افزایش سهم «جوانان هرگز ازدواج نکرده» به ۴۹ درصد/ یک سوم جوانان دچار مسئله عدم استقلال یافتگی اند

تأکید خانواده بر موفقیت تحصیلی و توجه کمتر به مهارت‌ فرزندان، تعریف سن قراردادی ۱۸ سال در نظام حقوقی و قانونی، تناسب حداقلی محتوای دوره سربازی با نیازهای آتی پسران و... از جمله عوامل مهم تأخیر در این استقلال‌یافتگی جوانان است.


در الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت هدفگذاری شده است که ایران تا افق ۱۴۴۴ از نظر سطح کلی پیشرفت و عدالت باید جزو چهار کشور برتر آسیا و هفت کشور اول دنیا قرار گیرد و محور و اساس تحقق همه جانبه آن، وجود نیروی انسانی توانمند و مسئولیت‌پذیر است. در این میان، جوانان به واسطه ویژگی‌ها و استعدادهای منحصر به فرد خود، همچون شور و اشتیاق جوانی، روحیه پیگیری و تلاش بی‌وقفه، توان بدنی و فکری بالا و دانش و تحصیلات عالیه در تحقق همه‌جانبه پیشرفت نقش بنیادین دارند. به عنوان نمونه در عرصه زندگی، وقتی پیشرفت حاصل می‌شود که بهزیست افراد جامعه تأمین شده باشد و مثبت شدن شاخص‌های هر کدام از حوزه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و خانواده که مرتبط با بهزیست ایرانیان است، منوط به نقش‌آفرینی صحیح و مشارکت حداکثری جوانان در هر کدام از این موارد است.

در حال حاضر حدود ۲۱ میلیون جوان در کشور وجود دارد که این امکان را برای کشور فراهم کرده است و در بیانیه گام دوم انقلاب نیز، به جوانان بیش از هر گروه دیگری توجه شده و این افراد به عنوان نسلی معرفی می‌شوند که باید مسئولیت ساختن کشور را برعهده بگیرند.

پایین آمدن ۴ درصدی سطح فعالیت اقتصادی جوانان طی چهار سال

بخش قابل توجهی از پیشرفت کشور و زیست رضایت‌مندانه افراد جامعه منوط به مثبت بودن شاخص‌های اقتصادی همچون رشد اقتصادی است. به سبب تعیین‌کنندگی فعالیت اقتصادی در مقوله رشد اقتصادی، حضور نیروی کار جوان در بازار کار از جمله مصادیق عینی مشارکت و نقش‌آفرینی جوان در عرصه رشد اقتصادی است. افقی که الگوی پایه اسلامی ایرانی پیشرفت در مقوله اقتصادی تا سال ۱۴۴۴ ترسیم می‌کند، قرار گرفتن اقتصاد ایران میان ۱۰ اقتصاد بزرگ جهان است؛ چنین موضوعی مستلزم مشارکت حداکثری نیروی انسانی جوان با توانمندی و مهارت بالاست، اما بررسی داده‌های نیروی کار مرکز آمار نشان می‌دهد سطح فعالیت اقتصادی جوانان پایین است؛ به گونه‌ای که نرخ مشارکت اقتصادی این افراد از ۵۱.۱ درصد در سال ۱۳۹۷ به ۴۶.۸ درصد در سال ۱۴۰۱ کاهش پیدا کرده است.

براساس گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس شورای اسلامی، در حال حاضر ۱۱.۳ میلیون نفر از جوان‌ها مشارکت اقتصادی ندارند. مقایسه با دیگر کشورها، پایین بودن سطح فعالیت اقتصادی جوانان کشورمان را بیش از پیش نمایان می‌کند. در سال ۲۰۲۳، میزان مشارکت اقتصادی جوانان ۱۵ تا ۲۴ ساله کشوری همچون انگلستان بیش از ۲ برابر نرخ مشارکت اقتصادی جوانان ایران در همین بازه سنی بوده است.

کاهش شاخص ازدواج ویژه سنی جوانان

یکی دیگر از ابعاد مهم پیشرفت، مثبت بودن شاخص‌های مربوط به نهاد خانواده است. بر اساس اصل دهم قانون اساسی، خانواده واحد بنیادین جامعه به شمار می‌رود که تشکیل آن در سنین به‌هنگام و مناسب مورد تأکید بند «۴» سیاست‌های کلی خانواده قرار گرفته است. در این میان جوانان مهم‌ترین نقش‌آفرین در تشکیل و پایداری نهاد خانواده محسوب می‌شوند، اما داده‌های سال‌های اخیر نشان می‌دهند که شاخص ازدواج ویژه سنی جوانان کاهش یافته است؛ به گونه‌ای که در سال ۱۳۹۲، ۴۷.۸ نفر به ازای هزار نفر مرد جوان و ۴۰.۷ نفر به ازای هزار نفر زن جوان ازدواج کرده‌اند؛ اما این میزان در سال ۱۴۰۲ به ۲۹.۷ نفر به ازای هر هزار نفر مرد جوان و ۲۶.۲ نفر به ازای هزار نفر زن جوان کاهش یافته است.

ذیل موضوع خانواده، جوانان علاوه بر نقش‌آفرینی در تشکیل خانواده، نقش اساسی در تداوم نسل جامعه ایرانی برعهده دارند. اما داده‌ها نشان می‌دهند باروری ویژه زنان جوان متأهل، از ۲۲۹ تولد به ازای هزار زن متأهل جوان در سال ۱۳۹۱ به ۱۶۸ مورد در سال ۱۴۰۰ کاهش یافته است. در حال حاضر وضع فرزندآوری در کشور مطلوب ارزیابی نمی‌شود. نرخ باروری کل ۱.۵۴ فرزند است که این عدد به میزان ۰.۷ کمتر از حد جانشینی (۲.۱ فرزند به ازای هر زن) است. بنابراین وضعیت مشارکت جوانان حداقل در دو بعد اقتصادی و خانواده گفتمان پیشرفت با وضع مطلوب آن فاصله معناداری دارد.

