دکتر پارسا بهمنی، متخصص روانشناسی- «نفس» 5 سال پیش عمل کرد. در رویاهایش مردی را میدید که عاشقانه دوستش داشت. با او، فرزندی را هم به سرپرستی میگرفت و شاد و خرم زندگی میکرد. بعد از عملهای مربوط به تغییر ناحیه تناسلی، عملهای زیبایی را هم انجام داد. چانهاش را عقبتر برد تا زنانهتر به نظر برسد. چند ماه که از دوره طولانی و دردناک نقاهت بعد از عملها گذشت، رویای خود را در آستانه تعبیر شدن میدید.
او میگوید: «دو بار خواستگارهای غریبهای داشتم. همین که داستان زندگی من را متوجه شدند پا پس کشیدند. دوستان ترنسم که ازدواج کردهاند اغلب با نیشزبان خانواده شوهرشان طرف هستند. دائم میگویند این پسر رفته با یک پسری که دختر شده ازدواج کرده؛ اغلب خانواده این ازدواجها را به طلاق میکشانند».
«فقط خانواده همسر نیست که دنیا را به چشم ما سیاه میکند. بارها شده اتفاقی همکلاسیهای سابقم را دیدهام. شروع کردند به مسخره کردن من. میگفتند این همون (...) است که توی کلاس بود».
گفتیم هویت جنسی و جنسیتی انسان تغییرپذیر نیست. با این حال ترنسها هم در همان دامی میافتند که یکبار از آن گریختهاند. والدین آنها اغلب بعد از مدتها میپذیرند که «برگشت» در کار نیست. عبارت برگشت را اغلب با این هدف به کار میبرند که بگویند بچه ما را قانع کن که بپذیرد پسر است؛ یا دختر است. چیزی که عالم واقع شدنی نیست. اما ترنسها هم فرمول مشابهی در زندگی به کار میبرند؛ آنها اصرار دارند که ثابت کنند، به جنس مخالف (صرفا از نظر بیولوژیک) تعلق دارند. یعنی به هر دری میزنند که مانند یک زن یا یک مرد همسوجنس به نظر برسند. در نتیجه وقتی با واقعیت روبرو میشوند، سرخوردگی برایشان میماند و ناامیدی. دکتر اوحدی میگوید: «ترنسهای زن به خیال خودشان بعد از عمل شوهر میکنند. یک بچه هم میآورند و بزرگ میکنند. همه چیز هم به خوبی و خوشی تمام میشود. این طور نیست؛ مردهای ترنس میتوانند در این جامعه ازدواج کنند ولی وضع برای زنان ترنس به مراتب بدتر است».
«برای همین ما از ترنسها میخواهیم عمل نکنند، وضع کنونی را بپذیرند و با آن زندگی کنند. عملها پیامد چشمگیری دارد و لزوما نتیجه این فرایند آنچیزی که فرد ترنس میخواهد نمیشود».
دانشگاهیان نابلد!
ترنسها خودشان نمیدانند، در سیستم آموزشی کشور هم آموزشی وجود ندارد. آن هم از ترس اینکه «ترویج ترنس بودن و همجنسگرایی» شود! و مگر این هویتها ترویجپذیر هستند؟ مگر میشود یک مرد دگرجنسخواه، همجنسخواه شود؟ و مگر میشود من و شمای همسوجنسِ مرد بپذیریم که آرایش و عمل کنیم و خودمان را زن بدانیم.
سرآمد تصمیمگیرندگان در این کشور، یکی مانند دکتر «میم. ر میم» است؛ روانپزشکی که نهایتِ دانش او ایجاد احساس گناه در والدین ترنس با این جمله است: «این طور که تو لباس میپوشی خب معلوم است که بچهات ترنس میشود؛ گی میشود».
جالب آنکه وقتی با دکتر حاتمی، رییسِ (وقت) سازمان نظام روانشناسی کشور و دکتر غلامعلی افروز «چهره ماندگار روانشناسی» ایران و عضو هیئت مدیره این سازمان تماس میگیرم هر دو من را به دکتر «میم. ر. میم» و «تحقیقات فراوان ایشان» در این زمینه ارجاع میدهند؛ چه رسد به اینکه این افراد بخواهند پروتکلهای روشن و علمی برای کار با مراجعان اقلیت جنسی تدوین و بر کار روانشناسان در این زمینه نظارت کنند!
به این ترتیب اقلیتهای جنسی قربانی دست روانشناسان کارنابلدی میشود که بدون اینکه بخوانند و بدانند، اظهارنظر میکنند. یکی از نمونهها، دکتر الهام. د است. او یکی از پرکارترین «روانشناسان» در برگزاری دورههای آموزشی «تخصصی» در زمینه کودک و نوجوانان برای دانشجویان کارشناسی ارشد و دکترا است. بیش از 90 درصد پستهایی که در اینستاگرام گذاشته پوستر کارگاههایش است و با کلینیکهای مجوزدار روانشناسی در کشور همکاری میکند. او در یکی از این کارگاهها که به صورت آنلاین برای انبوهی از دانشجویان برگزار شده میگوید: «درصدی از افرادی که به همجنسگرایی مبتلا میشوند، پدران سختگیر و تنبیهکننده داشتهاند. از جمله پیامدهای همجنسگرایی هم میتوان به بیماریهای جسمی، ناتوانی از تشکیل خانواده و رفتن به سمت رفتارهای نابهنجار اشاره کرد».
