چندی قبل مرد میانسالی به اداره آگاهی مراجعه کرد و مدعی شد که قربانی دسیسه مردی رمال شده است. وی گفت: پسرم مدتی قبل ناپدید شد، برای یافتن پسرم به هر جایی که فکرش را کنید سر زدم، اما هیچ ردی از پسرم بهدست نیامد تا اینکه یکی از دوستانم پیشنهاد داد که از رمال و آیینهبین برای پیدا کردن فرزندم کمک بگیرم. من که همه راهها را رفته و به نتیجه نرسیده بودم، با خودم گفتم این راه را هم امتحان میکنم. با مردی رمال در صفحه اینستاگرام آشنا شدم، او داخل صفحهاش نوشته بود «ما گمشده شما را پیدا میکنیم.»
شاکی ادامه داد: من هیچوقت مرد رمال را ندیدم، فقط تلفنی با او صحبت میکردم. او برگهای را داخل یک پارچه برایم فرستاد و گفت باید آن را در بیابان زیر تکدرختی دفن کنی. کیسه حاوی برگه را هم پیک موتوری برایم آورد. من این کار را انجام دادم، اما پسرم پیدا نشد، بعد به من گفت پسرت در فلان میهمانخانه در فلانشهر است. با عجله به آنجا رفتم، اما اصلاً خبری از پسرم نبود. باز هم چندباری آدرس مسافرخانههای مختلف را داد که به در بسته خوردم. هربار اعتراض میکردم، نسخه رمالی جدیدی میداد که هیچکدام عمل نکرد و درنهایت هم 30 میلیون تومان از من پول گرفت. چند روز قبل وقتی به صفحهاش در اینستاگرام مراجعه کردم، متوجه شدم که صفحهاش بسته شده است. الان هم نهتنها پسرم پیدا نشده، بلکه پولم هم از دست رفته است.
با شکایت مرد میانسال، تحقیقات برای شناسایی مرد رمال آغاز شد و در ادامه کارآگاهان پلیس آگاهی با شکایتهای مشابهی مواجه شدند. یکی از شاکیها مردی بود که خودرواش سرقت شده و دیگری برای بختگشایی دست به دامن مرد رمال شده بود، یک شاکی دیگر هم برای پیدا کردن کار، با مرد رمال و دوستش آشنا شده بود و درنهایت کارآگاهان با هشت شاکی مواجه شدند.
در نهایت به دستور بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی پایتخت، کارآگاهان پلیس موفق شدند هویت مرد رمال و دوستش را شناسایی و آنها را دستگیر کنند.
رمالی برای جبران ورشکستگی
متهمان دو دوست هستند، یکی از آنها رمالی میکرد و دیگری پولها به حسابش واریز میشد. متهمان تصورش را نمیکردند روزی دستگیر شوند و در مقابل قانون قرار بگیرند. کوروش، همان مرد رمالی است که با همدستی دوست قدیمیاش سناریوی رمالیهای دروغین را اجرا کرد.
چه شد دست به رمالی زدی؟
فروشگاه پوشاک داشتم، قرار بود از کشورهای اطراف بهصورت قاچاقی با لنج برایم جنس بیاورند. از شانس بدم لنجها غرق شد. من که قسمتی از بارها را با دلارهایی که از دیگران قرض گرفته و خریداری کرده بودم، هر روز با افزایش قیمت دلار مواجه میشدم. به خودم که آمدم، دیدم چند برابر پولی که قرض گرفته بودم را بدهکار و ورشکسته شدهام. به همین دلیل بهدنبال راهی برای جبران بدهیهایم بودم.
چه شد این ایده به ذهنت رسید؟
من کلاً آدم بدشانسی هستم. مدتی قبل از اینکه مغازه لباس فروشی بزنم، سوپرمارکت داشتم که مغازهام بهخاطر اتصالی برق آتش گرفت و سوخت. قبلتر از آن هم به صورت عمدهفروشی کار میکردم که از شانس بدم یکسری بار تاریخگذشته به دستم رسید.
خلاصه که من کلاً برای کار شانس نداشتم. یکبار دختر موردعلاقهام به من گفت شاید برای تو سحر و جادو کردهاند که اینقدر بد میآوری و بهتر است به یک رمال مراجعه کنی تا با یک نسخه این طلسم شکسته شود. همانجا بود که به خودم گفتم چرا من به این شیوه پولدار نشوم. وقتی به این راحتی میشود سر افراد را با ترفند رمالی کلاه گذاشت، چرا من این کار را نکنم.
نمیترسیدی دستگیر شوی؟
ما پول خیلی کمی از مردم میگرفتیم از 10 میلیون تا 30 میلیون تومان. اینطوری کسی به فکر شکایت نمیافتاد چون مراحل شکایت خیلی دردسر دارد و مبلغ هم که پایین بود، اما اشتباه میکردیم چون الان چند تا شاکی داریم.
چطور با یک صفحه اینستاگرامی اعتماد مردم را جلب میکردی؟
پول دادم و کلی دنبالکننده خریدم تا تعداد دنبالکنندههایم بالا برود و مردم اعتماد کنند، بعد هم کلی نظرات موافق و اعلام رضایت مشتری به دروغ البته در صفحهام میگذاشتم؛ مثلاً یکی مینوشت بختم باز شده، یکی میگفت بچهام پیدا شده یکی میگفت عشقم برگشته و...
همدست هم داشتی؟
بله دوستم بود و پولها به حساب او واریز میشد.
قرار بر این بود که با این پولها بدهیهایم را پرداخت کنم و بعد هم دور خلاف را خط بکشم.
نسخه های رمالی مرد ورشکسته برای سرکیسه کردن مردم