صدام ضربالعجل شورای امنیت را نپذیرفت و آمریکا و متحدانش در ۲۶ دی 1369 حملات هوایی گستردهای را علیه عراق آغاز کردند تا در نهایت حدود یک ماه بعد یعنی در بهمنماه صدام نیروهایش را از کویت خارج کرد. صدام هرچه قدر در عرصه بینالمللی دچار شکست میشد در داخل با مخالفانش به تندی برخورد میکرد و صدای هر منتقدی را ساکت میکرد و نتیجه هر انتقادی زندان، شکنجه و اعدام بود و در این برخوردهای خشن و وحشیانه دولت بعث عراق قومیتها، فعالان دینی، کردها و فعالان سیاسی هیچیک امنیت نداشتند.
صدام در سال 1993 طرح ترور جرج بوش را پیش برد و دستور داد که او هنگام دیداری در کویت ترور شود اما مأموران امنیتی کویت بمب کار گذاشته در یک خودرو را کشف و خنثی کردند آمریکا هم در پاسخ به این اقدام به ساختمان مرکزی اطلاعات عراق یا همان استخبارات حمله کرد. این وضعیت باعث شدید شرایط میان عراق و آمریکا شد. سازمان ملل هم بعد از حمله عراق به کویت، عراق را تحت شدیدترین تحریمها قرار داده بود تا جایی که کار به فروش نفت در برابر غذا رسید. آمریکا هم حکومت صدام را متهم به استفاده از سلاحهای کشتار دستهجمعی میکرد. در این بین بریتانیا و آمریکا حملاتی را هم به عراق انجام میدادند مانند عملیات «روباه صحرا» در سال 1998. در سال2001 هم جنگندههای آمریکایی و بریتانیایی حملهای گستردهتر را علیه عراق انجام دادند تا آنکه در سال 2003 و در حالی که بیل کلینتون جای جرج بوش را در کاخ سفید گرفته بود، قوای آمریکایی به عراق حمله کردند و ارتش صدام تنها در سه هفته به کلی از هم پاشید و صدام سقوط کرد.
صدام سقوط کرد اما هنوز زنده بود و گرچه جنگندههای آمریکایی سعی کرده بودند حین حملاتشان به خاک عراق مکانهای احتمالی حضور صدام را مورد هدف قرار دهند تا را از بین ببرند اما او توانسته بود تا پس از سقوط کامل ارتش جان سالم به در ببرد. محل اختفای صدام تا چند هفته مشخص نبود. پسران او یعنی عدی و قصی حین درگیری با نیروهای آمریکایی کشته شدند اما همچنان صدام پیدا نمیشد.
چهاردهم دسامبر 2003 بود که جلال طالبانی رهبر کردهای عراق اعلام کرد که صدام دستگیر شده است. این خبر را اولین بار خبرگزاری ایرنا منتشر کرد که بازتابهای بسیاری داشت. پس از انتشار این خبر هیئت حاکمه عراق، ارتش آمریکا و نخست وزیر انگلستان هم تأیید کردند که صدام بازداشت شده است. اندکی بعد هم پل برمر، حاکم موقت آمریکایی عراق در کنفرانسی خبری گفت: «خانمها و آقایان، او را گرفتیم».
آنطور که روایت میشود او در او را در ساعت 8 و 30 دقیقۀ سیزدهم دسامبر در عملیات «سپیدهدم سرخ» و در یک چاله در خانهای در روستای الدور در نزدیکی تکریت دستگیر شد. آن طور که گفته میشود محل اختقای او در پی اعتراف یکی از دستگیرشدگان پیدا شد. پس از اعلام رسمی دستگیری او ویدئویی هم از او منتشر شد؛ با ریش و مویی بلند و به هم ریخته. در آن مقطع برخی این شبهه را مطرح میکردند که ممکن است این فرد بدل صدام باشد و خود او نباشد که با آزمایش دیانای مشخص شد، فرد دستیگر شده خود صدام است.
از این زمان است که بازجویی صدام شروع میشود. جورج پیرو، مأمور ویژه لبنانی-آمریکایی افبیآی مسئول بازجویی از صدام حسین تعیین میشود. او به مدت هفت ماه هر روز و به صورت انفرادی و برای پنج تا هفت ساعت با صدام دیدار و گفتگو میکرد. پیرو پس از بازنشستگی این گفتگوها را بازگو کرد.
