استیون کوک در یادداشتی در نشریه فارین پالیسی نوشت: عدم وجود یک پیمان امنیتی رسمی با ایالات متحده، اسرائیل را تشویق به قمار کردن و پذیرش ریسک افزایش تنش در منطقه میکند.
بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در اولین اظهارنظر خود پس از حمله ۷ اکتبر حماس به اسرائیل اعلام کرد: نیروهای دفاعی اسرائیل «بلافاصله از توان خود برای نابودی توانمندیهای حماس استفاده خواهد کرد. ما آنها را نابود خواهیم کرد و با قدرت، انتقام این روز سیاه را که آنها بر دولت و شهروندان اسرائیلی تحمیل کردند خواهیم گرفت.»
این اظهارات موجب شد تا تحلیلهای مختلفی درباره غیرممکن بودن نابودی حماس مطرح شود. نخست وزیر اسرائیل و مشاورانش به وضوح مخالف این تحلیلها بودند. آنها در روز ۱۳ جولای زمانی که اسرائیل محمد دیف، فرمانده نظامی حماس که بیانیه عملیات ۷ اکتبر به نام وی و معاونش رفع سلامه در خان یونس منتشر شده بود را هدف قرار دادند، امکان شکست حماس را به اثبات رساندند. (مقامهای اسرائیلی این هفته مرگ وی را تایید کردند.)
پس از این اقدام ظاهرا توجه نیروهای اسرائیلی معطوف اسماعیل هنیه، رهبر شاخه نظامی حماس مستقر در قطر شد و آنها با کار گذاشتن بمبی در ساختمان محل اقامت وی در تهران هنیه را ترور کردند. در فاصله هدف قرار دادن این دو رهبر حماس، اسرائیلیها بخشی از بندر حدیده، تحت کنترل حوثیهای یمن را تخریب کردندو فواد شکر مشاور نظامی رهبر حزب الله لبنان را نیز هدف قرار دادند. گزارشهای تایید نشدهای نیز از ترور یکی از فرماندهان سپاه پاسداران در سوریه مدت کوتاهی پس از هدف قرار گرفتن هنیه به گوش میرسد.
همه این اقدامات پایان بندی مورد نظر اسرائیل یعنی پیروزی بر حماس را تقویت میکند. این تئوری اسرائیل است حتی اگر ترورهای قبلی رهبران حماس نتوانسته باشد این سازمان را به زانو در بیاورد. به جای شخصیت ترور شده، یک فرد دیگر جایگزین شده است. با این حال نتانیاهو در کنفرانس خبری پس از هدف قرار دادن دیف و سلامه تاکید کرد که حماس در حال شکاف برداشتن و تضیف شدن است.
این روایت تایید نگاه رسمی مقامهای اسرائیلی بود که بهترین راه برای تضمین امنیت اسرائیل و بازگرداندن گروگانها به خانه را شکست دادن حماس در میدان نبرد میدانستند.
اما سوال اینجاست که از این به بعد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ علیرغم بیانیه پر آب و تاب نتانیاهو خطاب به اسرائیلیها در روز چهارشنبه مبنی بر اینکه هر کسی که اسرائیل را تهدید کند بهای سنگینی خواهد پرداخت، او در حال انجام یک قمار پرریسک است. نیروهای اسرائیلی ممکن است بتوانند سران گروه حماس را حذف کنند، اما نمیتوانند وضعیت امنیتی اسرائیل را ارتقا ببخشند. داستانی که در این زمینه تل آویو میتواند از آن درس بگیرد ترور ژنرال قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه است که در اوایل سال ۲۰۲۰ در حمله پهپاد آمریکایی در نزدیکی فرودگاه بغداد کشته شد. حذف وی به طور قابل توجهی دامنه تخریب اقدامات "محور مقاومت" را تضعیف کرد.
این امکان وجود دارد که ترورهای ماهرانه اسرائیل و نمایش قدرت نظامی این کشور موجب مرعوب گشتن دشمنانش شود، اما تل آویو نمیتواند از این مسئله اطمینان حاصل کند. بر اساس گزارشها اطلاعات ارتش اسرائیل معتقد بود که ایران در پاسخ به حمله ماه آوریل دمشق دست به پاسخ نخواهد زد. اما آنها در اشتباه بودند. ترور هنیه آن هم در قلب تهران پس از مراسم تحلیف رئیس جمهور جدید رهبران ایران را در این اندیشه فرو میبرد که اگر نتوانند به شکل معناداری به اسرائیل پاسخ دهند، در انظار جهانی به شدت ضعیف جلوه خواهند کرد.