تا اینجا، صحبتهای این فرد به خودی خود نشاندهنده ناآگاهی او است. او برای اقلیتهای جنسی واژه «مبتلا شدن» را به کار میبرد؛ و آن را به محیط نسبت میدهد. قاعدتا او چنانچه حداقلی از مطالعه را داشت، باید با مطالعاتی که نشان دهنده بنیاد زیستی هویتهای جنسی و جنسیتی هستند، آشنا میبود.
اما بخش بعدی پاسخ او به دانشجویانش ناآگاهی مطلق وی را نشان میدهد؛ او حتا تفاوت ترنسکوشولیتی را با هوموسکشوآلیتی نمیداند: «درصدی از افراد همجنسگرا مدتی بعد از اینکه دیدند نمیتوانند گرایششان را عوض کنند، به سمت تغییر جنسیت میروند؛ بقیه هم به رفتار ناهنجار خود ادامه داد و درصدی هم خودکشی میکنند».
این است که دکتر اوحدی وقتی این بحث را برای او مطرح میکنم، میگوید: «روانشناسانی که با نمره کم در رشته انسانی دیپلم گرفتهاند، آناتومی مغز را نخواندهاند و در دانشگاه هم درباره هویت جنسی و انحرافات جنسی برایشان توضیح ندادهاند، نظرات این چنینی را مطرح میکنند. همینها ترنس را وادار میکنند ازدواج کند، آن وقت میبینیم یک فرد با یک بچه 8 ساله آمده و میخواهد عمل کند؛ خب این بچه آسیب میبیند. او تا همین چند وقت پیش فکر میکرد که یک پدر دارد و یک مادر، حالا میبیند دو تا پدر دارد، یا دو تا مادر دارد».
دکتر اوحدی مکثی میکند و با حالتی افروخته ادامه میدهد: «روانپزشکان و روانشناسانی را میشناسم که به پدر و مادر ترنس میگویند با معنویتدرمانی و هیپنوتیزمدرمانی گرایش جنسی تغییر میدهند. آنها 10 سکه طلا همان اول کار میگیرند، تعهد هم میگیرند که این پول قابل برگشت نیست. بعد از 40 جلسه که با تحقیر و بدرفتاری پدر ترنس را درآوردند به پدر و مادر ترنس میگویند بچه خودت همکاری نکرد. بعد هم چندتا کاغذ نشان میدهند که بفرما من گرایش ترنسهای دیگری را عوض کردهام و همه هم از من راضی بودهاند. وقتی هم که ترنس و پدر و مادرش از در رفتند بیرون مینشینند و به ریش آنها میخندند!».
در شرایطی که مسئولان روانشناسی کشور نسبت به این موضوع بیاطلاع هستند و به یکی از همین «تبدیلدرمانگران» ارجاع میدهند، طبیعی است که نظارتی هم بر عملکرد چنین افرادی نداشته باشند. از دکتر اوحدی میپرسم: «بسیاری از افراد میگویند اینها یک مشت منحرف هستند. همان بهتر که بروند خودکشی کنند». او پوزخندی میزند و میگوید: «با این وضع اقتصادی که پراید شده 400 میلیون و همهچیز از این هم گرانتر میشود ما غیرمنحرفها هم باید برویم خودکشی کنیم».
اما اگر هویت جنسی و جنسیتی را نمیتوان تغییر داد، چه باید کرد؟
چه باید کرد؟
«کمک کنید هویت جنسی خود را بپذیرد». این را دکتر اوحدی میگوید. میپرسم: «بر فرض که پذیرفت. آن وقت چه میشود»؟ پاسخ میدهد: «میرود دنبال زندگی خودش. بار احساس گناه از دوشش برداشته میشود».
در میان منابع ایرانی نیز مطالعات زیادی وجود دارد که نشان میدهد کمک به فرد در پذیرش هویت جنسی خود، برای سلامت روان وی ثمربخش است. حتا در برخی مطالعات در داخل کشور، برای نمونه در پژوهشی که در سال 99 در تهران انجام شده و در نشریههای علمی داخلی هم منتشر شده، پژوهشگر نتیجه گرفته که مردان همجنسگرایی که هویت خود را پذیرفته و سبک زندگی متناسب با هویت خود در پیش گرفتهاند، سلامت روان بالاتری نسبت به مردانی دارند، که هویت خود را نپذیرفتهاند.
کمک به پذیرش هویت جنسی گام اصلی در برخورد با مراجعی از جامعه اقلیتهای جنسی است. کاری که اگر روانشناس نمیتواند انجامش دهد، باید طبق اخلاق حرفهای این شغل، او را به دیگری ارجاع دهد. اما آیا این کار را میکند؟ بعید است! چون به قول دکتر اوحدی، «روانپزشکان و روانشناسان ایرانی از تعداد جلسات پول در میآورند».
اقلیت های جنسی ایران؛ آموزش های اشتباه دانشگاهی