تأخیر در استقلال‌یافتگی؛ یکی از عوامل مهم مشارکت پایین جوانان در پیشرفت

امر مشارکت در ابعاد مختلف پیشرفت همچون اقتصاد و خانواده معطوف به نقش و پذیرش آن است. بنابر اهمیت مشارکت جوانان در پیشرفت؛ این گروه از افراد باید در سنین به هنگام قادر بر پذیرفتن نقش‌ها در عرصه‌های مختلف باشند. تقبل نقش در سنین به‌هنگام مستلزم وجود ویژگی مهمی به نام مسئولیت‌پذیری در جوان نسبت به خداوند، خود، دیگران اعم از اعضای خانواده و افراد جامعه و کشور است. فرد مسئولیت‌پذیر رضایتمندانه تکالیف و تعهدات را نسبت با طرف مقابل می‌پذیرد و آنها را درست انجام می‌دهد.

مسئولیت‌پذیری بنیان و اساس تمایل و توانایی یک شخص برای استقلال‌یافتگی است. در واقع فرد مستقل مسئولیت‌پذیر بوده و تمایل و توانایی برای پذیرش نقش‌های گوناگون فردی و اجتماعی را دارد. در جامعه این ویژگی لازمه ورود فرد به دوره بزرگسالی است. بنابراین اگر گذار فرد به دوران بزرگسالی و استقلال‌یافتگی در آغاز جوانی انجام پذیرد، امکان ایفای نقش مؤثر او در حوزه‌های مختلف پیشرفت همچون اقتصاد و خانواده فراهم می‌شود.

مشاهده‌ها نشان می‌دهد که گذار جوان به عرصه پذیرفتن نقش‌ها دچار تغییرات بنیادین شده است. براساس مطالعات مختلف، انتقال افراد به مرحله بزرگسالی سه دوره مهم تاریخی را تجربه کرده است. نخست، تا پیش از قرن بیستم، فرد پس از گذران کودکی به طور مستقیم وارد بزرگسالی و پذیرش مسئولیت‌های اشتغال، تشکیل خانواده و فرزندآوری می‌شد. اما پس از آن، با تأسیس مدرسه و ایجاد ضرورت حق تحصیل برای افراد، دوره نوجوانی به عنوان مرحله بعد از کودکی به وجود آمد. در دوره دوم، عملاً گذار فرد به بزرگ سالی به پس از نوجوانی و اتمام تحصیلات موکول شد. با وجود تأخیر در استقلال افراد، اما همچنان افرادی که از حیث سنی جوان بودند، مستقل و بزرگسال محسوب می‌شدند. در دوره اخیر، عوامل متعددی موجب شده تا گذار فرد به بزرگسالی، بلافاصله پس از نوجوانی انجام نشود؛ بلکه جوانی به عنوان مرحله زندگی فرد اصالت پیدا کرده و انتقال افراد به دوران پذیرش نقش‌ها و مسئولیت‌ها به پس از طی شدن جوانی موکول شده و جوان مستقل، جای خود را به جوان وابسته داده است.

بررسی‌ها نشان می‌دهد امروزه فرد ایرانی قادر بر ایفای نقش‌ها و پذیرش مسئولیت‌ها در سنین به‌ هنگام نیست و به سبب آنکه استقلال‌یافتگی و دوره گذار او به بزرگسالی با تأخیر همراه است، نمی‌تواند در پیشرفت مشارکت فعالی داشته باشد و نیازهای فردی خود را سامان بخشد.

یک سوم جوانان دچار مسئله عدم استقلال‌یافتگی‌اند

براساس داده‌های پیمایشی در سال ۱۳۹۸، ۲۶.۲ درصد از مردان و ۳۱.۸ درصد از زنان که در دوره سنی ۱۵ تا ۲۹ سال قرار دارند؛ معتقدند به میزان زیاد و خیلی زیاد به دیگران وابسته هستند. در واقع حدود یک سوم از جامعه جوان در سنین اعلام شده دچار مسئله عدم استقلال‌یافتگی هستند و شواهد بیشتری دال بر تأخیر استقلال‌یافتگی جوانان موجود بوده است.

شواهد تاخیر در استقلال‌یافتگی جوانان

راه تشخیص وضعیت استقلال‌یافتگی و زمان ورود افراد به دوره بزرگسالی، رجوع به نشانگرها و سنجش آنهاست. در این راستا، ازدواج و تشکیل خانواده، فرزندآوری و ثبات شغلی از جمله نشانگرهای انتقال به دوره بزرگسالی معرفی شده‌اند. ازدواج، فرزندآوری و اشتغال از موضوعات بنیادی جامعه به شمار می‌روند که تماماً معطوف به نقش هستند. به عبارت دیگر فرد با تشکیل خانواده، پدر و مادر شدن و اشتغال، نقشی را می‌پذیرد و در قبال طرف مقابل خود اعم از همسر، فرزند و کارفرما باید مسئولانه به تعهدات خود عمل کند. در مطالعه دیگری ازدواج از حیث انسان‌شناختی و پذیرش نقش در جامعه همچون مسئولیت‌های همسری، پدری و مادری و اشتغال از حیث جامعه‌شناختی، به عنوان نشانگرهای مهم بزرگسالی معرفی می‌شوند.