جورج پیرو درباره نخستین موضوع گفتوگوهایش با صدام میگوید: «ما به ویژه در دو ماه اول درباره همهچیز حرف میزدیم. هدف من فقط این بود که او را به حرف آورم. میخواستم بدانم در زندگی برای چه چیزی ارزش قائل است. چه چیزهایی را دوست دارد، از چه بدش میآید و فرآیند ذهنیش چگونه است؛ بنابراین راجعبه همه چیز از تاریخ گرفته تا هنر، ورزش و سیاست حرف میزدیم. درباره چیزهایی حرف میزدیم که میدانستم در ارتباط با مطرحکردن آنها هیچ ملاحظه یا تردیدی ندارد. اکثر گفتوگوهای آغازین ما درمورد رمان چاپ شدهاش بود. رمانی افتضاح به نام زبیبه و شاه. این رمان درباره زن عرب زیبایی به نام زبیبه است که با یک پیرمرد وحشتناک ازدواج میکند و البته که زبیبه نماد عراق و پیرمرد نماد آمریکا است».
پیرو درباره همکاری عراق و القاعده در حملات ۱۱ سپتامبر هم میگوید که «برخی از مقامات وقت وزارت دفاع آمریکا، پیش از حمله نظامی به عراق فکر میکردند این کشور به صورت عملیاتی در حملات ۱۱سپتامبر دست داشته است و ما باید پی میبردیم که این موضوع حقیقت دارد یا نه». او روایت میکند که صدام گفت از اسامه بن لادن خوشش نمیآمده و چون القاعده میخواست یک دولت اسلامی غالب در سراسر جهان عرب به وجودآورد، هیچگاه به ایدئولوژی آنها اعتقاد پیدا نکرده است».
پیرو میگوید که درباره سلاحهای کشتار جمعی عراق از صدام پرسیدم که او گفت هیچ سلاح کشتار جمعی در عراق وجود نداشت و ادعای آمریکا را رد کرد.
نکته جالب این بازجویی آنجاست که مربوط به ایران میشود. صدام میگوید که دشمن بزرگ عراق نه آمریکا بود و نه اسرائیل بلکه ایران بود و بزرگترین ترس صدام هم آن بود که ایران متوجه ضعف دولتش در پی تحریمهای گسترده غربیها شود.
این مأمور افبیآی روایت میکند که صدام میگفت از حمله آمریکا تعجب نکردم اما فکر نمیکردم نیروهای آمریکایی به صورت زمینی وارد عراق شوند. صدام تصور میکرده است که آمریکا حداکثر عملیاتی مشابه روباه صحرا که در سال 1998 انجام داد را پیش ببرد.
جان نیسکون، مأمور اطلاعاتی سیا هم در کتاب «بازجویی از صدام؛ تخلیه اطلاعاتی رئیسجمهور» به ذکر خاطرات بازجوییاش از صدام میپردازد و مینویسد: «برایم مسجل شد که دولت ما اصلا آمادگی آن را نداشت که صدام را زنده گیر بیاورد. مقامهای آمریکایی به این نتیجهی قطعی رسیده بودند که صدام برای اینکه اسیر نشود دست به خودکشی میزند یا در حین فرار کشته خواهد شد. هنگامی که او را زنده دستگیر شد، کسی نمیدانست باید چکار کرد». نیکسون همچنین روایت میکند که صدام از آمریکاییها به دلیل قضیه ایران-کنترا ناخرسند بود و رفتار آمریکاییها در جنگ ایران و عراق را دوگانه میدانست.
در نهایت پس از بازجوییهای چندین روزه کار صدام به دادگاه رسید. پیش از برگزاری دادگاه جرج بوش در فوریه ۲۰۰۳ در ددیار با خوزه آزنار، نخستوزیر اسپانیا، گفته بود که صدام باید در دیوان بینالمللی دادگستری لاهه محاکمه شود اما چنین نشد و صدام حسین در عراق در یکم ژوئیه ۲۰۰۴ محاکمه شد.
در گزارش گاردین آمده است که صدام در دادگاه نخستش گفت: «تمامی این محاکمه تئاتر است. جنایتکار واقعی، جرج بوش است.» او هنگامی که قاضی از درخواست کرد که خود را معرفی کند گفت: «شما یک عراقی هستید، میدانید من کی هستم». صدام در آن جلسه به کویت حمله میکرد و به کویتیها میگفت «سگ» و ادعا میکرد که کویتیها میخواستند زنان عراقی را به «فاحشههای دو دیناری» تبدیل کنند. قاضی هم در اینجا به صدام تذکر داد که از الفاظ ناپسند استفاده نکند.
