عباس عبدی در یادداشتی با عنوان «نقض عهد» در روزنامه اعتماد نوشت: در یادداشت قبلی با عنوان امتناع سیاستگذاری توضیح دادم که چرا در شرایط کنونی کشور، سیاستگذاری برای حل مسائل غیرممکن است. طبیعی است که مطابق آن تحلیل ادامه حیات دولت قبلی از طریق آمدن تندروها نه تنها سیاستگذاری را ممکن نمیکرد، بلکه این گره را کورتر میکرد. همچنین اگر قرار باشد که پزشکیان بیاید و سیاستهای دوره روحانی ادامه یابد این نیز مانع از باز شدن راه سیاستگذاری میشود. دولت پزشکیان برای باز کردن این راه یک فرصت و شاید آخرین فرصت است. پس چرا تاکنون این راه باز نشده؟ علت در فقدان پیششرطهای سیاستگذاری است. این پیششرطها شامل وحدت یا اتحاد سیاستگذاران، تحلیل مشترک از شرایط، تعیین اهداف مورد توافق، سازمان اجرایی تحت فرمان سیاستگذار و نظارت موثر و مستقل و بیطرف است. تقریبا میتوان گفت که شکاف موجود در ساخت قدرت در دوره دوم روحانی در این مقطع زمانی نیز وجود دارد، گرچه آقای پزشکیان میکوشد که با شعار وفاق و ادبیات سازنده آن را حل کند. ولی نه در هدف، نه در ابزار و منطق سیاستگذاری، نه در سازمان اجرا و نه در تحلیل شرایط کنونی و نه وحدت سیاستگذار هیچ کدام در حد مطلوب وجود ندارند. چرا با این وضع مواجهیم؟
اگر بخواهیم مهمترین قاعده و اصل اخلاقی که پایداری و پیشرفت جامعه مستلزم وجود آن است را نام ببریم، وفای به عهد و پیمان است. بدون وفای به عهد، هیچ سنگی روی سنگ دیگر بند نمیشود. به ویژه در حوزه داخلی کشورها این امر مهمتر است. تجربه دولت خاتمی و بهطور مشخصتر دولت روحانی نشان داد که با وجود شکاف درون قدرت نمیتوان مشکلات و مسائل گوناگون کشور را به صورت پایدار حل کرد. مسائلی که هماکنون در ایران هم گستره فراوانی و هم عمق و ژرفای زیادی دارند. تقریبا در همه حوزههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، خارجی، امنیتی، نظامی و دینی با یک یا چند چالش عمیق مواجه هستیم که حل هر کدام پیچیدگیهای خاص خود را دارد، ولی شرط اول حل آنها، رسیدن به تفاهمی همهجانبه در ساخت قدرت است. هم از حیث تحلیل مساله و شرایط، هم اهداف و هم اجرا و شاید پرسیده شود که اگر تجربه دولت روحانی پیش روی ما بود پس چرا از پزشکیان حمایت کردیم که همچنان با این دوگانه مواجه باشیم؟
من سعی میکنم علل اصلی آن را از دیدگاه خود برشمارم؛ اول اینکه تجربه دولت رییسی نشان داد که کارایی و یکدستی در جناح اصولگرایان تندرو یک سراب فریبنده بود، چون علممحور نبودند و اهداف آنها تامین خیر عمومی نیست و تابع ملاحظات ایدئولوژیک فراواقعی و خیالی است، پس کارآمدی نخواهند داشت و به تبع آن یکدستی آنان نیز به سرعت تجزیه میشود، همچنانکه در انتخابات اخیر هم دیدیم، شد.