از نظر جوانان چه عواملی عامل گذار به بزرگسالی است؟

در یک پژوهش، جوانان ایرانی مورد مطالعه پیدا کردن شغل دائمی، داشتن استقلال مالی از والدین و ازدواج را نشانگر نقشی مهم و بسیار مهم خود برای گذار به بزرگسالی عنوان کرده‌اند. مردان جوان، توانایی اداره خانواده، توانایی حمایت مالی از خانواده، استقلال مالی و اشتغال و زنان جوان، توانایی تربیت و مراقبت از فرزند را شاخص‌های مهم‌تر بزرگسالی معرفی کرده‌اند.

با وجود اشتراک‌های قابل توجه پژوهش‌ها پیرامون نشانگرهای استقلال‌یافتگی و بزرگسالی، اما این شاخص‌ها برای جوامع مختلف یکسان نیستند و لحاظ اقتضائات فرهنگی، اجتماعی و دیگر عوامل تأثیرگذار ضروری است. افزون بر آن، در نظر داشتن تفاوت‌های جنسیتی در موضوع استقلال‌یافتگی و گذار به بزرگسالی نیز امری لازم به شمار می‌رود. براساس موارد متعدد فوق، در گزارش پیش رو موضوعات تشکیل خانواده، پدر و مادر شدن و کسب درآمد به عنوان نشانگرهای استقلال‌یافتگی جوانان در جامعه ایران مورد بررسی و سنجش قرار می‌گیرند.

افزایش پنج ساله میانگین سن ازدواج در مردان

رخداد ازدواج به عنوان مدخل ایجاد نقش‌های مهم همسری، مادری و پدری به شمار می‌رود که هر کدام از آن نقش‌ها مستلزم پذیرفتن مسئولیت‌های متعدد است. لذا ازدواج در سنین به هنگام و عمومیت بالای تشکیل خانواده میان جوانان می‌تواند نشانگر بخشی از مقوله استقلال‌یافتگی به هنگام آنها باشد. اما مطابق آمار، در بازه زمانی ۱۳۶۵ تا ۱۴۰۲، میانگین سن ازدواج مرتبه نخست مردان از ۲۳.۸ سال به ۲۸.۳ سال افزایش یافته است.

موکول کردن ازدواج در مردانِ ایرانی به اواخر دهه سوم زندگی

در حال حاضر جوانان مرد ایرانی، تشکیل خانواده را به اواخر دهه سوم زندگی خود موکول می‌کنند.

افزایش حدود چهار ساله میانگین سن زنان در ازدواج

در بازه زمانی مورد اشاره، میانگین سن زنان در ازدواج مرتبه نخست از ۱۹.۹ سالگی به ۲۴ سالگی افزایش پیدا کرده است. اگر زنان جوان در اواسط دهه ۶۰، خانواده خود را در اواخر دهه دوم زندگی تشکیل می‌دادند، اکنون این امر تا حدود اواسط دهه سوم زندگی به تعویق افتاده است. البته شیب افزایش میانگین سن ازدواج در مرتبه اول هم به لحاظ میزان رشد و هم از نظر کیفیت رشد در پسران و دختران متفاوت بوده است. به گونه‌ای که بیشترین میزان رشد میانگین سن ازدواج دختران بین سال‌های ۱۳۸۵ - ۱۳۶۵ اتفاق افتاده و از سال ۱۳۸۵ تا به امروز تغییرات کمتر بوده، اما در پسران روند شیب تغییرات سن ازدواج ملایم‌تر بوده است.

افزایش سهم جوانان هرگز ازدواج نکرده به ۴۹ درصد

علاوه بر به تعویق افتادن زمان ازدواج و تشکیل خانواده جوانان، سهم افراد هرگز ازدواج نکرده که در سنین جوانی قرار دارند نیز افزایش یافته، به گونه‌ای که بین سال‌های ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۱، سهم جوانان هرگز ازدواج نکرده از ۴۴ درصد به ۴۹ درصد افزایش یافته است. با فرض تعریف قبلی از سن جوان، در بازه زمانی مورد اشاره، سهم جوانان هرگز ازدواج نکرده از ۶۳ درصد به ۷۴ درصد رسید. در واقع حدود ۴۹ تا ۷۴ درصد از جوانان یکی از سه شاخص مهم استقلال‌یافتگی که ازدواج است را ندارند.

با در نظر داشتن افزایش سن ازدواج جوانان و رشد روزافزون پدیده تجرد از نوع جوانان هرگز ازدواج نکرده، باید عنوان کرد که ازدواج و تشکیل خانواده به عنوان یکی از مهمترین نشانگرهای استقلال‌یافتگی با تأخیر به وقوع می‌پیوندد. جوانان بسیار دیرتر از گذشته نقش مهم همسری را می‌پذیرند و در راستای رفع نیازهای بنیادین خود گام بر می‌دارند. ازدواج و پذیرفتن دیرهنگام نقش همسری به معنای به تعویق افتادن نقش مهم دیگری به نام والدگری نیز است.

اشتغال، مسیر صحیح و اصلی کسب درآمد است و وابستگی اقتصادی از عوامل مهم تأخیر در گذار فرد به دوره بزرگسالی به شمار می‌رود. بررسی و تحلیل داده‌های بازارکار بیان می‌کند که ثبات نسبی اشتغال برای جوانان از اواخر دهه سوم زندگی شروع می‌شود که بسیار دیرهنگام است.

