اینجا کوچه تنگ آشتی کنان با خداست! فیلم

حاج حسین رو به تازه عروس دهه هفتادی کردو گفت «ناراحت نباش دخترم! او برای خدا رفت. برای حرم خانم حضرت زینب(س). خدا بزرگ است.» بهت‌زده به حاجی نگاه کرد و گفت «چه می‌گویید؟! این‌که به سوریه برود شرط ضمن عقد من در شلمچه بود!»

گروه زندگی_هانیه ناصری: «اگر بگویم در روز عملیات کربلای پنج، کربلایی در جوار کربلای امام حسین (ع) به وقوع پیوست، با همه آن فداکاری، ایثار، گذشت و ارزش‌هایی که توسط یاران امام حسین (ع) به نمایش درآمد، سخنی به گزاف نگفته‌ام.» گوش کنید! این صدای حاج قاسم است که از شلمچه و کبوترانش می‌گوید: «آن روز گذشت، صبح روز بعد، روی خاکریز، داخل سیم‌های خاردار یک صحنه تماشایی نظرم را جلب کرد. عیناً مثل کربلا بود. آن جایی که امروز شاید از دید زائران شلمچه ناپیدا باشد. بالای سیم‌های خاردار، دست‌های قطع شده و بدن‌های مطهر شهدا روی آب قرار داشت.کربلای پنج یک نبرد خونین بسیار مهم و سرنوشت ساز دفاع مقدس بود.»

*و اما شلمچه!

و اما شلمچه! سرزمین روزها و شب های سخت کربلای پنج. ۱۹ دی ۱۳۶۵ بود، یکی از سرنوشت سازترین عملیات‌های سالهای پایانی دفاع مقدس که تا نوروز ۱۳۶۶ طول کشید، یعنی بیش از ۷۰ روز. عملیاتی که در آن، حدود ۸ هزار نفر از رزمندگان دفاع‌مقدس به شهادت رسیدند. رمز کربلای ۵، یا زهرا (س) بود و این طور که می‌گویند شهیدانش هم حرمت این رمز و راز را نگه داشتند و به یاد غریبی مادر، تیر و ترکش‌ها بر پهلو و صورتشان نشست. همان خاکی که «حسین خرازی» از آن عزم سفر آخرت کرد و زمینی که «حاج عبدالحسین برونسی» بعد از توسل به مادر سادات و نگاه ویژه او، امضای شهادتش را گرفت. «اسماعیل دقایقی» هم اینجا آسمانی شد. فرمانده لشگر ۹«بدر». لشگری از همان عراقی‌هایی که عاشق خلق و خوی آقا اسماعیل بودند و برایش جان می‌دادند.خاک اینجا با خون هشت هزار لاله سرخ و برای همیشه مقدس شده است.

*بفرمائید! امشب اینجا بله برون داریم!

حرف از یک مراسم بزرگ است. یک میهمانی باشکوه و به قول «حاج حسین یکتا»، مجلس بله برون! مسافت نسبتاً زیادی را بر روی خاک‌های نم‌دار شلمچه راه می‌رویم تا به محفل بزرگ بله‌برون برسیم. اجتماعی که دو سه هفته‌ای است بنای برپایی داشته است اما نشده که نشده! تا امشب که قرعه به نام این جماعت افتاده است.حاج حسین تعبیر زیبایی دارد. می‌گوید:« حضرت زهرا (س) همه را به این‌جا طلبیده تا برای مهدی اش بله بگیرد!» قرار است به قول او، این جماعتی که این‌جا دعوت‌شده‌اند، به قدرشناسی میزبانی شهدا هم که شده، تا آخر عمر پای قول و قرارهایشان بایستند؛«دهه شصتی ها»ی فرمانده میدان! «هفتادی ها»ی میدان دار!«هشتادی ها»ی پیاده نظام و «نودی ها»ی نیرو احتیاط! نسلی که قرار است این انقلاب اسلامی را به اوج خودش برساند.

*یادمان شهیدان،کوچه تنگ آشتی کنان با خداست!

خبری در راه است! بکوش تا صاحب خبر شوی! حرف من نیست. زمزمه حاج حسین است که مدام می گوید:«امشب حواست را جمع کن! پسرم!دخترم! آیا ردّ نخ زندگی ات را داری؟! اینجا و این قطعه از بهشت که در خاطراتش نبرد تن و تانک را دارد، این جغرافیای عجیب و غریب، این راهیان نور، گوشه چشم خداست و یادمانهای شهیدان این دیار، کوچه های تنگ آشتی کنان با اوست.»

*این‌ها هم گم شده‌اند!

خبر شهادت راکه به تازه عروس دادند گفت:« ناراحت نباش دخترم! او برای خدا رفت. برای حرم خانم حضرت زینب(س). خدا بزرگ است.» بهت‌زده به حاجی نگاه کرد و گفت: «چه می‌گویید؟! این‌که به سوریه برود شرط ضمن عقد من در شلمچه بود ! صبح به صبح پوتینش را دم در می‌گذاشتم تا برود!» این‌ها حرف‌های یک دختر دهه هفتادی است نه کسی که روزهای سخت جبهه و جنگ را دیده است و حالا در میان آتش و دود فتنه‌های امروز دشمنان قسم‌خورده این نظام و انقلاب، راوی جنگ دیده ما از شب‌های عملیات می‌گوید. از معبر گشایی‌هایی که به دست شهیدان و با توسل به اهل‌بیت (ع) انجام شد و در آرامش شب جمعه‌ای از شلمچه، در غربت قتلگاه شهیدان کربلای پنج و در میان هق‌هق گریه‌های چند نسل‌ از انقلاب که آمده‌اند تا شهیدان دست‌هایشان را بگیرند فریاد می‌زند:«می‌شود امشب بیایید و معبر را نشان این بچه‌ها بدهید؟ این‌ها هم گم شده‌اند!»

*حرف های آخر برای امضاء یک عهدنامه ابدی

«حضرت آقا می فرمایند:«ما به ظهور امام زمان، این محبوب حقیقی انسان‌ها نزدیک شده‌ایم. شما جوان‌ها خود را برای تمدن نوین اسلامی آماده کنید. شما آن روز را می‌بینید و می‌سازید.» و حالا که حرف از ساختن و خبر در راه است خودتان را برای خرمشهرها، برای مأموریت‌های پای رکاب امام زمان(عج)، برای تغییر سبک زندگی در کلان جامعه و برای یک نبرد علمی آماده کنید. امروز هم اگر پیام شهیدان به ما برسد، ترس و ناراحتی را از ما برطرف خواهد کرد و مهم این است که ما این پیام را بشنویم.» این‌ها هم حرف ها و نَقل‌های آخر حاج حسین.حالا برای لحظه‌ای به یاد شب‌های عملیات همه چراغ‌ها خاموش می‌شوند تا هر کس در کنج دلش با اهالی این دیار درد دل کند. حیف که وقت خداحافظی با شلمچه است و باید با کوله‌باری از ناگفته‌ها برای همه زیبایی‌های شلمچه دست تکان دهیم. اما به شهیدان و خدای شهیدان قول می‌دهیم که یادمان نرود پای امضاء عهدنامه های امشب تا ابد بایستیم .

پایان پیام/

بیشتر بخوانید