تراژدی تنها یک ژانر هنری نیست، بلکه انگار روایتی از سرنوشت بسیاری از هنرمندان در سرزمین ماست. چند روز پیش ویدئویی دردناک از کبری امین سعیدی، بازیگر قدیمی سینما که با نام هنری «شهرزاد» شناخته میشد، در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی منتشر شد که نشان میداد در چه وضعیت سختی زندگی میکند و آنقدر دچار استیصال شده که شمارهحسابی از خود برای کمکهای مردمی معرفی میکند. انتشار این ویدئو بار دیگر تراژدی سرنوشت بسیاری از بازیگران قدیمی سینما را برملا کرد. قصه پر غصه بسیاری از هنرمندان در سرزمین ما که فرهنگ و هنر وامدار آنهاست، اما آنها شرمسار از زندگیشان. در این مطلب که به کوشش مجله فونیکس و به قلم رضا صائمی منتشر شده به سراغ سرنوشت تلخ پنج زن تاثیرگذار سینمای ایران میرویم. با ما همراه باشید.
کبری امین سعیدی
کبری امین سعیدی در سال ۱۳۴۸ با نام مستعار شهرزاد در فیلم «قیصر»، ساختۀ مسعود کیمیایی در نقش سهیلا فردوس بازی کرد. کمکم نقشهای تأثیرگذاری در فیلمهایی مانند «تنگنا» و «صبح روز چهارم» بازی کرد که در جشنوارۀ «سپاس» برندۀ جایزه شد. شهرزاد حدود سال ۱۳۵۲ در اعتراض به فضای حاکم در فیلمفارسی از بازیگری کنارهگیری کرد و به عضویت گروه سینمای آزاد درآمد و به ساختن فیلمکوتاه پرداخت. در سال ۱۳۵۶ شهرزاد اولین (و آخرین) فیلم بلندش را به نام «مریم و مانی» با بازی و سرمایهگذاری پوری بنایی ساخت.
این فیلم از معدود فیلمهای سینمای ایران پیش از انقلاب است که قهرمان داستان، نویسنده و کارگردان آن زن هستند، اما فیلم در آن سال توقیف شد و در سال ۱۳۵۹ موفق به اکران شد. پس از آن، خبری از شهرزاد در دست نبود، بهطوری که او را مُرده میپنداشتند. او در سال ۱۳۶۴ به آلمان رفت و هفت سال بعد به ایران بازگشت و در شهرهای مختلف با مشکلات مالی به زندگی پرداخت. او که از نخستین فیلمسازان زن ایرانی بود و فیلمش اولین فیلم ایرانی است که داستانش بر شخصیت یک زن تمرکز دارد حالا خودش در گوشۀ تنهایی و فراموشی بهسختی زندگی میکند.
روحانگیز سامینژاد
فریدون جیرانی سال ۱۳۸۹ در دورانی که پخش یک مصاحبه با فریماه فرجامی بعد از سالها بیخبری و با تصاویری تکاندهنده از این ستاره سالهای دور سینما واکنشهای تندی را به دنبال داشت، در مطلبی بیان کرد: « ۱۳ اردیبهشت سال ۱۳۷۶، یک روز صبح به دفتر مجله سینما زنگ زدند و گفتند روحانگیز سامینژاد مُرده است. رختخواب سامینژاد وسط خانه بود. تنها میراث این اولین بازیگر سینما یک کیسه نایلونی بود و داخل آن یک بسته سیگار، یک شناسنامه و بروشور تانشده «دختر لر».
سامینژاد خودش گفته است وقتی شوهرش او را طلاق داد، بهناچار به کرمان بازگشت تا با مادرش زندگی کند. روزهایی بود که باید «پنهان میشد» و «از یک سوراخ بیرون» نمیآمد، چون نمیخواست مردم بدانند «چهکاره» بوده است. «مادر و خواهر و فامیل من تمام به عذابِ مردم بودند» و «فشار» میآوردند که دیگر «نباید در فیلم بازی کنی». سامینژاد خود را به جرم گناهی که مرتکب نشده بود، در تنگنا میدید. به همین سبب «گوشهنشینی» برگزید و تا سالهای طولانی مایل نبود کسی بداند کجاست.