اشتغال؛ یکی از عوامل دخیلی در استقلال‌یافتگی

با وجود آنکه جوانان مهم‌ترین دغدغه و هدف خود را مقوله اشتغال و کسب درآمد معرفی می‌کنند، اما در بازارکار مشارکت پایینی دارند و پایدار شدن اشتغال آنها در سنین بالا رقم می‌خورد، بنابراین وابستگی اقتصادی، مطلوب جوان نیست، اما عوامل متعددی موجب شده تا کسب درآمد جوان دچار اختلال شود و از حیث زمانی به تعویق بیفتد. لذا یکی دیگر از سه شاخص مهم استقلال‌یافتگی که کسب درآمد و اشتغال است نیز با تأخیر محقق می‌شود. از سوی دیگر به سبب آنکه اشتغال پسران، مهم‌ترین مؤلفه دختران برای ازدواج معرفی می‌شود، به نوعی می‌توان مقوله استقلال مالی و اشتغال مردان جوان را بنیان و پیش شرط اتخاذ دیگر تصمیمات مهم، پاسخ به نیازهای بنیادین و نقش‌آفرینی‌های راهبردی همچون ازدواج و تشکیل خانواده دانست. در همین راستا، باید عنوان کرد میانگین سن ازدواج مردان جوان در مرتبه نخست و سن تقریبی آنها در زمان پایداری شغلی به یکدیگر نزدیک هستند.

پذیرش نقش پدری و مادری از جمله مؤلفه‌های مهم ورود جوانان به دوره بزرگسالی است که مطالعه ترجیحات جوانان نشان می‌دهد، تمایل آنها به فرزنددار شدن و تجربه والدگری بالاست. براساس نتایج پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های جوانان کشور در سال ۱۳۹۹، ۹۴.۴ درصد از جوانان عنوان کرده‌اند که تمایل به داشتن حداقل یک فرزند دارند.

تمایل به داشتن فرزندان بیشتر در جوانان

موضوع مهم دیگر در ساحت نگرش جوانان به تجربه والدگری، افزایش قابل توجه تعداد فرزندان دلخواه جوانان است. در سال ۱۳۸۲، سهم جوانان مایل به داشتن ۳ فرزند و بیشتر، ۱۱.۲ درصد برآورد شده که این میزان در سال ۱۳۹۹ به ۴۸.۱ درصد افزایش یافته است. در واقع نگرش جوانان به تجربه چندباره نقش‌های پدری و مادری در بازه زمانی یاد شده، رشد معناداری یافته که از جنبه استقلال‌یافتگی تمایل زیاد به داشتن فرزند و تعداد فرزندان بیشتر می‌تواند به عنوان مؤلفه‌های مثبت در نظر گرفته شود.

میانگین سن پدر و مادر شدن

با وجود مطلوبیت مقوله فرزندخواهی میان جوانان، اما آنها مرتبه اول پدری و مادری را در سنین بالا تجربه می‌کنند. بر اساس داده‌های ثبتی سازمان ثبت احوال کشور در سال ۱۴۰۲، میانگین سن مادران در زمان تولد فرزند نخست، ۲۷.۳ سال و برای مردان، میانگین سن پدر شدن برای مرتبه نخست، ۳۲.۱ سال بوده است. به عبارت دیگر، سن پدر شدن به اوایل دهه چهارم زندگی موکول شده و زنان نیز، در اواخر دهه سوم زندگی مادری را تجربه می‌کنند. با این وجود، مطالعه روند تغییرات شاخص در بازه زمانی ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۲ نشان می‌دهد میانگین سن مادران در زمان تولد فرزند اول از ۲۷.۷ سال در سال ۱۳۹۲ به 27.3 سال در سال ۱۴۰۲ تنزل یافته است. نکته حائز اهمیت آنکه در همین بازه زمانی، میانگین سن زنان در ازدواج مرتبه اول از ۲۳.۱ سال در سال ۱۳۹۲ به ۲۴ سال در سال ۱۴۰۲ افزایش یافته است.

با وجود به تأخیر افتادن زمان تشکیل خانواده از سوی زنان، اما میانگین سن برای تجربه مرتبه اول مادری میان آنها کاهش یافته است. به عبارت دیگر، الگوی فاصله زمانی میان رخداد ازدواج مرتبه نخست زنان و تولد فرزند اول آنها، در ۱۰ سال گذشته با کاهش همراه بوده؛ به گونه‌ای که در بازه زمانی ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۲، مقدار این فاصله از ۴.۶۲ سال با کاهش حدود ۱.۳ سال به ۳.۳۳ سال تنزل یافته است.

این شرایط برای مردان نیز صدق می‌کند؛ هر چند در بازه زمانی ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۲ میانگین سن مردان در زمان پدر شدن برای مرتبه اول با نوسان اندک همراه بوده، اما در انتهای این بازه زمانی نسبت به سال ۱۳۹۲، مقدار شاخص (۱. ۳۲ سال) بدون تغییر باقی مانده است. این در حالی است که در همین بازه زمانی میانگین سن مردان در زمان ازدواج مرتبه اول، از ۲۷.۳ سال در سال ۱۳۹۲ به ۲۸.۳ سال در سال ۱۴۰۲ افزایش یافته است.

بر این اساس، الگوی فاصله زمانی میان سن مردان در زمان ازدواج مرتبه اول تا تجربه پدر شدن برای بار اول از ۴.۸ سال در سال ۱۳۹۲ به ۳.۸ سال در سال ۱۴۰۲ کاهش یافته است. در واقع مردان نیز همچون زنان، به رغم به تأخیر افتادن زمان ازدواج، زمان تجربه والدگری‌شان به تأخیر نیفتاده است.

