جنگ تمام‌عیار در خاورمیانه از هم‌اکنون آغاز شده است؟/ محدودیت‌های ایران و اسرائیل، احتمال تشدید گسترده را کاهش می‌دهد

کنت ام. پولاک Kenneth M. Pollack در فارین افرز، ۱۶ اکتبر ۲۰۲۴ نوشت: البته، این جنگ هم‌اکنون در جریان است. ایران دو حمله مستقیم به اسرائیل انجام داده است، در حالی که اسرائیل نیز یک حملهٔ تلافی‌جویانه انجام داده و به احتمال زیاد در حال آماده‌سازی برای حملهٔ دوم است. حدود شش گروه از متحدان و نیروهای نیابتی ایران به اسرائیل حمله کرده‌اند، از جمله در حملات تروریستی؛ اسرائیل نیز شماری از رهبران کلیدی ایران را ترور کرده و هر دو طرف حملاتی سایبری نیز انجام داده‌اند.

بنابراین، پرسش اصلی این نیست که جنگ بین ایران و اسرائیل چگونه خواهد بود، بلکه این است که یک درگیری گسترده‌تر بین آنها ممکن است چه پیامدهایی داشته باشد. پاسخ، در اصل، این است: بیشتر از آنچه هم‌اکنون در حال وقوع است اما با شدت بیشتری. دلیلش است که هر دو طرف با موانع مادی و راهبردی قابل‌توجهی روبرو هستند که احتمال وقوع یک جنگ تمام‌عیار بین آنها را کاهش می‌دهد.

ایران تقریباً در تمام قابلیت‌های تهاجمی و دفاعی از اسرائیل عقب‌تر است و بنابراین نمی‌تواند آسیب ویرانگری وارد کند. از سوی دیگر، اسرائیل توانایی فوق‌العاده‌ای در انجام حملات هدفمند دارد، اما منابع متنوعی که برای یک جنگ پیروزمندانه یا ویرانگر علیه ایران نیاز است را در اختیار ندارد. هر دو کشور از نظر جغرافیایی بسیار از هم دورند و ظرفیت لازم برای راه‌اندازی تهاجمات زمینی یا دریایی را ندارند. این موانع به این معناست که وقوع یک جنگ نامحدود بعید است و حتی در صورتی که تبادل حملات تشدید شود، پیشامدهای آخرالزمانی رخ نخواهد داد.

جبر فاصله

مهم‌ترین عاملی که جنگ بین ایران و اسرائیل را محدود می‌کند، فاصله است. این دو کشور مرز مشترکی ندارند. در نزدیک‌ترین نقاط خود، ۷۵۰ مایل از هم فاصله دارند. مرکز اسرائیل تقریباً ۱۰۰۰ مایل با تهران فاصله دارد.

علاوه بر این، بین آنها کشورهایی مانند ترکیه، سوریه، عراق، اردن، عربستان سعودی و کویت قرار دارند. برخی از این کشورها بیشتر با اسرائیل هم‌سو هستند، برخی با ایران، و برخی با هر دو دشمن هستند. این دو دشمن بالقوه می‌توانند روی کمک برخی از این کشورها – از نظر اجازه عبور نیروهایشان و مانع شدن از پیشروی دشمن – حساب کنند اما نباید انتظارات بیشتری داشته باشند.

به عنوان مثال، ملک عبدالله دوم پادشاه اردن، یک متحد کلیدی، هرچند غیرمستقیم اسرائیل است، اما او بر جمعیتی که عمدتاً فلسطینی هستند و بیشتر از دولت یهودی نفرت دارند، حکومت می‌کند که این مسئله حمایت او از اسرائیل را محدود می‌کند. کشور او در سرنگونی پهپادها و موشک‌های کروز ایرانی که در طول اولین حمله موشکی ایران به اسرائیل در ۱۳ آوریل از قلمرو آن عبور کردند، به اسرائیل کمک کرد. اما امان با دقت تأکید کرد که تنها در حال دفاع از حریم هوایی خود بوده و این کار را در برابر همهٔ متجاوزان خارجی انجام خواهد داد. به همین ترتیب، سوریه به شدت به ایران وابسته است.