فریماه فرجامی
یکی دیگر از زنان بازیگری که سرونشتی تراژیک را تجربه کرد، فریماه فرجامی، ستارۀ سینمای دهۀ ۶۰ بود که خیلیها او را زیباترین زن سینمای ایران میدانند. او با چشمان براقش، وقتی پای مصاحبه در برنامۀ «هفت» نشسته بود، دیگر برقی در چشم نداشت. آنچه در مورد فرجامی به شکل حسرتی بر دل دوستدارانش درآمد، بر باد رفتن آن زیبایی و شکوه بازیگر بود.
ایرج راد از بازیگران قدیمی تئاتر و سینما دربارۀ او گفته: «فریماه فرجامی سادگیای داشت که باعث شد او را دوره کنند تا کار به جایی برسد که نباید میرسید. او توانایی داشت که کارهای زیادی در این عرصه داشته باشد ولی حتی کسانی که از مصائب او آگاه بودند دست او را نگرفتند» فرجامی در دو ماه پایانی عمر دچار سکته مغزی شد و پس از بهبود نسبی، درمان را تحتنظر پزشک در خانه ادامه داد، اما دوباره بر اثر سکته در بیمارستان بستری شد و چند روز در کما به سر برد. او سرانجام در ۹ تیر ۱۴۰۲ در سن ۷۱ سالگی در حالی درگذشت که سالها بود در انزوا به سر میبرد.
مهری مهرنیا
یکی دیگر از بازیگران زن قدیمی که در کهنسالی به انزوا و درد زیست، مهری مهرنیا بود که سالها نقش مادر را در سینما بازی کرده بود.«خشت و آینه» ۱۳۴۴، «آرامش در حضور دیگران» ۱۳۵۱، «شازده احتجاب» ۱۳۵۳، «هیولای درون» ۱۳۶۲، «تنوره دیو» ۱۳۶۴، «اتوبوس» ۱۳۶۴، «جهیزیهای برای رباب» ۱۳۶۶ و «روسری آبی» ۱۳۷۳ از جمله فیلمهای مطرح مهری مهرنیا است.
او هم در سالهای پایانی عمرش همواره از تنهایی گلایه داشت و اواخر عمرش را در آسایشگاه معلولین و سالمندان کهریزک گذراند. او از اینکه هیچیک از بازیگران و مسئولان سراغی از او نمیگرفتند، گلهمند بود و در مصاحبهای که آستانۀ روز مادر در سال ۸۶ با او انجام شده بود گفته بود: «تا سرِ پایی و میتوانی کاری انجام بدهی، همه مریدت هستند و همه تو را میخواهند، اما وقتی از دستوپا افتادی، دیگر هیچکس نگاهت هم نمیکند.»
ثریا حکمت
ثریا حکمت هم یکی دیگر از بازیگران زن سینمای ایران بود که سرنوشتی تراژیک پیدا کرد. او ۱۳ مرداد ۱۳۹۳ در سن ۶۱ سالگی خود اعلام کرد که در نهایتِ تنگدستی زندگی میکند. او به نقل از خودش، در مراجعه به وزارت ارشاد حتی خواستار فروش قبرش در قطعۀ هنرمندان برای گذران زندگی شده بود. عدهای از مردم در پی انتشار دردنامۀ او خواستار کمک به این هنرمند شده بودند. وی با بیان اینکه در وضعیت مالی خیلی بدی به سر میبرد گفته بود: بعد از ۳۵ سال کار و ۶۱ سال سن، من را بهعنوان پیشکسوت قبول ندارند. در نتیجه از چندی دیگر در چادر زندگی میکنم.
ثریا حکمت در نهایت در بامداد جمعه ۲۰ فروردین ۱۳۹۵ در سن ۶۲ سالگی به دلیل تشنج و لخته شدن خون درگذشت. پیکر او در کنار مزار مهری مهرنیا در قطعۀ هنرمندان بهشت زهرا دفن شد که هر دو بهعنوان بازیگران زن ایرانی سرنوشت تلخی در پایان عمر داشتند. اینها چند نمونه از سرنوشت غمانگیز زنان سینمای ایران بود که عاقبتی تلخ پیدا کردند. البته این یک تقدیر زنانه نیست، بسیاری از بازیگران مرد هم به چنین تقدیر تلخی دچار شدند تا سرنوشت آنها حکایت این سخن فردوسی شود که: «هنر خوار شد جادویی ارجمند.»
5 بازیگر خانم که به سرنوشت سختی دچار شدند