در حقیقت به نظر نمیرسد که راهی برای اجتناب از افزایش تنش وجود داشته باشد. رهبری ایران آیت الله خامنهای بلافاصله وعده داده که انتقام خون هنیه گرفته خواهد شد و ظاهرا دستور حمله به اسرائیل را صادر کرده است. پاسخ تهران تقریبا مطمئنا بزرگ خواهد بود. اما اگر اقدام تلافی جویانه ایران منجر به کشته شدن اسرائیلیها و یا لطمه دیدن زیرساختهای حیاتی یا سایتهای نظامی این کشور شود، اسرائیل احساس خواهد کرد که باید به نحوی پاسخ دهد که دامنه صدمه تحمیلی به ایران گستردهتر از لطماتی باشد که دیده است.
همانطور که نتانیاهو هم در واشنگتن اظهار داشت اسرائیلیها استدلال میکنند که بهترین راه برای پایان دادن به جنگ این است که اسرائیل و ایالات متحده در برابر تهدیدات مشترک متحد شوند. علیرغم همه صحبتها در مورد تعهد پولادین و حمایتها از اسرائیل، ایالات متحده و رهبران اسرائیل این درگیری را به شکل یکسانی نمیبینند. این تهدید برای اسرائیلیها یک تهدید وجودی است. در نتیجه دولت اسرائیل مایل به پذیرش ریسک برای پایان دادن جنگ به نفع خود است (با این حال بسیاری از اسرائیلیها مخالف نظر دولت هستند و از آتش بسی حمایت میکنند که موجب بازگشت گروگانها به خانه شود.)
از سوی دیگر مقامهای آمریکا معتقدند که به راه انداختن جنگ برای پایان دادن به این منازعه بیش از آنکه منفعت داشته باشد مضر است و موجب به بار آمدن تلفات انسانی بیشتر و به خطر افتادن اهداف آمریکا نظیر یکپارچگی منطقهای میگردد؛ بنابراین آنها ترجیح میدهند راه حلهای دیپلماتیک را با هدف تنش زدایی دنبال کنند، حتی در شرایطی که تمام مشوقها طرفهای درگیری را دقیقا به مسیری برعکس چنین رویکردی هدایت میکند.
ناهماهنگی بین تصوراتی که دو کشور از تهدیدات دارند، تنش در روابط امنیتی ایالات متحده و اسرائیل را پررنگتر میکند: اسرائیلیها خواهان حداکثر قابلیت مانور برای دنبال کردن اهداف نظامی هستند و تضمینهایی میخواهند که اگر آنها دچار مشکل شدند ایالات متحده به کمک آنها بشتابد. با توجه به آنچه همه درباره راکتهای حزب الله و توان موشکی ایران میدانند، اسرائیلیها ممکن است کاملا به دردسر بیافتند. این وضعیت مستلزم کمک گرفتن از قابلیتهای منحصر به فرد ناوچههای نیروی دریایی آمریکا در دریای مدیترانه خواهد بود که مکمل سیستم دفاعی توسعه یافته، اما ناکافی اسرائیل خواهد بود.
این بدان معنا نیست که اسرائیل به صورت عامدانه تلاش دارند تا پای واشنگتن را به جنگ بکشاند. بلکه نشان میدهد که چگونه ماهیت غیررسمی روابط امنیتی که با سیاستهای شدیدا احساسی پیرامون روابط میان آمریکا و اسرائیل در هم آمیخته است، اسرائیلیها را به سمت قمار کردن و پذیرش ریسک افزایش تنش سوق میدهد. نتانیاهو و مشاورانش میدانند که به دلایل سیاسی، تاریخی و اخلاقی هر رئیس جمهوری در آمریکا خود را ملزم خواهد دانست که به کمک اسرائیل بشتابد.
زمان تغییر این وضعیت فرا رسیده است. به جای قطع کمکهای واشنگتن به تل آویو که تحقق آن بعید به نظر میرسد بهتر است آمریکا اسرائیل را مهار کند. بهترین راه برای این کار انعقاد یک پیمان امنیتی رسمی است. چنین توافقی به صورت تفصیلی تعهدات آمریکا و شرایطی که این کمکها میتواند در هنگام نیاز اسرائیل ارائه شود را تعیین خواهد نمود.
اسرائیلیها دلایل زیادی دارند که خواهان حذف رهبران حماس باشند و تردیدی نیست که از زنده بودن تعداد کمتری از آنها نسبت به یک ماه قبل خوشنود هستند، اما ترور پرریسک هنیه منطقه را با یک تنش خطرناک مواجه کرده که میتواند پای ایالات متحده را به جنگ بکشاند. این به نفع ایالات متحده است که به تضمین امنیت اسرائیل کمک کند، اما نه به قیمت قربانی کردن منافع خودش.
چرا آمریکا و اسرائیل درک یکسانی از ایران ندارند؟