هنوز ماجرای عدم احراز صلاحیت علی لاریجانی، واکنش و نامهنگاریهای او با شورای نگهبان، در انتخابات ۱۴۰۰ از خاطر افکار عمومی پاک نشده است. این ماجرا در انتخابات ریاستجمهوری تیرماه ۱۴۰۳ هم دوباره تکرار شد و صلاحیت لاریجانی احراز نشد.
برداشت و تلقی افکار عمومی این بود که بعد از این اتفاقات او به قهر سیاسی خواهد رفت و کنش مؤثری در عرصه سیاستورزی نخواهد داشت. او در تمام این مدت و در واکنش به این اتفاقات، رفتاری در چهارچوب قواعد و ضوابط نظام حکمرانی نشان داد و کنشی عقلانی در مواجهه با این اتفاق داشت.
حالا حضور او بهعنوان فرستاده ویژه رهبر انقلاب به دمشق بعد از این اتفاقات چند پیام روشن دارد؛ نکته اول اینکه آنچه در عرصه سیاستورزی جایگاه و نقش سیاستمداران را تعیین میکند، رفتار و کنشها آنها در این عرصه است. آنچه سیاستمدار در سیاستورزی خود باید اصل قرار دهد، حفظ مصالح ملی در عین انتقاد است. تنظیم رفتار سیاستمدار بر مبنای این ملاحظات میتواند نقش و جایگاه او در عرصه سیاسی را تعیین کند، اصلی که بهنظر میرسد لاریجانی در این مدت و با وجود حواشی و اتفاقاتی که رخ داد به آن توجه داشته و با وجود عدم احراز صلاحیت وی توسط شورای نگهبان، او هیچ زمان، موضع تندی علیه نظام حکمرانی نگرفت و در این چهارچوب، انتقاد خود را مطرح کرد، همین رفتار منطقی نیز باعث شد که او از عرصه سیاستورزی حذف نشود.
نکته دیگر آنکه در جریان بررسی صلاحیت لاریحانی توسط شورای نگهبان مسائل و حواشیای پیرامون وی مطرح شد، حضور او بهعنوان فرستاده ویژه رهبر انقلاب به سوریه، خط بطلانی بر این حواشی کشید و نشان داد، تلقیای که بعد از ردصلاحیتها توسط شورای نگهبان میان افکار عمومی به وجود آمد، دقیق نبوده است.
چگونه لاریجانی با وجود ردصلاحیت شورای نگهبان، نماینده ویژه رهبری برای پیام به سوریه و لبنان شد؟