اما بشار اسد، رئیس‌جمهور سوریه، از پدرش آموخت که هرگز با اسرائیل نجنگد؛ درسی که خاندان اسد پس از شکست‌های مکرر در سال‌های ۱۹۶۷، ۱۹۷۳ و ۱۹۸۲ فرا گرفتند. در نتیجه، اگرچه ایران می‌تواند نیروهای خود را از قلمروی سوریه عبور دهد و در آن مستقر کند، اما دمشق تاکنون جلوی حملات عمدهٔ مستقیم ایران علیه اسرائیل از خاک سوریه را گرفته است، به این دلیل که از گسترش حملات اسرائیل به آنجا می‌ترسد.

این واقعیت‌ها هرگونه تهاجم زمینی در هر دو جهت را غیرممکن می‌سازد. برای حمله به ایران، نیروهای زمینی اسرائیل باید از عراق و اردن یا عراق و سوریه عبور کنند، که از نظر لجستیکی چالش‌برانگیز و از نظر استراتژیک احمقانه خواهد بود. ایران ۸۰ برابر بزرگ‌تر از اسرائیل است، و حتی اگر اسرائیل بتواند نیمی از حدود ده لشکر زمینی خود را به آنجا برساند، این نیروها در گستره وسیع جمهوری اسلامی بلعیده می‌شوند و توانایی کمی برای دستیابی به نتایج معنادار خواهند داشت. همچنین اسرائیل هرگز نمی‌خواهد این میزان از ارتش شهروندی خود را این‌قدر دور از خانه اعزام کند.

اسرائیلی‌ها توانسته‌اند با تیم‌های کوچک نیروهای ویژه که از طریق هوا وارد شده‌اند، تأسیسات کلیدی دشمن را نابود کنند و به احتمال زیاد یک یا چند عملیات مشابه علیه اهداف مهم ایرانی انجام دهند اما نیروهای نظامی اسرائیل نمی‌توانند بدون یک مسیر برای تأمین مجدد و تقویت اولین موج واحدهای هوابرد، سرزمین ایران را به این روش اشغال کنند.

اسرائیل همچنین یک نیروی دریایی توانمند دارد و ایران دارای یک خط ساحلی طولانی است. اسرائیل ممکن است یک عملیات تهاجمی در مقیاس گردان یا حتی تیپ علیه یک تأسیسات ساحلی مهم ایرانی با استفاده از یک یا چند ناوگان دریایی موقت انجام دهند اما توانایی حملات آبی-خاکی و هواپیماهای ناوپایه برای راه‌اندازی یک تهاجم بزرگ‌تر از دریا را ندارد. مگر اینکه اسرائیل بتواند اسکادران‌های جنگنده خود را در بحرین یا امارات متحده عربی مستقر کند، که احتمال آن بسیار کم است، حفظ یک نیروی نظامی در ساحل برای بیش از چند ساعت در مقابل موشک‌ها و حملات هوایی ایران بسیار دشوار خواهد بود.

حتی اگر این نیروها بتوانند به طریقی یک جای پای ساحلی را تصرف و نگهداری کنند، پشتیبانی از آن مستلزم عبور کشتی‌های اسرائیلی از تنگه باب‌المندب است که در معرض تهدید حوثی‌ها قرار دارد و نیز تنگه هرمز که زیر تهدید ایران است. بنابراین، چنین نیروی تهاجمی کوچکی در واقع می‌تواند تنها یک یا چند تأسیسات با ارزشِ نزدیک دریا را نابود کند قبل از اینکه مجبور به عقب‌نشینی از محدودهٔ نیروهای هوایی و دریایی ایران شود.

