تجارت به جای طبابت / پزشکانی که طبابت نمی‌کنند، چه می‌کنند؟

اینکه در این چند ساله بحث بر سر کمبود پزشک بالا گرفته است را باید پای یک اصل مهم جمعیتی بنویسیم؛ اینکه هرم جمعیتی اضافه شده به ایران در دهه شصت یا همان نسل معروف «دهه شصتی‌ها» حالا به سن میانسالی رسیده و نیاز به مراقبت‌های درمانی او بیشتر شده است! درست مثل کمبود مدرسه در دهه 60، کمبود دانشگاه در دهه 70 و کمبود کار در دهه 80 و البته کمبود مسکن در دهه 90. دومینوی کمبودها برای نسل عجیب شصتی‌ها به درمان و پزشک و بیمارستان رسیده است. اما همه بار این نبود پزشک را هم نباید پای این نسل نوشت که خود پزشکان ایرانی هم دیگر چندان تمایلی برای طبابت ندارند. که اگر داشتند 40 درصد آنها از خیر آن نمی‌گذشتند.

40 هزار پزشکی که طبابت نمی‌کنند

رئیس سازمان نظام پزشکی اعلام کرده « 40 درصد پزشکان عمومی ایران طبابت نمی‌کنند.» پزشکان عمومی در ایران 60 درصد جامعه پزشکی را تشکیل می‌دهند . برای رسیدن به یک عدد درست و رسمی و دقیق کار سختی پیش رو دارید چرا که مراجع مختلف بسیاری دست به انتشار آمار زده‌اند، از مرکز پژوهش‌های مجلس گرفته تا مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت. در این میان اگر همان سازمان نظام پزشکی را ملاک بگیریم باید گفت 95 تا 100 هزار پزشک عمومی در ایران وجود دارد که به گفته خود رئیس سازمان پزشکی 40 درصدشان با وجود داشتن پروانه نظام پزشکی مشغول به کار دیگری‌اند. رقمی نزدیک به 40 هزار پزشک که طبابت نمی‌کنند.

چرا پزشکان طبابت نمی‌کنند

مواجهه ابتدایی با این آمار این است که چرا طبابت نمی‌کند؟ آن هم با علم به این موضوع مهم که تحصیل در رشته پزشکی علیرغم سختی‌ها و مشقات بسیار برای ورود به دانشگاه زمان بسیاری طول می‌کشد و هزینه بسیاری هم دارد. به نظر می‌رسد اولین و مهم‌ترین دلیل همان پول است. اینکه تعرفه‌های پزشکی واقعی نیست و درآمد پزشکان عمومی بر خلاف آن باور عمومی آنقدر نیست که حتی کفاف زندگی آنها را بدهد. آمار جالب دیگری هم برای توجیه این تصمیم وجود دارد. آماری که نشان از کار مفید پزشکان عمومی در مقابل بسیاری از صنوف از جمله کارمندان دارد، به این معنا که پزشکان در حالی نزدیک به 12 ساعت کار مفید در روز انجام می‌دهند که بسیاری از کارمندان به زحمت 1.5 ساعت کار مفید دارند! در ذیل فهرست چرایی این اتفاق می‌توان مولفه‌های دیگری را هم ردیف کرد، از عدم تمایل ابتدایی آنها برای تحصیل گرفته تا اجبار خانواده‌ها برای رویای دکتر شدن فرزندشان.