در جلسه 19 اکتبر محاکمه صدام ادامه یافت و البته هفت مقام دولت صدام هم محاکمه شدند. در این دادگاه متهمان به قتل ۱۴۸ شیعه از دجیل، در انتقام از سوءقصد نافرجام در ۸ ژوئیه ۱۹۸۲ متهم شدند. صدام در آغاز این جلسه محاکمه مثل جلسه قبل عصبی به نظر میرسید. او گفت: «من به این دادگاه نمایشی پاسخ نمیدهم و حق قانونی خود را به عنوان رئیسجمهور عراق حفظ میکنم». رزگار محمد امین رئیس دادگاه نام او را پرسید و صدام گفت: «من رئیسجمهور عراق هستم». وقتی رئیس دادگاه صدام را «رئیسجمهور سابق» خطاب کرد، صدام برآشفت که هنوز رئیسجمهور عراق هستم و برکنار نشدهام.
چند جلسه دیگر دادگاه هم برگزار شد و در آنها شاهدانی علیه صدام شهادت دادند و صدام همه آنها را رد میکرد و حتی مدعی شکنجه مأموران آمریکایی شد و گفت که بر جایجای بدنم آثار شکنجه موجود است. در نهایت دادگاه در ۵ نوامبر ۲۰۰۶ صدام حسین را به جرم قتل ۱۴۸ شیعه از دجیل، به تلافی سوءقصد صورتگرفته در ۸ ژوئیه ۱۹۸۲، به اعدام با چوبه دار محکوم کرد. وقتی قاضی حکم را اعلام کرد، صدام فریاد زد: «زنده باد مردم. زنده باد ملت عرب. مرگ بر جاسوسان» و سپس تکبیر گفت. صدام درخواست تجدیدنظر کرد که در 26 دسامبر درخواست تجدیدنظر او رد و حکم اعدامش تأیید شد.
ساعت 6 صبح 30 دسامبر 2006 برابر با 9 دی 1385 روز اعدام صدام تعیین شد. انتخاب محل اعدام صدام هم دارای معنای خاصی بود. مقرر شد که او در اردوگاه «عدالت» در شهر کاظمین در شمال عراق برگزار شود؛ جایی که قبلا محل حضور سران اطلاعات نظامی بود و در آن بسیاری از شهروندان عراقی توسط مأموران صدام شکنجه و کشته شده بودند. سرانجام صدام به محل اعدام برده شد؛ در حالی که فریاد میزد مرگ بر اشغالگران. سامی العسکری که یکی از شاهدان مرگ صدام بود، میگفت: «پیش از آنکه طناب به گردن صدام انداخته شود او فریاد الله اکبر سر میداد».
برخی میگویند که عامل اجرای اعدام مقتدی صدر بوده است. آن طور که روایت میشود چند نگهبان در اشاره به مقتدی صدر، فریاد میزنند: «زندهباد مقتدا» که صدام هم با لحنی کنایهآمیز واژه مقتدا را تکرار میکند میگوید: «شما این کار خود را شجاعت میدانید؟ البته دفتر صدر در بغداد با اشاره به ادعای یک روزنامه چاپ عربستان مبنی بر حضور مقتدا صدر هنگام اعدام صدام با پوشش نقاب سیاه واکنش نشان داد و ضمن تکذیب این ادعا اعلام کرد دولت عراق از جریان صدر برای حضور در مراسم اعدام صدام دعوت نکرده بود.
موفق الربیعی، وزیر سابق امنیت ملی عراق که در مراحل تحقیقات و بازجویی از صدام تا لحظۀ اعدام او حضور داشت در مصاحبه با شبکه عراقی «آسیا» میگفت که صدام هنرپیشه خوبی بود و صحنه اعدامش را هم مانند یک تئاتر میدید و سعی میکرد خود را تا آخرین لحظه قوی نشان دهد. او میگوید صدام فراموش کرده بود شهادتین خود را بگوید که ما به یادش آوردیم که البته او فقط توانست تا میانه شهادتین را بخواند زیرا دیگر دریچه زیر پایش باز شده بود. او همچنین میگفت که صدام چون میدانست از صحنه اعدامش فیلمبرداری میشود و در عرصه بینالمللی منتشر خواهد شد به ویژه مردم ایران صحنه اعدامش را خواهند دید دائم شعار میداد: «مرگ بر ایران»، «مرگ بر ایرانیان مجوس».
بالاخره دریچه زیر پای صدام باز شد و در حالی که صدای شکستن گردن او در فیلم هم شنیده میشود، او جان خود را از دست داد و بعد از دقایقی کوتاه، جسد او پایین آورده شد و پس از بررسیهای پزشکِ مسئول، مرگش در ساعت 6 و 30 دقیقه صبح تأیید شد تا مرگ او پایانی باشد و بر یک دیکتاوری خونین در عراق.
پرده آخر از تئاتر خونین دیکتاتور؛ روایتی از بازداشت، محاکمه و اعدام صدام