بر این اساس، با وجود روند افزایشی میانگین سن ازدواج مرتبه اول جوانان در بازه زمانی ۱۳۹۲ تا ۱۴۰۲، کاهش یافتن میانگین سن زنان در زمان تولد فرزند اول و عدم افزایش میانگین سن مردان در زمان نجربه اولین مرتبه پدر شدن در سال ۱۴۰۲ به نسبت سال ۱۳۹۲، حاکی از آن است که سن تجربه والدگری جوانان در بازه زمانی یاد شده کاهش یافته و این امر نشان‌دهنده این است که جوانان تجربه والدگری خود را به تعویق نمی‌اندازند. لذا به نظر می‌رسد با کاهش میانگین سن ازدواج مرتبه اول می توان به جوانان برای کاهش یا حفظ الگوی فاصله زمانی میان ازدواج تا تجربه والدگری و حتی تجربه متعدد پدری و مادری برای نیل به تعداد فرزند مطلوب‌شان کمک کرد.

شواهد و دریافت‌ها نشان می‌دهد عوامل متعددی در تأخیر زمانی ورود فرد به دوره بزرگسالی و وابسته بودن طولانی مدت افراد در سنین جوانی مداخله دارند که عمدتاً عوامل نهادی هستند. در گذشته دوره‌های زندگی افراد مبتنی بر نقش‌پذیری بود و به تبع آن رشدیافتگی و آمادگی به هنگام افراد برای ورود به هر کدام از این مراحل زندگی اصالت داشت و ویژگی سنی در خدمت تغییرات نقشی افراد بود. اما به نظر می‌رسد این مهم دستخوش تغییر جدی قرار گرفته و عوامل مختلفی موجب شده‌اند تا ویژگی سنی افراد اصالت پیدا کند؛ به گونه‌ای که نقش‌پذیری به هنگام فرد و ورود به موقع او به مراحل مختلف زندگی از اولویت نخست خارج شود.

در واقع امروزه دوره‌ها و مراحل زندگی مبتنی بر نقش‌ها تعریف نمی‌شوند؛ بلکه تغییرات سنی تعیین‌کننده است. بدین صورت که وقتی فرد در بازه سنی قراردادی دوره نوجوانی یا آغاز جوانی قرار گیرد؛ فارغ از توانمندی‌ها، ویژگی‌ها و حتی نیازهای او، به سبب اینکه در دوره قراردادی نوجوانی یا ابتدای جوانی قرار دارد فاز آنها ایفای نقش مشخصی همچون تحصیل انتظار می‌رود و بدون توجه به دیگر نیازها و توانمندی‌های او نه تنها به ایفای دیگر نقش‌ها همچون اشتغال و کسب درآمد ترغیب نمی‌شود، بلکه از پذیرش به هنگام مسئولیت‌ها و نقش‌های دیگر منع می‌شود.

از جمله عوامل متعددی که در تأخیر استقلال‌یافتگی جوانان نقش دارند شامل نظام آموزش عمومی، نظام آموزش عالی، نهاد خانواده، سربازی، نظام قانونی و حقوقی و بازار کار است.

نظام آموزش عمومی

امروزه وزارت آموزش و پرورش متولی اصلی امر آموزش عمومی کشور محسوب می‌شود و اغلب افراد از سن ۶ سالگی به مدت ۱۲ سال به مدرسه می‌روند. براساس هدف کلان اول سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، نظام آموزش و پرورش وظیفه دارد، افراد را به گونه‌ای تربیت کند که آماده ورود به زندگی شایسته فردی، خانوادگی و اجتماعی باشند. در واقع نظام آموزش عمومی مکلف است تا در محیط مدرسه علاوه بر بعد تحصیلی، دانش‌آموزان را در دیگر ابعاد که با زندگی شایسته آنها ارتباط مستقیم دارند نیز توانمند سازد. در همین راستا ماده ۸۷ قانون برنامه هفتم پیشرفت نیز بر سیاست «هر دانش‌آموز، یک مهارت شغلی، هنری و ورزشی» تأکید دارد.

به رغم تأثیر مستقیم رشد ذو ابعاد دانش‌آموزان بر ورود به هنگام آنها به دوره مسئولیت‌پذیری و استقلال‌یافتگی، اما محتوا و برنامه‌ریزی تحصیلی در مدرسه، عمدتاً با هدف موفقیت تحصیلی افراد انجام می‌گیرد و به دیگر موضوعات مرتبط با زندگی شایسته افراد همچون توانمندسازی دانش‌آموز برای مسئولیت‌پذیری به هنگام کمتر پرداخته می‌شود. در بیانات مقام معظم رهبری نیز موضوعی با این مضمون که «برنامه‌ریزی تحصیلی به گونه‌ای است که دانش‌آموز فرصت زیادی برای انجام دیگر امور پیدا نمی‌کند» مورد تأکید قرار گرفته است.

نظام آموزش عالی

در سال‌های اخیر، تحصیلات آموزش عالی میان جوانان فراگیرتر شده است. در این خصوص در سال ۱۳۹۱، ۲۹.۷ درصد از جوانان تحصیلات دانشگاهی داشته‌اند که این عدد در سال ۱۴۰۱ به ۳۶.۶ درصد افزایش یافته است. در دوره ۴ ساله کارشناسی، جوان دانشجو تقریباً به طور تمام وقت درگیر تحصیل می‌شود، لذا امکان اشتغال مستمر او به امر دیگری همچون مشارکت اقتصادی کم رنگ می‌شود. در بهترین حالت اگر دانشجو موفق شود دوره کارشناسی را ۴ ساله تمام کند، از ۲۲ سالگی به بعد است که فرد فرصت بیشتری برای برنامه‌ریزی به منظور تأمین دیگر نیازهای زندگی خود همچون کسب درآمد دارد، این درحالی است که داده‌های آماری نشان می‌دهد طی سال‌های اخیر، جوانان تمایل بیشتری به ادامه تحصیلات دانشگاهی پیدا کرده‌اند؛ به گونه‌ای که سهم جوانان دارای تحصیلات تکمیلی از ۲.۹ درصد در سال ۱۳۹۱ به ۵.۳ درصد در سال ۱۴۰۱ افزایش یافته است.

