گروه زندگی؛ نعیمه جاویدی: بعضی نوحه ها هیچ وقت از ذهن آدم پاک نمی شود. مثل نوحه ای که هر پنجشنبه مداح مسجد دوره کودکی پشت بلندگو می خواند: «عباس را رها کن بشیر! سرباز را رها کن بشیر! از مولایم حسین بگو برایم سفیر...» نوحه خوش آهنگ و محزون بلندی در وصف حضرت ام البنین(س) بود. دو، سه بانو در صف نماز هق هق گریه امانشان نمی داد. ما طفل های خرده پای دهه شصت بودیم زاده های بین جنگ و قطعنامه. عقلمان اما آنقدر قد می داد که بدویم و سریع آب بدهیم دست مادران شهدای محله. مادر یکی از شهدای محله همیشه می گفت: «کاش این آب می رسید به دست طفل رباب...» و همه چشم ها دوباره باران می شد.
***ام البنین (س)بودن یعنی
با انگشت عکس چهار مزار را روی خاک ترسیم و با لحنی حزین نوحه سرایی و گریه می کرد. ام البنین(س) در مویه های غریبانه خود آشکارا بنی امیه را لعن می کرد. می گفت که کاش پسران بیشتری داشت و فدای حسین(ع) می کرد. مادری داغدار که وقتی بشیر سفیر و پیک شهادت آمد و یک یک نام فرزندانش را برد و خبر شهادت داد با لحنی سرشار از جذبه، وقار و در عین حال منتظر می پرسید: «بشیر! از مولایم از حسین بن علی(ع) چه خبر؟!» نام حضرت عباس(ع) و خبر شهادتش را که شنید اما زانوهایش کمی سست شد، نپرسید چگونه شهید شد، پرسید اول عباس من شهید شد؟ با اینکه خودش می دانست یک عمر درس فدایی بودن به دست پرورده اش داده و خوب درس پس خواهد داد. ام البنین (س) نمونه اعلای یک مادر شهید بودن است، نمونه اعلای ولایت مداری؛ عباس داشته باشی و پسران داشته باشی و مدام بپرسی از مولایم حسین چه خبر؟!
***مادری سربازپرور...
ازدواج امیرالمومنین علی علیه السلام با بانو نکته جالبی دارد. حضرت پس از شهادت جانسوز حضرت زهرا سلام الله علیها از برادر خود عقیل که خبره بود در تبارشناسی عرب خواست زنی از طایفه ای جنگاور و دلیر به او معرفی کند و ام البنین (س)معرفی و انتخاب شد. این بانو خودش بهتر از همه فلسفه حضور خود در خانه علوی را درک کرد؛ به دنیا آوردن و تربیت سربازان ولایت. یاران حسین بن علی(ع) برای واقعه عاشورا و مکتب کربلایی مولا. هر چهار فرزندش را چنان تربیت کرد که خودشان را در خدمت خاندان عصمت می دانستند. از زینب(س) با عنوان بانوی من یاد می کرد با اینکه هنگام ورودش به این خانه عقیله بنی هاشم (س) کم سن و سال بودند. امام حسین(ع) که بیمار می شد جانانه از او پرستاری می کرد و نوشته اند از غصه بیماری اباعبدالله الحسین (ع) و پس از بهبود او خودش بیمار می شد. همیشه امام حسین(ع) را «سیدی» و جانم به فدایت یا اباعبدالله (ع) صدا می کرد.
وقتی با فرزندان حضرت زهرا(س) کار داشت با ادبی مضاعف سراغشان می رفت و صدایشان می زد. فرزندانش به خصوص حضرت ابالفضل(ع) وفا، ادب و حرمت را از مادر یاد گرفتند. وقتی پیک کربلا آمد و خبر شهادت امام سوم شیعیان را از زبان او شنید زانوهایش سست شد. کسی نشنید گله و شکایت کند که چرا فرزندانش شهید شده اند. مویه های مادرانه اش درس شور و شعور حسینی(ع) است؛ دیگر مرا ام البنین نخوانید/کاش پسران بیشتری داشتم تا فدای سرورم حسین(ع) می شدند و آشکارا بنی امیه را لعن می کرد.
***شرمنده تو شدم طفل رباب...
تمام حرکات و سکنات پخته و ولایی او سبب شد سالروز وفات او را به عنوان سالروز تکریم مادران و همسران شهدا و جانبازان انتخاب کنند. بررسی محتوایی روضه های این بانو به خوبی ثابت می کند مادران شیعه چه راه و مسیری برای تربیت فرزند دارند. رهبر معظم انقلاب در بیاناتی در وصف احوال این مادر می گویند: «مادری است؛ صورت قبر چهار جوانش را که در کربلا شهید شدند، در بقیع می کشد و نوحه سرایی می کند و حماسه می آفریند.»
ویدئویی که در ادامه می بینیم هم بیانی هنری و از سر ذوق برای گرامیداشت مقام این بانو و پرسشی مکتبی از والدین است که گروهی آن را تهیه کرده اند. پاسخ ها شنیدنی است و دیدن اشک های والدینی که از آنها سئوال می شود، دیدنی. اشک هایی که من یکی را یاد همان نوحه مسجد محله دوره کودکی انداخت و روضه های ام البنینی شرمنده تو شد عباس من ای طفل رباب... دل آدم از سنگ که نیست الحمدلله؛ آب می شود می چکد برای مادر سقای ادب و آب برای طفل رباب...
انتهای پیام/