نیروی دریایی ایران با موانع بسیار سخت‌تری برای انجام تهاجم آبی-خاکی به اسرائیل مواجه خواهد شد، در رویارویی با نیروهای هوایی، دریایی و زمینی دولت یهودی، چه رسد به کابوس لجستیکی انتقال و تأمین نیروها از طریق دور زدن کل قاره آفریقا. یک تهاجم زمینی علیه اسرائیل تنها کمی جذاب‌تر خواهد بود. در تئوری، ایران از مزیت لجستیکی عبور آزاد از عراق و سوریه برخوردار است. اما نیروهای زمینی ایران ضعیف‌ترین و عقب‌مانده‌ترین بخش از نیروهای مسلح این کشور هستند و در برابر ارتش اسرائیل که برای دفاع از مواضع به شدت مستحکم خود در ارتفاعات جولان بسیج شده، هیچ شانسی نخواهند داشت. ایران این را می‌داند: به همین دلیل است که تهران تا کنون نیروهای زمینی بزرگ ایرانی را به منطقه دمشق اعزام نکرده است. در عوض، گزارش شده که ایران تا ۴۰,۰۰۰ نیروی شبه‌نظامی افغانی، عراقی، پاکستانی و سوری را در جنوب غرب سوریه مستقر کرده که می‌توانند برای آغاز یک حملهٔ عظیم استفاده شوند بدون آنکه جان شهروندان ایرانی به خطر بیفتد یا – آنگونه که ایران امید دارد – پاسخی از سوی اسرائیل علیه خود ایران را به دنبال داشته بیاورد.

با این حال، چنین حمله‌ای تقریباً به‌طور قطع منجر به شکستی فاجعه‌بار خواهد شد، زیرا شمار زیادی از این نیروهای مسلح به تجهیزات سَبک‌ و با آموزش ضعیف‌، توسط نیروهای زمینی و هوایی اسرائیل قتل‌عام می‌شوند. اینکه تهران تا کنون چنین حمله‌ای را امتحان نکرده، نشان می‌دهد که به بی‌ثمر بودن آن واقف است. تهاجم اسرائیل به لبنان، حزب‌الله را – که مهم‌ترین بازدارنده ایران در برابر حملهٔ اسرائیل به ایران است – به شدت تضعیف کرده است. اگر تهران فکر می‌کرد این شبه‌نظامیان می‌توانند شریک نزدیکش را نجات دهند، تقریباً بی گمان تاکنون آن‌ها را به سمت اسرائیلی‌ها روانه کرده بود.

فضای تهی

این محدودیت‌ها در عملیات زمینی به این معناست که جنبه‌های متعارف جنگ گسترده‌تر بین اسرائیل و ایران عمدتاً به نیروی هوایی آن‌ها واگذار خواهد شد، که آن‌ها نیز در آنچه می‌توانند انجام دهند محدودیت‌هایی دارند. اسرائیل دارای موشک‌های بالستیکی است که می‌توانند به تمام نقاط ایران برسند و موشک‌های کروز و پهپادهایی دارد که می‌توانند از کشتی‌ها و زیردریایی‌ها و احتمالاً از خود اسرائیل پرتاب شوند.

هیچ‌کس نمی‌داند اسرائیل چه تعداد از این تجهیزات را در اختیار دارد، اما احتمالاً تعداد آن‌ها به صدها یا هزاران عدد می‌رسد. همهٔ این تسلیحات دارای کلاهک‌های جنگی کوچک هستند و مانند مهماتی نیستند که هواپیماهای سرنشین‌دار می‌توانند حمل کنند. این مسئله آن‌ها را برای نابودی اهداف کوچک و ارزشمند ایرانی، مانند تجهیزات نظامی و ساختمان‌ها، بسیار کارآمد می‌سازد، اما نه برای پایگاه‌های وسیع و قطعاً نه برای شهرها.

اگرچه پدافند هوایی ایران می‌تواند عملیات هواپیماهای سرنشین‌دار اسرائیل را پیچیده کند، اما این پدافند، چیزی بیش از یک مزاحمت نخواهد بود. مشکل واقعی اسرائیل، فاصله است. جنگنده‌های F-15 اسرائیل می‌توانند این مسافت‌ها را طی کنند اما هواپیماهای پیشرفته F-35 و F-16 که بخش عمده‌ای از نیروی هوایی جنگنده اسرائیل را تشکیل می‌دهند، تنها بردی در حدود ۶۰۰ مایل دارند.