جوان مهمترین دوره زندگی خود را در آموزش عالی می‌گذراند؛ حال آنکه افزایش انعطاف ساز و کار آموزشی دانشگاه و دوره تحصیلی کوتاه‌تر می‌تواند به استقلال‌یافتگی به موقع جوان کمک کند. ارائه صرف محتوای تخصصی درسی در دانشگاه، انطباق کم آن با نیازمندی‌های فرد برای ورود به دوره بزرگسالی و همچنین وجود فاصله میان محیط دانشگاه با بازار کار، عوامل مهم دیگری هستند که استقلال‌یافتگی جوان را به تعویق می‌اندازند.

نهاد خانواده

به سبب آنکه بخش قابل توجهی از کارکردهای آموزشی و تربیتی خانواده به نظام آموزش رسمی کشور واگذار شده، بنابراین از قدرت این نهاد در امر تربیت و جهت‌گیری زندگی فرزند خود کاسته شده است. با وجود آنکه یکی از کارکردهای این نهاد، آماده‌سازی و توانمندسازی فرد برای مسئولیت‌پذیری و ورود موفق به دوره بزرگسالی بوده، اما امروزه خانواده در خدمت نظام آموزش رسمی برای موفقیت تحصیلی فرزند کوشش می‌کند. چنین وضعیتی موجب شده تا تشویق و آماده‌سازی فرد از سوی خانواده برای نقش‌پذیری همچون اشتغال، ازدواج و تشکیل خانواده از اولویت‌های نخست خارج شوند و در سایه موفقیت تحصیلی قرار گیرند.

سربازی

بر اساس بند «الف» ماده ۴ قانون اصلاح موادی از قانون خدمت وظیفه عمومی مصوب مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۹۰، مدت زمان دوره ضروری خدمت ۲۴ ماه است که ستاد کل نیروهای مسلح با کسب اجازه از فرماندهی کل قوا می‌تواند مدت دوره ضرورت را افزایش یا کاهش دهد.

آیا سربازی منجر به افزایش مسئولیت‌پذیری جوانان می‌شود؟

بر همین اساس در سال ۱۴۰۳، طول دوره سربازی از سوی این ستاد ۲۱ ماه تعیین شده است به رغم اینکه در نگاه عموم جامعه دوره سربازی منجر به افزایش مسئولیت‌پذیری جوان می‌شود، اما علاوه بر زمان طولانی و تمام وقتی که جوانان در سربازی سپری می‌کنند، محتوای ارائه شده در این دوره نیز به گونه‌ای است که با برنامه‌ها و نیازهای آتی فرد تناسب حداقلی دارد.

سربازی همچون دوره‌های تحصیلات عمومی و عالی به اهداف مقطعی و مختص آن دوره می‌پردازد و مراحل مختلف زندگی و دوره‌های نقشی افراد ذیل یک کل واحد مورد توجه قرار نمی‌گیرند. چنین وضعیتی موجب می‌شود تا افق دید برنامه‌ریزی و هدایت‌گری در این دوره‌ها محدود شود و آینده نقشی جوانان از دستور کار خارج شود. البته در سال‌های اخیر اتخاذ سیاست‌هایی همچون ارائه تسهیلات ویژه به سربازان متأهل، نشان می‌دهد که تغییرات مثبتی در راستای آنچه گفته شد به وجود آمده، اما ضرورت دارد که این نوع نگاه بسط یابد و فراگیر شود؛ زیرا ساختار و محتوای سربازی، ورود افراد در آغاز جوانی به دوره بزرگسالی و پذیرش مسئولیت نقش‌های مختص این دوره را به تعویق می‌اندازد.

نظام قانونی و حقوقی

نظام حقوقی و قانونی فعلی کشور، بهره‌مندی افراد از بخش قابل توجهی از خدمات اجتماعی را منوط به داشتن شرط سنی ۱۸ ساله متقاضیان کرده است. شرکت در انتخابات، دریافت پروانه کسب برای راه اندازی کسب و کار، اخذ گواهینامه رانندگی، انجام معاملات، نقل و انتقال املاک، خرید سیم کارت از جمله موضوعاتی هستند که در حالت عادی فرد زیر ۱۸ سال نمی‌تواند نسبت به آنها مبادرت کند و در موضوعاتی همچون بهره‌مندی از خدمات نظام بانکی مثل داشتن حساب بانکی با محدودیت‌هایی مثل عدم امکان اخذ تسهیلات، داشتن دسته چک و... روبه رو است. در واقع پذیرش کنشگری رسمی فرد با تأخیر همراه است و به جامعه چنین القا می‌شود که فرد تا قبل از ۱۸ سالگی مورد پذیرش محافل قانونی و رسمی نیست. در موضوع استخدام دولتی، حداقل سن مورد پذیرش برای اشتغال افراد در بخش دولتی افزایش می‌یابد. براساس بند «الف» ماده ۴۲ قانون مدیریت خدمات کشوری، مصوب مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۶، یکی از شروط عمومی برای استخدام در دستگاه‌های اجرایی داشتن سن حداقل ۲۰ سال تمام ذکر شده است. در چنین حالتی جامعه و حتی خود فرد نیز می‌پذیرند که جوان باید با تأخیر وارد دوران استقلال‌یافتگی شود. فارغ از مشخص نبودن ابتنای قانون بر سن ۱۸ سالگی به عنوان مرز میان به رسمیت شناختن و به رسمیت نشناختن جوان از سوی نظام قانونی برای کنشگری اجتماعی، بلوغ فکری و توانمندی‌های کنونی افراد و تبعات این سیاست به گونه‌ای است که اثربخشی مثبت چنین تصمیمی در بهبود استقلال یافتگی را محل تردید قرار می‌دهد.

