پهلوی به روایت پهلوی| دستور شاه به وزیرش: بگویید روزنامه‌ها از ما تعریف کنند

اسد‌الله عَلَم در خاطراتش می‌نویسد: در شرفیابی امروز صبح، روحیه شاه بسیار خوب بود. نخستین دستوری که صادر کرد این بود که روزنامه‌ها مقالاتی بنویسند که اگر حکومت پاکستان حتی یک هزارم کارهایی که رژیم ما برای مردم انجام داده را برای مردمش انجام داده بود بود، نیازی به ترس از آشوب و شورش نداشت.

خبر ساز ـ گروه تاریخ: کتاب «یادداشت‌های عَلَم» یکی از منابع دست اول در شناخت اندرونی‌ترین زوایای تاریک دستگاه حاکمیت پهلوی است. مطالعه این کتاب، زمینه‌ دستیابی آگاهی بی‌واسطه‌ای را نسبت به تصمیم‌گیری‌های پهلوی دوم فراهم می‌کند و خواننده را با دنیای شاهی آگاه می‌سازد که ۳۷ سال بر ایران حکم می‌راند. این یاداشت‌ها توسط اسد‌الله عَلَم نوشته شد که نخست وزیری ایران را از سال ۱۳۴۱ تا سال ۱۳۴۲ هجری شمسی بر عهده داشت و از سال ۱۳۴۵ تا پایان عمر حکومت پهلوی تصمیم ‏گیرنده اصلی در نظام حکومتی کشور پس از شاه در دوران پهلوی بود.


اسدالله علم (نخست‌وزیر) و سپهبد حسن پاکروان و علی کنی (معاون نخست‌وزیر)

شنبه، ۱۷ اسفند ۱۳۴۷
آشفتگی و فساد کشور و بی‌تحملی شاه

شاه را در جریان تحولات اخیر قرار دادم و چند نکته را مطرح ساختم که او را ناراحت ساخت. گفتم دو برابر شدن آب بها مملکت را آشفته کرده است. آسفالت خیابان‌ها در حال از هم پاشیدگی است، فساد کارمندان گمرک رو به گسترش است و اعتبارات بانکی محدود شده و شرکت‌های زیادی روبه ورشکستگی می‌روند. دست آخر درباره بحران مالی دانشگاه‌ها به او هشدار دادم.


اسدالله علم، وزیر دربار با لباس رسمی تشریفات

شاه ناگهان از جا در رفت و مرا مورد حمله قرار داد و گفت: «وقتی پولی به دستمان نمی‌رسد، چه می‌توانیم بکنیم؟» پاسخ دادم هر بار که توجه اعلیحضرت را به کمبود پول جلب کرده‌ام، پاسخ این بوده که این طور نیست، دولت به اندازه کافی پول در اختیار دارد و گزارش‌های من نادرست است.

اما همین دیروز بود که اعلیحضرت درباره ولخرجی‌های شرکت نفت در زمینه طرح‌های پتروشیمی صحبت کردند که چرا پیش‌بینی اولیه آن ۱۰۰ میلیون دلار بوده و بعد دو برابر و نیم این مبلغ صرف آن شده است و اینکه چرا اجازه داده‌اند طرح لوله گاز ۶۵۰ میلیون دلار را ببلعد؛ در حالی که برآورد اولیه ۳۵۰ میلیون دلار بوده است. من از مدت‌ها پیش وخامت اوضاع را به شاه خاطرنشان می‌کردم و هر بار با انکار خشم آلودی نظیر امروز صبح رو‌به‌رو بوده‌ام و اضافه کردم، «ولی باز هم تکرار می‌کنم که درست نیست انتظارات مشروع مردم انکار شود. من خدمتگزار صدیق اعلیحضرت هستم و تنها هدفم این است که برای کسب افتخارات بیش‌تر اعلیحضرت خدمت کنم. اما در دربار بسیاری اشخاص دیگر هستند که اعلیحضرت را با کلمات زیبا فریب می‌دهند، تنها با این قصد که شغلشان را حفظ کنند و از احساس امنیت دروغین اعلیحضرت استفاده نمایند.» اطمینان دارم که شاه حقیقت را در گفته‌های من در خواهد یافت. او می‌داند که من یکپارچه به او وفادارم.