تسلیحات دوربرد اسرائیل می‌تواند این فاصله را چند صد مایل افزایش دهد اما همچنان برای این هواپیماها عملیات حمله به اهدافی در مرکز ایران بدون سوخت‌گیری هوایی کار سختی خواهد بود.

اسرائیل شمار کمی هواپیمای سوخت‌رسان دوربرد دارد و در حالی که نیروی هوایی اش از خلبانان ماهری برخوردار است که این هواپیماها را به گونه‌ای پرواز می‌دهند که هیچ کشور دیگری جسارتش را ندارد، اما این هواپیماها بزرگ و بسیار آسیب‌پذیر هستند. استفاده منظم از آن‌ها در حریم هوایی دشمن برای اسرائیل خطرناک و دشوار خواهد بود. هرچند هیچ‌یک از هواپیماهای جنگنده ساخت آمریکا در نیروی هوایی اسرائیل برای سوخت‌گیری در حین پرواز طراحی نشده‌اند (تکنیکی که به عنوان «سوخت‌گیری هم‌پیمان» شناخته می‌شود)، احتمالاً اسرائیلی‌ها آن‌ها را برای این منظور تغییر داده‌اند. با این حال، این امر ناکارآمدی‌های دیگری به همراه خواهد داشت؛ نیمی از جنگنده‌های اسرائیل فقط به سوخت‌رسانی به نیمه دیگر مشغول خواهند بود. بنابراین، مگر اینکه اردن یا عربستان سعودی حریم هوایی خود را به روی نیروی هوایی اسرائیل باز کنند (همان‌طور که ظاهراً در ۱۳ آوریل برای مقابله با حمله موشکی و پهپادی ایران به اسرائیل این کار را انجام دادند)، اسرائیلی‌ها باید در انتخاب زمان استفاده از هواپیماهای سرنشین‌دار برای حمله به ایران محتاط باشند.

هیچ‌یک از دو کشور در موقعیتی نیستند که بتوانند یک حمله هوایی گسترده و مداوم علیه دیگری راه‌اندازی کنند.

ایران دو نیروی هوایی دارد: یکی متعلق به نیروهای مسلح منظم و دیگری متعلق به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اما هیچ‌یک از آن‌ها با نیروی هوایی اسرائیل قابل مقایسه نیستند. ایران هیچ هواپیمای سوخت‌رسان اختصاصی ندارد و تنها چند ده جنگنده قدیمی ساخت فرانسه دارد که می‌توانند سوخت‌گیری هم‌پیمان انجام دهند. اکثر هواپیماهای ایران مدل‌های ساخت آمریکا از دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و هواپیماهای ساخت فرانسه و شوروی از دهه‌های ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ هستند. تعداد بسیار کمی از آن‌ها می‌توانند پرواز به اسرائیل را انجام دهند و در برابر پدافند هوایی اسرائیل هیچ شانسی نخواهند داشت.

این مسئله، بار عملیات هوایی ایران را دوباره به موشک‌ها و پهپادهای آن واگذار می‌کند. مانند اسرائیل، احتمالاً جمهوری اسلامی صدها (یا حتی چند هزار) از این تجهیزات را دارد که برد آن‌ها به اسرائیل می‌رسد. با این حال، در حملات ۱۳ آوریل و ۱ اکتبر، ایران مجموعاً ۵۰۰ عدد از این تجهیزات را پرتاب کرد اما تقریباً هیچ آسیبی وارد نشد. گزارش‌هایی وجود دارد که تکنسین‌های روسی در حال تلاش برای کمک به ایران در بهبود دوام و کشندگی این موشک‌ها هستند، اما شش ماه فاصله بین این دو حملهٔ ایران، هیچ پیشرفت قابل‌توجهی نشان نداد. برای ایران تحقیرآمیز است که به این شیوه به حملات خود ادامه دهد و شکست بخورد. بدتر از آن، این شکست‌ها انتقام‌های بسیار دردناک‌تر اسرائیل را به دنبال خواهد داشت.

