تابستان سال 1401 زن جوانی با حالتی مضطرب پسربچه 4 سالهاش را به یکی از بیمارستانهای اصفهان انتقال داد. وضعیت جسمی کودک به اندازهای وخیم بود که پزشکان او را به بخش مراقبتهای ویژه منتقل کردند اما تلاش دو روزه کادر درمان ثمری نداشت و پسربچه به کام مرگ رفت.
از آنجایی که آثار ضرب و جرح، سوختگی و شکنجه روی بدن کودک مشهود بود کادر درمان پلیس را در جریان ماجرا قرار دادند.
با ورود مأموران به بیمارستان پرونده وارد فاز تازهای شد و مأموران به بازجویی از مادر کودک پرداختند.
زن جوان گفت: چند روز قبل پسرم را به پارک برده بودم که محکم به زمین خورد و سرش باد کرد بعد به یکباره حالش بد شد و من هم او را بسرعت به بیمارستان رساندم اما او فوت کرد.
در ادامه پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرد: «در انتقال پسربچه به مرکز درمانی تعلل صورت گرفته است. همچنین آثار سوختگی، کبودیهای متعدد و کوفتگی در بدن کودک مشاهده شده است.»
در بررسیهای بعدی مشخص شد که حادثه در تهران رخ داده و مادر کودک او را در اصفهان به بیمارستان برده است. به این ترتیب ادامه رسیدگی به پرونده به مراجع قضایی تهران ارجاع داده شد.
با مشخص شدن این موضوع فریبا بازداشت شد.
در ادامه نیز پدر پسربچه از همسرش و همچنین مردی به نام شهرام شکایت کرد و مدعی شد همسرش فریبا یک ماه قبل از خانه شان در اصفهان فرار کرده و به تهران رفته و بعد هم با شهرام هم خانه شده است.
با طرح این شکایت و تحقیقات درباره اظهارات پدر کودک دستور بازداشت شهرام نیز صادر و وی دستگیر شد.
بعد از طی روال قانونی در پرونده، رسیدگی به اتهام قتل شبه عمد برای هر دو متهم در شعبه 5 دادگاه کیفری یک استان تهران ادامه پیدا کرد.
در دادگاه چه گذشت
در ابتدای جلسه رسیدگی پدر کودک به جایگاه رفت و گفت: من از فریبا و شهرام شکایت دارم و خواستار اشد مجازات برای آنها هستم.
سپس فریبا به جایگاه رفت و گفت: از دو سال پیش با همسرم اختلاف پیدا کردم و باهم زندگی نمیکردیم. مدتی بعد در یک کانال تلگرامی با شهرام آشنا شدم و بعد از چند روز باهم قرار گذاشتیم تا همدیگر را از نزدیک ببینیم.
از آنجایی که شهرام در تهران تنها زندگی میکرد و من در اصفهان بودم با پسرم به خانهاش رفتیم یک ماهی در خانهاش زندگی میکردیم.
اوایل رفتار شهرام با من و پسرم خیلی خوب بود اما بعد از دو هفته رفتارهایش با پسرم تغییر کرد و او را کتک میزد و هول میداد. به او اعتراض کردم که چرا با پسرم بدرفتاری میکند که او مدعی شد من با فرد دیگری در ارتباطم به همین خاطر عصبی شده است.
متهم افزود: روز حادثه من و شهرام، پسرم را به پارکی در خیابان شوش برده بودیم که پسرم حین بازی زمین خورد و زخمی شد من قصد داشتم او را به بیمارستان برسانم اما شهرام اجازه نداد.
۴ روز گذشت و پسرم هر روز حالش بدتر میشد تا اینکه من به اصفهان برگشتم و پسرم را به بیمارستان بردم. در آنجا کادر درمان تشخیص دادند پسرم باید تحت عمل جراحی قرار گیرد و نیاز به رضایتنامه پدرش بود اما او برای امضا در بیمارستان حاضر نشد و درمان روی پسرم انجام نشد.
در ادامه متهم درباره اتهام ارتباط نامشروع با شهرام نیز گفت: این اتهام را قبول ندارم چون با شهرام ارتباط خاصی نداشتم و فقط باهم همخانه بودیم.
پس از آن شهرام به جایگاه رفت و گفت: فریبا به من نگفته بود که متأهل است و از ابتدا فکر میکردم مطلقه است. وقتی فرزندش در پارک زمین خورد او خودش بچه را به بیمارستان نرساند و گفت اگر او را به بیمارستان ببرم همسرم متوجه میشود و برایم دردسر درست میکند.
من اتهام همدستی در قتل پسربچه را قبول ندارم.
در پایان جلسه قضات برای صدور رأی وارد شور شدند و متهمان را به اتهام رابطه نامشروع به تحمل شلاق محکوم کردند.
همچنین با توجه به اینکه ادله موجود در پرونده موضوع قتل عمد را به اثبات نرساند، متهمان به اتهام قتل شبه عمد به پرداخت دیه محکوم شدند.
شلاق و دیه مجازات قتل شبه عمد کودک 4 سـاله