چهارشنبه، ۲۸ اسفند ۱۳۴۷
بی‌توجهی به نیازهای مردم

باز فرصتی یافتم تا موضوع آب بها را با شاه مطرح کنم. در مقابل شاه ادعا کرد که هزینه زندگی سالی یک درصد افزایش می‌یابد. گفتم: پس چرا مردم را تحت فشار قرار بدهیم؟ شاه برخلاف دیروز استدلال مرا پذیرفت و قول داد در پیشنهاد دولت تجدید نظر کند.

پنج شنبه، ۷ فروردین ۱۳۴۸
درج مقالاتی با مضامین مشخص در تمجید از رژیم در نشریات به دستور شاه

در شرفیابی امروز صبح، روحیه شاه بسیار خوب بود. نخستین دستوری که صادر کرد این بود که روزنامه‌ها مقالاتی بنویسند که اگر حکومت پاکستان حتی یک هزارم کارهایی را که رژیم ما برای مردم انجام داده، برای مردمش کرده بود، نیازی به ترس از آشوب و شورش نداشت.

البته اعلیحضرت حق دارند. ما یک انقلاب منحصر به فرد در ایران کردیم که همه رژیم و همه ملت می‌توانند در بسترهایشان آسوده بخوابند. اما اخیراً سیاست‌های جدیدی به طور عمدی یا غیرعمدی شروع به تهدید این ثبات کرده است. دستور شاه به من فرصتی داد که دریچه‌های قلبم را بگشاید. گفتم تعرفه‌های وارداتی جدید، جز هزینه‌های اضافی فایده‌ای نداشته است. وضع جاده‌ها بسیار نامطلوب است و وقتی تعمیر می‌شوند عبور و مرور وسایط نقلیه را متوقف می‌سازند. به دست آوردن گوشت تازه مشکل شده و آب بها خیلی بالا رفته است. تمام این‌ها موجب رنج‌های بیهوده شد. شاه پاسخ داد کارهایی که امسال برای محدود کردن واردات صورت گرفته برای رفاه آینده مردم بوده است. پذیرفتم که این مطلب ممکن است صحیح باشد ولی مردم را باید قانع ساخت. برای آنها مشکل است که خوشبختی را با این همه فداکاری‌های مشقت بار یکسان بدانند. نمی‌دانم این سخنان او را خشمگین ساخت یا نه ولی شخصاً به جواد منصور وزیر اطلاعات و جهانگردی تلفن کرد و از وی خواست دستوراتی را که قبلا به من داده بود، به روزنامه‌ها ابلاغ کند.

پنج‌شنبه،‌ ۶ دی ۱۳۵۲
ابراز نگرانی وزیر دربار شاهنشاهی از عملکرد شاه و وضعیت جامعه!

«چند روزی است که بستری شده‌ام... شاه امروز صبح عزیمت کرد... سفر رفتنش حالم را خیلی بد می‌کند،‌ نه فقط چون دلم تنگ می‌شود،‌ بلکه به خاطر اینکه او در چنین موقعیت خطیری غایب خواهد بود... وضعیت در مرزهای ما،‌ یا در پاکستان و افغانستان،‌ به آسانی می‌تواند رو به وخامت گراید.


محمدرضا پهلوی در ضیافتی در آمریکا

پاکستان خیلی فقیر است و کاملاً به امان هندی‌ها و روس‌ها رها شده است... ما در لحظه خطیری از تاریخ هستیم،‌ با وجود این شاه برای مدت دو ماه به خارج می‌رود. چرا چنین خطرهایی می‌کند؟ هر اتفاقی ممکن است بیفتد. صحنه داخلی آن‌قدرها هم آرام نیست. مردم‌مان عمیقاً‌ ناراضی‌اند... به رغم کلیه مساعی شاه و دستاوردهای بسیارش... رژیم عراق در زمان حکومت نوری سعید عیناً‌ به همین ترتیب سقوط کرد. او هم معجزه اقتصادی به وجود آورده بود و انتظار داشت که کافی باشد، اما مردم خواهان چیزی بیش از رفاه اقتصادی هستند. آنان خواهان عدالت، هماهنگی اجتماعی و حق اظهار نظر در امور سیاسی هستند. چرا ما سعی نمی‌کنیم تا این خواست‌ها را برآورده سازیم؟ من نگرانم،‌ بسیار نگران...»