تمام این موارد نشان می‌دهد که اسرائیل می‌تواند از طریق حملات هوایی، پهپادی و موشکی کوچک و دقیق، آسیب قابل توجهی به ایران وارد کند، در حالی که ایران در وارد کردن چنین آسیبی به اسرائیل با مشکل مواجه خواهد بود. همچنین هیچ‌یک از دو کشور در موقعیتی نیستند که بتوانند یک حمله هوایی گسترده و مداوم علیه دیگری راه‌اندازی کنند. به همین دلیل، حتی یک جنگ گسترده‌تر بین آن‌ها شبیه به حملات هوایی آلمان نازی (لوفت‌وافه) یا حملات ترکیبی بریتانیا و آمریکا علیه آلمان در جنگ جهانی دوم نخواهد بود—و حتی شبیه به عملیات هوایی اخیر ایالات متحده علیه صربستان و عراق، یا کمپین هوایی کنونی اسرائیل علیه حزب‌الله هم نخواهد بود.

جنگ نامتقارن

هر دو طرف احتمالاً تلاش خواهند کرد تا عملیات نظامی متعارف خود را با حملات سایبری و عملیات‌ مخفی تکمیل کنند یا جایگزین آن‌ها سازند. در زمینه عملیات مخفی، برتری اسرائیل به نظر می‌رسد حتی از جنگ هوایی هم بیشتر باشد. برای چندین دهه، موساد، سازمان اطلاعاتی اسرائیل، توانایی فوق‌العاده‌ای در ترور افراد مهم و تخریب تأسیسات حیاتی در داخل ایران نشان داده است. مشخص نیست اسرائیل چه مدت زمانی برای آماده‌سازی این عملیات‌ها نیاز داشته، چقدر می‌تواند به‌سرعت عملیات‌های جدیدی ترتیب دهد، یا آیا عملیات‌های دیگری از قبل آماده دارد یا نه.

در مقابل، ایران نیز در این زمینه ناتوان به نظر می‌رسد. با اینکه گزارش شده که ایران تلاش کرده است مقامات ارشد اسرائیلی را ترور کند اما تاکنون شکست خورده است. بهترین تلاش آن‌ها به نظر می‌رسد یک حمله تروریستی کوچک در شب ۱ اکتبر بوده باشد که همزمان با دومین حمله موشکی و پهپادی ایران انجام شد و منجر به کشته شدن شش نفر در تل‌آویو شد.

نیروهای ایرانی ممکن است در تعدادی از حملات تروریستی کوچک در اسرائیل طی سال گذشته نقش داشته باشند اما همهٔ آن‌ها در مقایسه با موفقیت‌های حیرت‌انگیز مخفیانه اسرائیل ناچیز هستند.

در عرصه سایبری، به نظر می‌رسد ایران در موقعیت بهتری باشد اما همچنان از اسرائیل عقب است. ایران تقریباً دو دهه صرف توسعه توانمندی‌های جنگ سایبری خود کرده و اکنون به اندازه کافی توانایی دارد تا به اهدافِ بدون دفاع، آسیب بزند. ایرانی‌ها حتی نشان داده‌اند که توانایی ضربه زدن به اهداف سخت‌تر را هم دارند. اما در تبادل‌های سایبری، اسرائیلی‌ها به‌طور مداوم پیروز شده‌اند. برای مثال، در تابستان ۲۰۲۳، حملات سایبری ایران برق چندین بیمارستان و کلینیک بهداشتی در اسرائیل را قطع کرد. اما اسرائیلی‌ها در پاسخ با حملات سایبری خود، پمپ‌بنزین‌های ایران را تعطیل کردند و تهران مجبور شد حملات خود را متوقف کند.