ساختمان پزشکان

اما مهم‌تر از چرایی این تصمیم برای مردم این سوال مهم است که اگر آنها با وجود داشتن پرونده نظام پزشکی طبابت نمی‌کنند، پس چه می‌کنند؟ این آن پرسشی است که پاسخ‌های عجیبی دارد. پاسخ‌هایی که هیچ سنجه و آمار رسمی مستندی ندارد و تنها باید از زبان مسئولان و گاه در میانه سخنرانی‌هایشان حقایقی را بیرون کشید. مثلا رئیس انجمن انبوه‌سازان تهران گلایه می‌کند که «تا زمانی که پزشکان در کار ساخت و ساز دخالت می‌کنند نمی‌توان به صنعتی شدن در این زمینه امید داشت.» ساختمان‌سازی پرتکرارترین کلیدواژه برای بازار ثانویه کار پزشکان عمومی در ایران است. مقصد اولیه پزشکانی که قصد طبابت ندارند. از تعدادشان خبری نیست که اساسا راهی هم برای آگاهی از تعدادشان وجود ندارد. اما دو سال پیش رئیس اتحادیه املاک تهران اعلام کرد 400 پزشک در تهران بنگاه املاک دارند! اما بنگاه‌داری در کنار پزشکی هم می‌تواند باشد! که پزشکان در این سالها در کنار طبابت پیشه‌های عجیب دیگری هم داشته‌اند، از گاوداری گرفته تا خوانندگی.

دماغ به جای قلب

اما باید یک نکته را در نظر داشت که اساسا پزشکانی که طبابت نمی‌کند به ان معنا نیست که راهی ساختمان‌های نیمه‌کاره و بنگاه‌های املاک شده‌اند. بخش قابل توجهی از آنها عطای تخصصی‌شان را به لقایش بخشیده‌اند اما دست به تاسیس مراکز تخصصی زیبایی و البته مراکز ترک اعتیاد زده‌اند که هم ارتباط ضمنی با پزشکی دارد و هم درآمدش کفاف خرج زندگی را می‌دهد. این هم البته آفتی است که نمی‌توان از آن چشم پوشید. به عنوان مثال احمد حمیدی پزشک متخصص زیبایی به خبر ساز از پزشکی می‌گوید که با وجود تحصیل در رشته جراحی قلب در ایران با گذراندن یک دوره عمل اسلیو (کوچک کردن معده) به جای درمان بیماری‌های قلبی، آرزوی لاغر شدن جماعتی را برآورده می‌کند. بدتر اینکه آنطور که او می‌گوید بسیاری از متخصصان راهی مطب‌های خصوصی زیبایی شده‌اند و به جای جراحی مغز بیماران، دماغ مشتریان را تراش می‌دهند.

80 همت ناقابل

این موضوع فارغ از نمود کمبود در وضعیت رشته‌های تخصصی به هدررفت هزینه‌های بسیاری هم می‌انجامد. به این معنا که تربیت پزشک برای دولت‌ها هزینه کمی نیست و ترک طبابت یا کوچ به حوزه دیگری همه آن هزینه‌ها را بی‌فایده می‌کند. برای فهم بهتر این موضوع می‌توان با ماشین‌حساب هم به اعداد و ارقامی رسید. به عنوان مثال سال گذشته معاون آموزشی وزارت بهداشت اعلام کرده سرانه هر دانشجوی پزشکی برای شروع تحصیل یک میلیارد تومان است. اما پایان تحصیل پزشکان عدد تمام شده متفاوتی دارد. این را می‌توان از گفته‌های میرحامد خانی، مدیر کل حقوقی وزارت بهداشت در مردادماه همین امسال متوجه شد. جایی که او گفته «دولت برای تربیت هر دانشجوی پزشکی بیش از ۲ میلیارد تومان از بیت‌المال و جیب مردم هزینه می‌کند.» حالا با یک ضرب و تقسیم معمولی متوجه می‌شویم ترک طبابت پزشکان رقمی نزدیک به 80 هزار میلیارد تومان (80 همت) زیان به همراه دارد. این آمار را در حالی بخوانید که بودجه کل وزارت بهداشت و درمان نزدیک به 400 همت است و همین دیروز هم به شکل معناداری علی جعفریان مشاور عالی و جانشین وزیر بهداشت با اشاره به کسری بودجه وزارت بهداشت گفت: «یک کسری بودجه قابل توجهی در وزارت بهداشت وجود دارد و طبق عددی که برآورد و اعلام شده است، حدود ۸۰ همت است. »


تجارت به جای طبابت / پزشکانی که طبابت نمی‌کنند، چه می‌کنند؟

بیشتر بخوانید