دوم اینکه حضور آنان جز تشدید آگاهانه بحران ایران هیچ ثمر دیگری نداشت و این قطعی بود. ولی سومین علت که مهمتر است، پذیرش این فرض بود که سیستم سیاسی ایران پیشاپیش برای انتخاب شدن پزشکیان آماده شده است. البته دلایل دیگری هم هست که فعلا جای بحث آنها نیست. معنای این آمادگی برای حضور پزشکیان پذیرش یک پیمان روشن بود. یک سوی این پیمان مردم بودند که بپذیرند و بیایند پای صندوق و به کسی که میخواهند رای دهند. به کسی که افکارش را میپسندند، و این رای بالطبع پشتوانه سیاسی نظام سیاسی خواهد بود. البته مابهازای این رای و بهطور طبیعی پذیرش افکار و عقاید و ارزشهای اعلامی نامزد مورد تایید مردم و در اینجا پزشکیان بود. ارزشها و رویکردهایی که هم قبلا گفته است و هم در طول انتخابات اعلام کرده و هیچ کدام نیز مطلقا مورد رد ساختار سیاسی نبوده است. این یک پیمان آشکار بود میان مردم و پزشکیان از یک سو و میان پزشکیان و حکومت. حتی اگر نوشته هم نشده باشد، مسالهای نیست. آن را میتوان ذیل عقد فضولی تعریف کرد که پزشکیان یا هر نامزد دیگری (فرقی نمیکند) از طرف حکومت به مردم وعده داده است که اگر به او رای دهید این وعدهها را با نیروهایی که نزدیک به او هستند، انجام میدهد.
عدم مخالفت حکومت با اظهار این وعدهها به منزله تایید آنهاست در نتیجه حکومت باید به این عهد خود عمل کند، در غیر این صورت مصداق نقض پیمان خواهد شد. البته از سوی دیگر هم میتوان این نتیجه را گرفت. صرف تایید پزشکیان مستلزم پذیرش تبعات حضور او نیز بود. این تبعات نیز پذیرش و تمکین به شعارهای او و نیز حضور نیروهای حامی او در ساختار اجرایی و قدرت است.
هیچ چیز به اندازه وفای به عهد و پیمان موجب اعتماد به فرد یا قدرت نمیشود و هیچ چیز نیز به اندازه نقض آن موجب بیاعتباری و بیاعتمادی به فرد یا قدرت نمیشود.
البته باید پذیرفت که وفای به عهد و پیمان، حداقل در سطح سیاسی و حکومتی، قدری پیچیدهتر از پیمانهای فردی و مکتوب است، ولی اینکه پس از ۵ ماه از آمدن دولت هنوز در برابر رفع فیلترینگ مقاومت میشود یا چند نفر از بقایای تندروها که بیشتر به درد موزههای سیاسی میخورند را به جان دولت بیندازند و مرغ رسانه فراگیر نیز همچنان یک پا داشته باشد و بر مدار پایداریون بچرخد یا بخواهند که مصوبه حجاب را ابلاغ کنند، هیچ چیزی جز نقض پیمان را نشان نمیدهد. به علاوه این رفتار معرف اشتباهی تاریخی است که متاسفانه در حال تکرار است. ادامه این وضع نه تنها هیچ شانسی برای برونرفت از وضع کنونی در اختیار صاحبان قدرت نمیگذارد، بلکه این آخرین شانس برای کشور است که پزشکیان را فرصت پایانی دانسته و آن را از دست ندهد. زمان به سرعت در حال گذشتن است. مشکلات به نهایت ظرفیتهای قابل تحمل رسیده است.
شاید این روزها ناترازیهای برق و گاز برای همه برجسته باشد، ولی به نظر من ناترازیهای سیاسی اعم از داخلی و خارجی و نیز شکافهای اجتماعی، وضعیت به مراتب بدتری دارند. از همه بدتر پیشی گرفتن روند فرسودگی بر روند نوزایی و سرمایهگذاری یا به تعبیری روند پیری بر جوانی، بیماری بر سلامت است.
پس این اصل را فراموش نکنیم: «اوفوا بالعهد، انّ العهد کان مسوولا» به پیمان خود وفا کنید که بهطور قطع درباره آن مورد پرسش واقع خواهید شد.
این نوشته بخش دیگری هم دارد که در شرح اثبات این ادعاها با توجه به سخنان و عملکرد دولت است.
هشدار عباس عبدی درباره لبریز شدن صبر و تحمل مردم؛ پزشکیان آخرین شانس کشور است