البته هدف اصلی عملیات‌ سایبری این است که هیچ‌یک از طرفین ندانند دیگری چه توانایی‌هایی دارد—زیرا اگر بدانند، آسیب‌پذیری‌های خود را برطرف می‌کنند. ممکن است ایران برخی از سلاح‌های سایبری واقعاً ویرانگر را برای استفاده در آینده در نظر داشته باشد. همچنین ممکن است اسرائیل هم چنین سلاح‌هایی را در اختیار داشته باشد. تا به اینجا، شواهد نشان می‌دهد که اسرائیلی‌ها هم بیشتر قادر به ضربه زدن به ایران هستند و هم آمادگی بهتری برای محدود کردن آسیب‌های ناشی از حملات ایرانی دارند.

محیط راهبردی

هم ایران و هم اسرائیل با شرایطی راهبردی روبرو هستند که دامنه بالقوه یک درگیری میان آن‌ها را محدود می‌کند. نه تنها ایران می‌داند که در جنگ‌های متعارف و حتی نامتقارن با اسرائیل در موقعیت نامطلوبی قرار دارد، بلکه ایرانی‌ها معتقدند که اسرائیل دارای مجموعه‌ای از سلاح‌های کشتار جمعی است. اگرچه رژیم ایران اغلب به رفتاری غیرعقلانی متهم می‌شود، واقعیت این است که آن‌ها تا حد زیادی عقلانیت نشان داده‌اند و بی‌تردید از اقداماتی که ممکن است واکنش شدید اسرائیل را به دنبال داشته باشد، پرهیز خواهند کرد.

سوالات مشابهی احتمالاً بر محاسبات اسرائیل نیز تأثیر خواهد گذاشت. ارتش اسرائیل ظرفیت نابودی تأسیسات کلیدی برنامه هسته‌ای ایران را دارد اما هرگز این کار را به دلایل مهمی که اغلب نادیده گرفته می‌شوند، انجام نداده‌اند: اسرائیل و ایالات متحده نگرانند که یک حمله گسترده اسرائیل به سایت‌های هسته‌ای ایران باعث شود تهران از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (NPT) خارج شده و اعلام کند که برای جلوگیری از حملات بعدی اسرائیل، ناچار به ساخت زرادخانه هسته‌ای است. در آن صورت، ایران شروع به ساخت تأسیسات جدیدی در عمق زمین خواهد کرد—مانند تأسیساتی که در حال حاضر در نیروگاه فردو نزدیک شهر قم دارد که در برابر مهمات هوایی اسرائیل مقاوم است. بنابراین، حمله به برنامه هسته‌ای ایران ممکن است آن را برای چند سال به عقب بیندازد، اما در نهایت تضمین خواهد کرد که ایران به زودی به یک زرادخانه هسته‌ای دست یابد که برای اسرائیل یک نتیجه منفی جدی خواهد بود.

به همین ترتیب، هیچ‌یک از دو طرف احتمالاً تمایلی به دخالت در صادرات نفت ایران نخواهند داشت. رژیم ایران به‌شدت وابسته به درآمدهای نفتی است و سعی خواهد کرد از هر گونه اقدامی که ممکن است بر این درآمدها تأثیر بگذارد، اجتناب کند. اسرائیل نیز می‌داند که حمله به صادرات نفت ایران ممکن است قیمت جهانی نفت را افزایش دهد و احتمالاً ایالات متحده و بسیاری از کشورها را خشمگین کند. با توجه به اینکه اسرائیل همچنان به حمایت آمریکا نیازمند است، بعید به نظر می‌رسد که به این نقطه حساس دست بزند، اگرچه ممکن است تأسیسات پالایشی، ذخایر نفتی و سایر زیرساخت‌های مصرف داخلی ایران را هدف قرار دهد.

