۱۰ روش ساواک برای شکنجه منتقدان رژیم پهلوی عکس

در خاطرات زندانیان دوران پهلوی و اسناد موجود آمده است: بیش از ۹۰ نوع شکنجه در کمیته مشترک روی یک زندانی انجام می‌شد تا به اصطلاح خودشان اقرار گرفته شود.

به گزارش گروه حماسه و مقاومت، برای آنچه در زندان‌های مخوف دوران پهلوی خصوصا زندان کمیته مشترک بر زندانیان گذشته کافی است به اسناد و خاطرات شفاهی افرادی که ایامی در این مکان‌ها زیسته‌اند، مراجعه کنید. در مجموع خاطرات این افراد بیش از ۹۰ نوع شکنجه در کمیته مشترک روی یک زندانی انجام می‌شد تا به اصطلاح خودشان اقرار گرفته شود.

در این گزارش تنها به ۱۰ نمونه از این شکنجه‌ها اشاره خواهیم کرد. شکنجه‌هایی که به سختی قابل باور است که آیا واقعا انجام آن از عهده یک انسان برمی‌آید؟

۱. زدن کابل

یکی از متداول‌ترین و رایج‌ترین شکنجه‌ای که هر زندانی در بدو ورود آن را چشم بسته می‌چشید، زدن کابل به کف پا بود. در این نوع شکنجه از کابل‌های قطور برای قسمت‌‌هایی از پا که دارای پوستی ضخیم‌تر بود مثل پاشنه پا و برای قسمت‌های پنجه و گودی کف پا از کابل نازک‌تر استفاده می‌شد. استاد این کار شخصی بود معروف به دکتر حسینی که البته چهار کلاس بیش‌تر درس نخوانده بود، اما چون این کار را به صورت خیلی تخصصی انجام می‌داد، عنوان دکتر را به او داده بودند! حسینی که چهره‌ای بسیار وحشتناک داشت، طوری کابل‌ها را موازی کنار هم می‌زد تا درد بیش‌تری توسط زندانی چشیده شود.

۲ . آپولو

شکنجه‌گر، زندانی را روی دستگاه آپولو می‌نشاند و کف دست و ساق پای زندانی را زیر گیره‌های آن پرس کرده و کلاه آهنی مخصوصی که تا گردن زندانی را می‌پوشاند، روی سر او قرار می‌داد. آنگاه شروع به زدن کابل می‌کرد. سر کابل‌ها افشان بود و موقع اصابت به کف پا، نوک آن روی پا برمی‌گشت و موجب کنده شدن گوشت‌های آن می‌شد. گاهگاهی هم با شیئی چوبی یا فلزی ضربه‌ای به کلاه وارد می‌کردند که صدای بسیار وحشتناکی در آن ایجاد شده و در گوش زندانی می‌پیچد که فوق‌العاده آزاردهنده بود و شکنجه‌ای بود مضاعف بر سایر شکنجه‌ها.

۳ . سنگ آسیاب

دستگاه دیگری بود به نام سنگ آسیاب. سنگی بود گرد که روی شانه‌های فرد قرار می‌گرفت و سنگینی می‌کرد. متهم وقتی شلاق می‌خورد و پایش زخم می‌شد، مجبورش می‌کردند روی پایش بدود و چون پا ورم کرده بود، باعث می‌شد که بیش‌تر درد بگیرد. بنابراین وقتی با آن حالت زندانی راه می‌رفت، پایش می‌ترکید و خون می‌افتاد. بعد اهانت بود و فحش‌های رکیک که روان زندانی را بسیار به هم می‌ریخت.

۴. شوک الکتریکی

شوک الکتریکی به این صورت بود که چند رشته سیم از یک دستگاه به جاهای حساس بدن وصل می‌کردند. یکی هم وقتی که پا شلاق خورده بود و ورم کرده بود بازجو در حالی که کفش پایش بود پایش را روی پای زندانی قرار می‌داد و فشار می‌داد. مهدی غیوران یکی از زندانیان سیاسی آن دوران از این نوع شکنجه می‌گوید: «یک دستگاه شوک الکتریکی به من وصل کردند که نصف تن من لمس شد، به همین خاطر من را به بیمارستان شهربانی بردند و نمی‌دانم ۴ ماه یا ۷ ماه در آنجا بودم. سپس من را به زندان قصر بردند. بازجو هم آمد آنجا تا از من چند سؤال کند که من جواب نمی‌دادم. بعد به رئیس زندان گفت یک دستگاهی از اسرائیل به ما داده‌اند. اولین نفر روی این امتحان کردیم که بدنش فلج شد. «تهرانی» که از شکنجه‌گرهای ساواک بود در دادگاه بعد از انقلاب گفت که به ما در اسرائیل آموزش دادند، اما به ما نمی‌گفتند که در اسرائیل هستیم. ما هم از روی کره‌هایی که برایمان می‌آوردند، می‌فهمیدیم که در اسرائیل هستیم.»


