از سال گذشته اظهار کرد: سال تحویل ۱۴۰۱ به حرم امام رضا (ع) رفتیم. سال خیلی خوبی داشتیم اما از مهرماه همه چیز تغییر کرد. به نظرم التهابات کشور با مهسا امینی شروع و با حسین و دانیال تمام شد. آن چندماه که حسین به صورت داوطلبانه به ماموریت می رفت شبهای پر استرسی بود و حالا هم که روزهایم را با تنهایی سپری می کنم قابل توصیف نیست.
کاش حسین در میدان جنگ به شهادت می رسید
وی افزود: سال های گذشته در روزهای نزدیک عید، مثل همه مردم، زندگی را مرتب می کردم و با پسرم به خرید می رفتم. برای سال تحویل هم سفره هفت سین پهن می کردیم و بعد از آن به حرم می رفتیم.امسال اما همه چیز فرق داشت. امسال حسین نبود که کمکم کند. روزهای آخر سال در خیابان راه می رفتم و فکرم مشغول این بود که اگر جنگ بود با دستان خودم حسین را به جبهه می فرستادم. اما این برایم سخت است که پسرم در شهر خودم، محله خودم و در نزدیکی خانه خودم و به دست هموطن خودم به شهادت رسیده است. ای کاش شهادت حسین در میدان جنگ بود و این قدر غصه نمی خوردم. شهادت بهترین نعمت و لطفی بود که نصیب حسین شد. خوشحالم که پسرم به آرزویش رسید ولی اگر این اتفاق در میدان جنگ می افتاد غصه کمتری می خوردم.
به یاد حسین، سفره هفت سین انداختم
مادر شهید حسین زینال زاده با مرور تعطیلات نوروز در سال های گذشته گفت: امسال برای سال تحویل به یاد حسینم سفره هفت سین انداختم. به خودش هم گفتم که همراهی ام کند تا با همدیگر به حرم برویم. مطمئنم که او در کنارم هست و هرجایی که می خواهم بروم صدایش می زنم. او دوست نداشت که خیلی تنها به بیرون بروم. امسال هم از او خواستم که همراهی ام کند. مثل همه ماه های گذشته چشم انتظار آمدن حسینم نشسته ام و مطمئنم او در کنار من است.
پایان پیام/