چه چیزی ممکن است اوضاع را بدتر کند؟

به دلایل فوق، یک جنگ گسترده‌تر میان اسرائیل و ایران احتمالاً به مجموعه‌ای پراکنده از حملات هوایی، موشکی، پهپادی، و سایبری، همراه با عملیات مخفی و حملات تروریستی منجر خواهد شد. به عبارت دیگر، بیشتر از همان چیزی که اکنون در جریان است—و شاید خیلی بیشتر. ایران احتمالاً همچنان حملات موشکی و پهپادی خود را به تأسیسات نظامی اسرائیل محدود خواهد کرد، آنهم از ترس اینکه هدف قراردادن شهرهای اسرائیل باعث تشدید واکنش اسرائیل شود که ایران قادر به مقابله با آن نیست. حتی اگر رژیم ایران تصمیم بگیرد که به هر قیمتی به اسرائیل ضربه بزند، جمهوری اسلامی به اندازه کافی قدرتمند نیست که آسیب زیادی وارد کند. آن‌ها می‌توانند تمام ذخیره موشکی خود را به سوی شهرهای اسرائیل شلیک کنند و شاید چند صد اسرائیلی را بکشند. در آن صورت، اگر اسراییل تصمیم به تلافی بگیرد و شهرهای ایران را با صدها موشک و حمله هوایی هدف قرار دهد، احتمالاً می‌تواند هزاران ایرانی را به کام مرگ بفرستد—همین و بس.

در نهایت، ایرانی‌ها نیروی کافی برای ادامه جنگ نخواهند داشت. همچنین در حالی که نیروی هوایی اسرائیل می‌تواند حملات کوچک هوایی خود علیه ایران را برای هفته‌ها ادامه دهد، بعید است که تلفات ایران به شدت افزایش یابد مگر اینکه اسرائیل عمدا یک گردهم آیی عمومی بزرگ در ایران—مثلاً یک مسابقه فوتبال—را بمباران کند،. هیچ‌یک از دو کشور در این نوع مبادله به شدت آسیب نخواهند دید؛ در واقع، تصور سناریویی که حتی آن‌ها را به نزدیکی چنین وضعیتی برساند، بسیار دشوار است.

به نظر می‌رسد که حملات اسرائیل، بیشتر بر روی اهداف نظامی ایران متمرکز خواهد بود اما ممکن است زیرساخت‌های غیرنظامی—مانند نیروگاه‌ها، پالایشگاه‌ها، ساختمان‌های دولتی—و همچنین عناصر رهبری ایران، مانند فرماندهان سپاه پاسداران و چهره های نظامی را نیز شامل شود. با این حال، اسرائیلی‌ها به احتمال زیاد قصد زدن مقامات ارشد ایران، مانند رئیس‌جمهور مسعود پزشکیان یا رهبر عالی علی خامنه‌ای را نخواهند داشت. مقامات اسرائیلی به خوبی می‌دانند که هر یک از این افراد ممکن است با یک شخصیت تهاجمی‌تر و بی‌پرواتر جایگزین شود که حاضر به پرداخت هزینه‌های سنگین برای آسیب زدن به اسرائیل باشد یا حتی بدتر، ایران را به ساخت سلاح‌های هسته‌ای وادار کند.

ممکن است سناریوهای غیرمنتظره‌ای—مانند حمله تروریستی از طرف ایران که منجر به کشته شدن صدها یا هزاران شهروند اسرائیلی شود—در ذهن بیاید که می‌تواند باعث شود یکی از طرفین تلاش کند تا آسیب بیشتری به دیگری بزند. اما احتمال بسیار بیشتری وجود دارد که حتی در صورت وقوع یک درگیری وسیع‌تر، محدودیت‌های فاصله، دیپلماسی، و راهبردی که جنگ جاری را شکل داده‌اند، همچنان برقرار بمانند.

درباره نویسنده: کنث ام. پولاک یک پژوهشگر ارشد در مؤسسه آمریکایی امور اقتصادی است و نویسنده کتاب ارتش‌های شن: گذشته، حال و آینده کارایی نظامی عربی. او در دوران بیل کلینتون در شورای امنیت ملی خدمت کرد و ابتدا به عنوان مدیر امور خاورمیانه و جنوب آسیا و سپس به عنوان مدیر امور خلیج فارس فعالیت داشت.



جنگ تمام‌عیار در خاورمیانه از هم‌اکنون آغاز شده است؟/ محدودیت‌های ایران و اسرائیل، احتمال تشدید گسترده را کاهش می‌دهد

بیشتر بخوانید