قفس شکنجه

۵. کشیدن ناخن

این شکنجه در واقع یکی از دردناک‌ترین شکنجه‌ها توسط ساواک بود. بدین صورت بود که سوزن ته گرد را زیر ناخن رد می‌کردند، دو تا سه تا زیر هر ناخن! بعد با فندک یا شمع این سوزن‌ها را داغ می‌کردند، سوزن که داغ می‌شد حرارت زیر ناخن می‌رفت و باعث عفونت ناخن می‌شد. بعد ناخن می‌افتاد. برای همین آنهایی که ندیدند، می‌گفتند ناخن را می‌کشیدند، ولی اصلش به همین شکل بود.

۶. شکنجه روانی

یکی از انواع شکنجه به هم ریختن حال روحی زندانیان بود. مثلا کودک شیرخواره را جلوی مادرش آزار می‌دادند و یا خبر مرگ عزیزان زندانیان را به آنها می‌دادند؛ آن هم به دروغ. همچنین به فراخور روحیه هر کسی، این شکنجه متفاوت بود. مثلا وقتی ساواک دید نمی‌تواند با شکنجه جسمی از آیت‌الله غفاری اقرار بگیرد با تراشیدن ریش او ضربه هولناکی به روح این مرد مجاهد وارد کرد؛ به صورتی که به گواه زندانیان هم بند او، سه روز بعد از غصه دق کرد و به شهادت رسید.

۷. تخت الکتریکی

اگر یک زندانی آن طور که حسینی دوست داشت، اقرار نمی‌کرد او را روی تخت الکترونیکی می‌خواباند. یک نفر روی شکم متهم می‌نشست و زیر تخت منقلی از آتش روشن می‌شد تا قسمت‌های حساس بدن بسوزد.

۸. برداشتن حجاب زنان برای تضعیف روحیه

خانم دباغ که یکی از شیرزنان دوران مبارزه علیه رژیم طاغوت بود در این خصوص می‌گوید: «مأموران به بهانه جلوگیری از خودکشی و حلق آویز شدن، چادر از سرمان گرفتند. برایم خیلی روشن بود که انگیزه و هدف واقعی آنها از این کار، دریدن حجاب به عنوان نماد زن مومن و مسلمان و شکستن روحیه ما بود. از این رو ما نیز از پتوهای سربازی که در اختیارمان بود برای پوشش و به جای چادر استفاده می‌کردیم. عمل ما در آن تابستان گرم برای ماموران خیلی تعجب آور بود، آنها به استهزا و مسخره من و دخترم رضوانه را «مادر پتویی! دختر پتویی!» صدا می‌کردند.

۹. آویختن از سقف با دو مچ دست

مچ دو دست را به هم می‌بستند و طناب و یا زنجیر را به مچ وصل می‌کردند و به میخ یا قلاب سقف می‌بستند. فشار سنگین بدن بر مچ‌ها وارد و پس از مدتی موجب تورم دست و سیاه شدن آن می‌شد و به علت اینکه خون نمی‌توانست در بدن گردش خود را کامل انجام دهد، پاها متورم و دردناک می‌شدند و کشیدگی عضلات و تاندون‌ها، موجب درد شدید و کرخت شدن تدریجی بدن می‌شد. پس از مدتی غضروف‌های میانی مهره‌های کمر جابه‌جا می‌شدند و اگر متهم را حرکت می‌دادند، این عمل تسریع می‌شد. بیش‌تر از ۲۴ ساعت آویختن، موجب مرگ می‌شود. کسانی که به مدت یک ساعت و یا بیش‌تر آویخته می‌شدند، پس از رهایی به مدت یک هفته و گاهی بیش‌تر از درد ناحیه کمر و سر استخوان زانو و مفصل ران رنج می‌بردند. آویخته شدن بیش از یک ساعت، تا آخر عمر موجب درد ناحیه کمر و ساییدگی استخوان‌های مهره کمر می‌شود. در این شکنجه، مفاصل مچ چنان دردناک می‌شدند که طاقت انسان از بین می‌رفت، به‌ خصوص تاب دادن، موجب گیجی و سیاهی چشم می‌شد. البته آویزان کردن از پا هم بود که خیلی عذاب‌آور بود.

۱۰. بستن به نرده‌های حیاط و دیوارها

این شکنجه‌ها قبل از تاریخ مدون هم وجود داشته و در تاریخ مدون نیز هزاران بار تکرار شده است. این شیوه در کمیته مشترک ضدخرابکاری نیز از شکنجه‌های رایج بود. دست‌ها و پاهای متهم را با طناب و یا زنجیر به میله‌های درون حیاط مسقف کمیته می‌بستند و مدت‌ها متهم و یا مجرم بیچاره به این حالت می‌ماند و دچار درد در ناحیه دست و پا و انقباض شکمی، ریزش ادرار، گزگز پاها و خستگی می‌شد.

پایان پیام/ ت 988

بیشتر بخوانید