بازار کار

استقلال مالی منوط به کسب درآمد از طریق فعالیت اقتصادی مطلوب و اشتغال پایدار است. با وجود آنکه کسب درآمد اقتصادی از جمله اهداف مهم جوان‌هاست، اما داده‌ها نشان می‌دهد اغلب آنها فعالیت اقتصادی به هنگام و فراگیری را تجربه نمی‌کنند. در حال حاضر میزان مشارکت اقتصادی گروه جوانان، پایین ارزیابی می‌شود. بنابر داده های مرکز آمار بیش از ۵۳.۲ درصد از جوانان، غیرفعال هستند و همان‌گونه که در بخش بیان مسئله به آن اشاره شد، در مقایسه با کشورهای دیگر، این میزان مشارکت نامطلوب است.

وضعیت نرخ بیکاری ۱۶.۳ درصدی در جوانان

عدم فعالیت اقتصادی به منزله تداوم وابستگی مالی به نهاد خانواده است و میزان فعالیت اقتصادی بیان شده، با دغدغه اصلی جوانان همخوانی ندارد. همچنین جوانانی که برای ورود به بازار کار تمایل دارند، دوره طولانی بیکاری ۱ سال و ۸ ماهه را می‌گذرانند و نرخ بیکاری بالای ۱۶.۳ درصد را تجربه می‌کنند.

نظام نگرشی فرد

نگرش‌ها و ادراک جوانان نسبت به استقلال‌یافتگی و پذیرفتن نقش‌های بزرگسالی در کیفیت و زمان مستقل شدن آنها تأثیرگذار است. نگرش و جهان‌بینی میتواند جوان را به سوی بزرگسالی و مستقل شدن سوق دهد یا می‌تواند استقلال و ورود به بزرگسالی را برای فرد غیر جذاب کند؛ به گونه‌ای که با وجود فراهم بودن لوازم و امکانات، اما علاقه و تمایلی به استقلال نداشته باشد. به نظر می‌رسد در استقلال‌خواهی گروهی از جوانان تغییرات جدی ایجاد شده که موضوع استقلال‌یافتگی او را نیز تحت‌الشعاع قرار می‌دهد.

در حال حاضر ۳۴.۸ درصد جوانان مجرد مایل به استقلال یافتن از والدین خود نیستند. همچنین به نظر می‌رسد در برخی موارد مصادیق و نشانگرهای بزرگسالی از سوی نسل جوان در حال تغییر است؛ به این صورت که شاخص‌های بزرگسالی از نقش‌های اجتماعی به سوی نشانگرهای ذهنی و فردی در حال سوق پیدا کردن هستند. به عبارت دیگر، مصادیق مستقل بودن، عمدتاً معطوف به نقش‌های اجتماعی همچون ازدواج است، اما نسل جوان در برخی موارد، این مصادیق را جزء نشانه‌های استقلال یافتگی برنمی‌شمرد و به جای آن، ویژگی‌های فردی و معطوف به زندگی فردگرایانه همچون توانایی تصمیم گرفتن برای خود را به عنوان نشانگر استقلال‌یافتگی مطرح می‌کند.

فردگرایی میان جوانان به عنوان یکی از عوامل این رخداد در سالهای اخیر افزایش یافته است. بر اساس یافته‌های موج دوم پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان در سال ۱۳۸۲، ۵.۸ درصد جوانان موافق‌گویه «آدم فقط باید به فکر خودش باشد و به هیچ کس دیگر اهمیت ندهد بوده‌اند»، این در حالیست که در سال ۱۳۹۴ و براساس یافته‌های موج سوم پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان، ۲۰.۷ درصد جوانان موافق‌گویه «در اوضاع فعلی آدم فقط باید به فکر خودش باشد» بوده‌اند.

باوجود افزایش فردگرایی، اما این مسئله یک پنجم جوانان است و آنچه عمومیت دارد، تمایل بالای جوانان به نهادهای اجتماعی همچون خانواده به عنوان مهمترین رکن جامعه است. در این راستا ۸۹.۷ درصد از مردان جوان و ۹۲.۲ درصد از زنان جوان، نهاد خانواده را به عنوان مهمترین موردی که در زندگی جوان دارای اهمیت است معرفی کرده‌اند. لذا باید از ظرفیت غالب موجود در اهمیت جایگاه خانواده در بین جوانان در راستای کاهش سن تشکیل خانواده و استقلال‌یافتگی استفاده حداکثری کرد.

استقلال‌یافتگی افراد معطوف به مسئولیت‌پذیری و ایفای نقش‌های مهم از سوی آنها در حوزه‌های مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی فرهنگی و نهاد خانواده است. تأخیر در مستقل شدن جوانان موجب می‌شود تا پیشرفت کشور در عرصه‌های چهارگانه گفتمان پیشرفت شامل عرصه‌های فکری، زندگی، علمی و معنوی دچار مسائل جدی شود. مطالعه و بررسی نشانه‌های استقلال‌یافتگی شامل تشکیل خانواده، کسب درآمد و پدر و مادر شدن (والدگری) نشان می‌دهد، به رغم آنکه میانگین سن مردان و زنان جوان در زمان تولد فرزند اول در سال ۱۴۰۲ نسبت به سال ۱۳۹۲ افزایش نیافته است، اما مردان و زنان جوان به ترتیب در اواخر دهه چهارم زندگی و اواسط دهه سوم زندگی ازدواج می‌کنند و سهم وضعیت هرگز ازدواج نکرده میان جوانان در حال افزایش است.