دوشنبه،‌ ۱۴ مرداد ۱۳۵۳

«شرفیابی در نوشهر... شاه پرسید که آیا واکنش عمومی نسبت به کنفرانس رامسر و بهبود برنامه مثبت بوده است؟ پاسخ دادم که مورد استقبال قرار گرفته است، اما ارقامی که ما به هم بافته بودیم فراتر از فهم بیشتر آدم‌ها،‌ حتی خود من بود. این‌جور چیزها باید به زبان ساده و عوام‌فهم بیان شود و تازه آن‌وقت هم بهترین راه قبولاندن آن به مردم، بهبود واقعی شرایط زندگی آنهاست. در حال حاضر تنها چیزی که مردم می‌فهمند این است که تورم مشکل فلج کننده‌ای است و وضع خدمات عمومی اسفناک است...

آن‌وقت شاه پرسید که آیا با حمله به گرایش مردم به تنبلی سبب رنجش شده است؟ پاسخ دادم که مردم خیلی خوب می‌دانند که هر چه گفته درست است. او گفت «آدمی که متکی به آراء مردم نباشد،‌ آزاد است که مستقیماً‌ به صلاح مملکت اقدام کند.» من اذعان کردم که ممکن است این دور از حقیقت نباشد و خاطرنشان کردم که یکی از اعضاء مجلس اعیان انگلیس اخیراً‌ اعلام داشته که برای نجات کشورش از وضع وخیم فعلی به یک شخصیت خودکامه نیاز است. لیکن [روزنامه] تایمز پیشنهاد او را به باد استهزاء گرفته بود. خودکامگی برای کشوری که تجربه دموکراسی را داشته دیگر قابل قبول نیست. شاه پاسخ داد «به عبارت دیگر، آنها هرج و مرج را به اصلاحات ترجیح می‌‌دهند.» من گفتم «کاملاً درست است. برای آنها حتی تیره‌بختی مفرط یا هرج و مرج تا وقتی که آزادی‌شان دست‌نخورده باقی بماند، ارزش تحمل کردن را دارد. ما در ایران خوشحالیم که اعلیحضرت دیکتاتوری خیرخواه هستند و کاملاً‌ خود را وقف سعادت مردم کرده‌اند. لیکن ممکن است همیشه هم این‌قدر در مورد رهبران‌مان شانس نیاوریم.»

پنجشنبه، ۵ مهر ۱۳۵۲
افرایش ۴۰ درصدی قیمت گوشت


بازدید محمدرضا پهلوی از مجتمع صنعتی گوشت فارس

«...شرفیابی... افزایش قیمت زیاد مواد غذایی را گزارش کردم. قیمت گوشت نسبت به همین چند روز پیش ۴۰ درصد افزایش یافته است. شاه خیلی از این موضوع عصبانی شد. گفت: «چه انتظاری دارید؟ گوشت کمیاب است؛ بنابراین قیمتش بالا می‌رود». من پاسخ دادم: اما چرا باید کمبود داشته باشیم؟ به‌عنوان چاکر اعلیحضرت وظیفه دارم به عرض برسانم که مردم ناراضی‌اند. بدون شک عوامل بین‌المللی تا حدودی مسئول افزایش قیمت‌ها هستند،‌ اما تقصیر اصلی به گردن دولت است. به‌خصوص شورای اصناف که کاری غیر از سوء استفاده از اختیاراتی که به آن داده شده است، ندارد. شاه به تندی گفت: «مهمل نگویید. شما بیرون گود ایستاده‌اید و خبر از هیچ چیز ندارید.». من پاسخ دادم: بدون شک اعلیحضرت صحیح می‌فرمایند. اما واقعیت این است که مردم ناراضی‌اند‌ و به نظر من،‌ این می‌تواند خطر جدی دربرداشته باشد. لیکن اعلیحضرت آزادند که هر طور صلاح می‌دانند عمل کنند. سعی نکرد پاسخی دهد....

انتهای پیام/

بیشتر بخوانید