همچنین نرخ مشارکت اقتصادی این افراد پایین ارزیابی می‌شود و پایداری شغلی جوانان در اواخر دهه سوم زندگی‌شان رخ می‌دهد. بنابر این گزاره‌های آماری مربوط به نشانگرهای تشکیل خانواده و کسب درآمد نشان می‌دهند جوانان با تأخیر استقلال می‌یابند و وارد بزرگسالی می‌شوند. در مورد نشانگر والدگری نتایج به دست آمده نشان از مثبت بودن وضعیت آن در استقلال‌یافتگی جوان است، در واقع به رغم افزایش میانگین سن ازدواج جوانان همچنان والدگری با فاصله کمتری از ازدواج اتفاق می‌افتد و تمایل به داشتن تعداد فرزند بیشتر افزایش پیدا کرده است.

عواملی که موجب شده تا استقلال یافتگی جوانان به تأخیر بیفتد عبارت از نظام آموزش عمومی و عالی، نهاد خانواده، نظام حقوقی و قانونی، دوره سربازی، بازار کار، نظام نگرشی فرد است.

نظام آموزش عمومی و عالی

به رغم تأکیدات اسناد بالادستی حوزه آموزش و پرورش بر رشد و تربیت ذوابعاد دانش‌آموزان و ضرورت آماده کردن آنها برای داشتن زندگی شایسته فردی، خانوادگی و اجتماعی، اما برنامه آموزشی مدرسه اغلب بر موضوع تحصیل و موفقیت تحصیلی تأکید می‌کند و کمتر به مهارت‌آموزی دانش‌آموزان در حوزه‌های مرتبط با استقلال‌یافتگی به هنگام می‌پردازد.

در نهاد آموزش عالی نیز، محتوای ارائه شده عمدتاً با هدف ارتقای سطح توانمندی تحصیلی افراد است و مهارت‌مند شدن جوانان دانشجو برای ورود به موقع به دوره بزرگسالی به اندازه موفقیت تحصیلی مورد توجه قرار نمی‌گیرد. افزون بر محتوا، دوره تحصیلات عالیه نیز طولانی و گاهی غیرمنعطف است. جوان دانشجو به ویژه در دوره کارشناسی به سبب اشتغال تمام وقت به تحصیل امکان پرداختن به موضوعاتی همچون اشتغال پایدار هم زمان با تحصیل ندارد.

نهاد خانواده

در حال حاضر نظام آموزش به عنوان نهاد رسمی امر پرورش و تربیت کودکان و نوجوانان به شمار می‌رود. خانواده نیز به تبعیت از این نهاد بر موضوع موفقیت صرف تحصیلی فرزند تأکید می‌کند و بر مهارت‌مندی او در حوزه‌های مرتبط با استقلال‌یافتگی همچون اشتغال و تشکیل خانواده به هنگام تأکید کمتری دارد.

نظام حقوقی و قانونی

در نظر گرفتن سن قانونی ۱۸ سالگی به عنوان حداقل سن بهره‌مندی از خدمات اجتماعی همچون مشارکت در انتخابات، اخذ پروانه کسب، دریافت گواهینامه، بهره‌مندی از خدمات بانکی، خرید سیم کارت، نقل و انتقال ملکی و انجام معاملات اقتصادی، یا اعمال شرط حداقل سن ۲۰ سال تمام برای استخدام در دستگاه‌های اجرایی موجب می‌شود تا به جوان چنین القا شود که قبل از آن مورد پذیرش نظام حقوقی و قانونی قرار ندارد. این مسئله بر استقلال‌یافتگی جوانان اثرات منفی می‌گذارد.

دوره سربازی

محتوای دوره سربازی با برنامه‌ها و نیازهای آتی مردان جوان تناسب حداقلی دارد. لذا در چنین شرایطی ورود افراد به بزرگسالی به تعویق می‌افتد.

بازار کار

طبق داده‌های مرکز آمار، مشارکت پایین اقتصادی به همراه دوره بیکاری طولانی و نرخ بالای بیکاری موجب شده تا موضوع کسب درآمد و فرایند انتقال جوانان به دوران استقلال‌یافتگی با چالش و تأخیر همراه شود.

نظام نگرشی فرد

نگرش جوانان نسبت به مستقل شدن و استقلال‌خواهی بر وضعیت استقلال‌یافتگی آنها تأثیر قابل توجهی می‌گذارد. به سبب رشد فردگرایی، نسل جوان به جای برخی از نشانگرهای استقلال‌یافتگی که عمدتاً معطوف به نقش‌های اجتماعی و خانوادگی بودند، مصادیق فردگرایانه را به عنوان نشانگر استقلال‌یافتگی معرفی می‌کند. در چنین شرایطی جوانان نسبت به پذیرفتن نقش‌های خانوادگی و اجتماعی ضرورت و تمایل بالایی متصور نخواهند بود و بیشتر بر ابعاد فردگرایانه تأکید می‌کنند. لذا مسئولیت‌پذیری و استقلال‌یافتگی آنها با تأخیر مواجه خواهد شد. البته تغییر نظام نگرشی جوانان در ابتدای تحول خود قرار دارد و همچنان خانواده در نظام نگرشی آنان از جایگاه بالایی برخوردار است. اما عدم مداخله سیاستگذارانه در این موضوع می‌تواند منجر به افزایش رشد فردگرایی و در نهایت افزایش استقلال‌خواهی و استقلال‌یافتگی فردگرایانه شود.




افزایش سهم «جوانان هرگز ازدواج نکرده» به ۴۹ درصد/ یک سوم جوانان دچار مسئله عدم استقلال یافتگی اند

بیشتر بخوانید